کنون از عشق سر مستم , به جام باده پیوستم گهی بالا گهی پستم , پریشانی زبردستم

کنون از عشق سر مستم , به جام باده پیوستم

گهی بالا  گهی پستم , پریشانی زبردستم

( رهبر معظم و روشنا )

 

***

سیه گیسوی افشاندی

رخ ماهت، هویدا شد

سیه چشمان خمارت

مرا، جام مسیحا شد

کمان ابروی مشکینت

قلم بر پرده دل زد

دلم صورتگر رویت

رخ زردم، حمیرا شد

شمیم تاب گیسو یت

دلم پروانه رویت

زعطر آن نفسهایت

دویدم بر در و کویت

شراب ارغوانی را

گل از کوی تو،محمل شد

نسیم مهربانی را

صبا زان طره،منزل شد

لبانت خنده زد ، گل شد

دل من پر ز سنبل شد

نگاه مست و جانانت

دلم را شمع محفل  شد

دمم را  عشق ساحل شد

نفس  را عشق حاصل شد

سرم از عشق، عاقل شد

زبان در عشق، ناقل شد

مرا مهر تو شامل شد

غم عشق تو، راحل شد

نمی دانم، چه حاصل شد

همی دانم که قابل شد

شراب عشق نازل شد

جمال عشق کامل شد

زعشق ات، اوج بگرفتم

مرا موج تو، حامل شد

کنون از عشق سر مستم

به جام باده پیوستم

گهی بالا ، گهی پستم

پریشانی زبردستم

من از عقل زمین جستم

ز اطوار غمین رستم

به حَوٌل حال پیوستم

پیام آخرین هستم

 

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com

http://s1.picofile.com/file/7977456341/313_56.jpg

http://s5.picofile.com/file/8114489226/313_0056.jpg

http://s5.picofile.com/file/8137994700/313_00056.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s5.picofile.com/file/8172047584/313_000056.jpg

 

چون یقین کردی که عشق هستی, پسر* کرده ای بر عالم غیب ات سفر* ( رهبر معظم و روشنا )

چون یقین کردی که عشق هستی, پسر*

کرده ای بر عالم غیب ات سفر*

( رهبر معظم و روشنا )

 

