"می" همان "نی" باشد و
انگور و تاک
***
دوش آمد،*
رهروی در کوی دل*
تا ببیند،*
شور و حال و
نور و ظل*
گفت، ای مستان دل،*
احوال چیست*
جملگی گفتند،*
حال ماست ،بیست*
گفت، از مستی *
بگویید نکته ای*
تا شوم پر نور و،*
گردم پخته ای *
آن یکی گفتا که*
مستی حرف نیست*
مست باید گشت ودانست*
حرف چیست*
دیگری گفتا که*
مستی آگهی ست*
عشق ، کو آگه نباشد*
برده زیست*
برده دل، بی سر و*
بی خانه است*
بی حواس و ابله و*
دیوانه است*
سومی گفتا که*
مستی ساکتی ست*
مست، گر ساکت نباشد*
پاکتی ست*
"مست ساکت"*
صاحب بال و پر است*
آگه از عقل است و*
حالی دیگر است*
چارمی گفتا که *
نی، جانم ، خموش*
عشق، گر مستی نیارد*
خاک، روش*
مست، آن باشد که*
گیرد عربده*
هوشیاران را*
کند ،ماتم زده*
پنجمی گفتا که*
"می" ، از سر پرید*
من نتانم گفت*
مستی خود چه بید*
هان:
تو خواهی گر*
بدانی مس که بید*
رو تو عاشق شو،*
مپرس از عمر و زید*
وان دگر گفتا که*
مستی، ورزش است*
از برای غم نخوردن*
ارزش است*
"می" ، همان آب است*
بر" غم" میدهند*
آتش دل را*
چو مرهم می نهند*
آخری گفتاکه *
ای مستان خموش*
گوش دارید ، تا بگوید*
می فروش*
می فروش گفتاکه*
من، "می"، نازدم*
عاشقم من *
از نیستان آمدم*
در نیستان ، عاشقان،*
اهل "نی" اند*
جملگی تاک اند و*
انگور و "می" اند*
"می" به تاکستانیان*
انگوری است*
چون به بام و خم رود*
منگوری است*
مستی می *
جز حباب نور نیست*
طوری است و صوری است*
مستور نیست*
"می" کز او مستی نبارد،*
شور نیست*
عشق، کو مستی نیارد*
نورنیست*
نور خواهی،*
راه تاکستان بگیر*
"نی نشین" نور شو *
مستان بگیر*
"می" همان "نی" باشد و*
انگور و تاک*
ریشه اش در خاک و*
نفسش، آب پاک*
کی شناسند مستی*
آن بیمارها*
کی شناسند عشق*
این هوشیارها*
خاک پاک و آب پاک و*
نور پاک*
هر که در وی ،هر سه*
آمد*
شد سماک*
ای دخیل خاک و آب و*
نور پاک*
گر تو خواهی "روشنا"*
شو سینه چاک*
سینه چاکان*
با دلی شور آمدند*
عاشق می گشته *
از طور آمدند*
باده بر کف *
دست در حور آمدند*
آگه از حق گشته*
پر نور آمدند*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
29/8/90
*http://rroshanaa2.persianblog.ir
*http://roshanaa.mihanblog.com
*search (rroshanaa) in google