***

روشنا را بشنوید,

حرف رَوی*

حق دنان گشته به دنیا ,

 اخروی*

هر که در دنیا,

 نه حق را دیده است*

آخر دنیا حقیر است,

 معنوی*

آخر دنیا,

 چه دانی چون شوی*

گویم ات بی شک,

 که نان و خون شوی*

نان ات اندرجسم و تن,

هامون شوی*

خون ات اندر روح و جان,

هارون شوی*

در حریم عشق,

 چون جن و پری*

مونس دم ,

لیلی و مجنون شوی*

جان جانان است جان ات,

 نا زنین*

چون به جانان در رسی,

 مأمون شوی*

سالها ها را بوده ای,

 در نان و خون*

عاقبت در لامکان,

مأذون شوی*

حق تجلی کرده است,

در نان و خون*

نان و خون,شد اکمل و‘

آدم کنون*

این تکامل بُد

ز "قرآن کریم"*

خوانده می گردد

ز بالا, مستقیم*

آسمان پر ستاره,

بشنوی*

شرح عشق است و

کتابی معنوی*

تا کرامت زین معانی

نشنوی*

خود چه سود,

 گر  بشنوی حرف روی*

آری "قرآن کریم"ات

دنیوی*

انجمی دارد,

به نوری ره روی*

شمس و مولا و

فقیه و فلسفی*

واگذارید, روشنا

گوید خفی*

دین و دنیا هر دو

باشد زندگی*

آب دنیا,خود,

هوای اخروی*

جان من,این نان و

 خون اشرفی*

دم به دم آرد,

قوای معنوی*

هان,محیط بر

"کذب و کفر" ات بشنوی*

قلب قدیس و سلیم است,

مثنوی*

"قاف" و "قرآن مجید" ام

در ثنا*

"نون" , قلم, مایسطرون

گوید لنا*

آری این قدیس پر نور و

صفا*

نعمتی مجد است و

"نون"ی مصطفا*

معنی این "نون",

قلم را شد رسا*

دردلم بینم,

نگویم از هوا*

هان به احوال مجید ام,

کن ثنا*

شدمثانی بر حکیم ام,

روشنا*

ای پسر لب بند و

لام در کام گیر*

بی صدادر آن نفس ,

آرام گیر*

می کشد دم را

 الف لام ات همی*

از نفس,هر دم*

تو گیری مرهمی*

چون درون آید,

تو در فکر ی مدام*

چون برون آید,

تو در ذکری دوام*

آریآن "لام و الف" ,

مرئی, چو "میم" *

شد الفلامیم (الم) و

"قرآنی عظیم" *

هان الفلام (ال)

حرف تعریفِ

من است*

قاری انفاس و

تصریف تن است*

هان که من مکتوب

حالم می شوم*

حال من می گردد و

من می روم*

این زمان,

 مکتوب احوال من است*

وین زمین,

مصلوب اشکال تن است*

بهترین احوال من,

عشق است و بس*

عشق باشد,

لا زمان را دسترس*

عشق گردی,

 آگه از باقی شوی*

در بقای عشق,

آگاهی شوی*

گر تو آگاهی شوی,

"فرقان" شوی*

فارغ از

انبوه جسم و جان شوی*

از زمین و آسمان,

پران شوی*

لا مکانی را

دمی سلطان شوی*

روز "فرقان",

"لا " ز"الا"  شد رجیم*

عشق و آگاهی و

 رحمان و رحیم*

گویم اکنون با تو

"قرآن حکیم"*

خود چه دانی,

تو "الفلام" ی و "میم"*

ای پسر,

چون عشق گردی,

اُسٌ و قُص*

میشود عقل ات به عشق,

 روح القُدُس*

عشق "قر آنی عظیم",

 عقل ات حکیم*

عشق هردم  بوده,

رحمان و رحیم*

گشته روح القُدْس,

 بر عشق ات ندیم*

آیه های عشق,

"قرآن حکیم"*

آری عشق باشد,

علیٌ و بس عظیم*

شارح دم,چون

"الفلام است و میم"*

آیه های عشق,

در دل ماندنی ست*

ساقی عقل است و,

حالی خواندنی ست*

گر زبان تو,

عرب یا اعجمی ست*

عقل می خواند روان,

 عشق دیدنی ست*

آری "قر آن حکیم ",

حالیدنی ست*

با زبان یا بی زبان,

بشنیدنی ست*

چونکه "خون " تو ,

به عشق گردد عجین*

نون قلم ما یسطرون

"گردی مبین"*

آری : "قرآن حکیم",

گردد مبین*

حق یقین گردد,توگویی,

"یا و سین"(یس)*

"یا و سین" , یحیا و

"قرآن ات یقین"*

اِنَکَ هستی تو خود

از مرسلین*

صیر دیگرزین مثانی,

ذکر توست*

بی تکلم خود صبیاً,

فکر توست*

چون یقین کردی که

 عشق هستی, پسر*

کرده ای

 بر عالم غیب ات سفر*

گشته ای,

 زان صورت غایب خبر*

سینه ات مملو

 ز اعجاب بشر*

صدر تو مشروح گردد,

زان ثمر*

آن زبان ات,

 پشت دندان پر خبر*

"صاد", صدر است و صبیاً

در حضر*

قلب تو, ذی ذکر,

زبان,بی کر و فر*

چون یقین گشتی که

 عشقی در زمین*

صاد و ذی ذکر گشته ,

قلب ات, نا زنین*

صادی و

"قرآن ذی ذکر",

در جنین*

ذاکر عشقی و

هستی لوح دین*

آری قرآن ات ,

یقینی ست,

ای پسر*

در یقین,

 ذکر ات,جنینی,

پر ثمر*

گر تو, ذکری جز یقین,

داری شمار*

کی تو زان بینی,

جمال کردگار*

هر که جز ذکری یقین,

گردد سوار*

کرده است خود را

به باطل استوار*

غیر حق هر کس که,

گیرد مستشار*

کرده است خود را ,

اسیر , بی اختیار*

هان خدا "حق الیقین" است,

نازنین*

چون یقین گردی,

شوی حق را مبین*

جملگی در این مثانی,

 بیش و کم*

بود احوالی,

 ز عقل و قلب و دم*

حال گویم ,

یک مثانی دیدنی*

وان بود "قرآن فجر" و

 خواندنی*

چون شبستان میرود,

 صبح آید ات*

چون ضیاء آید,

مهستان زاید ات*

آری این "قرآن فجر"است و

 شهود*

چشم بندی و

شب ات گردد نمود*

بعد از آن در بطن شب

روشن شوی*

سایه شب می رود,

گلشن شوی*

هان که هر شب ,

خواب بینی روشنی*

گوئیا والفجر آمد,

 رهزنی*

کی تو در "قرآن فجر"

خوابیده ای*

آری:  لا "نوم و سنة"

تابیده ای*

آری:,

 این "قرآن فجر" ات,

 دیدنی ست*

رو ز تاریک است و

" بیداریدن "ی ست*

هان: تو تاریکی

 زچشمی بسته خوان*

زان همه  قدری که دانی,

رسته دان*

گوئیا , آن قدر ها یت

شد سیاه*

بعد از آن,بینی

شب قدر ات, گواه*

گو , هزارن سال و ماه

گردیده ای*

صد هزار آینده را

فهمیده ای*

شاهد "قرآن فجر" ات

گشته ای*

پشت چشم ات ,

هر چه خواهی,رشته ای,

این مثانی را شنیدی

 از "من" ات*

رو کنون بر خوان تو,

 از لوح" تن" ات*

هان نخور غم ,

گر  که,  زر دارد کسی*

تا تو یابی بر مثانی

دست رسی,

مال دنیا بهر عشق است و

زعیم*

احسن الحالی,تو

خودعشق ای , کلیم*

سِفر های این مثانی ,

باقی است*

 روشنا را بیش از این ها,

ساقی است*

***

روشنا 

سبعاً من المثانی

( قرآن کریم , مجید , حکیم , مبین , ذی ذکر , فجر,  و فرقان)

و قرآن عظیم

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

6/12/91

*Search rroshanaa on google.com

http://s1.picofile.com/file/7669856127/115.jpg

http://s1.picofile.com/file/7669856234/1152.jpg

http://s3.picofile.com/file/7669856341/1153.jpg

http://s2.picofile.com/file/7669856448/1154.jpg

http://s2.picofile.com/file/7669856555/1155.jpg

http://s1.picofile.com/file/7669856662/1156.jpg

http://s1.picofile.com/file/7669856876/1157.jpg

http://s2.picofile.com/file/7700436662/elections23.jpg

http://s5.picofile.com/file/8104273526/313_115.jpg

http://s5.picofile.com/file/8104273534/313_0115.jpg

http://s5.picofile.com/file/8104273550/313_00115.jpg

http://s5.picofile.com/file/8104273584/313_000115.jpg

http://s5.picofile.com/file/8120382818/0000_0002.jpg

http://s5.picofile.com/file/8140010276/313_0000115.jp

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s5.picofile.com/file/8171534550/313_00000115.jpg

 

 

ای عاشقان, ای عاشقان , دل ساغر و پیمانه شد ساقی زسوی آسمان , یار من دیوانه شد

ای عاشقان, ای عاشقان , دل ساغر و پیمانه شد

ساقی زسوی آسمان , یار من دیوانه شد

( رهبر معظم و روشنا )

 

***

ای عاشقان, ای عاشقان*

دل,

ساغر و پیمانه شد*

ساقی,

زسوی آسمان*

یار من دیوانه شد*

جامم ز می,

سر شار شد*

حالم ز دل,

خمار شد*

عقلم که

پر انوار بود*

خاموش و

بی اخبار شد*

قلبم ,

دمی بیدار شد*

روح القدس,

در کار شد*

دم ,

هدهدفرزانه شد*

دل,

طفل خوش تیمار شد*

دیدم,

سبک بال ام , کنون*

بی وزن و بی رنگ و

فتون*

هم عقل دارم ,

هم جنون*

آگاهم,

از هر ذو فنون*

من زنده ام,

بی نان و خون*

آگاهی ام,

عشق ام, کنون*

تن, بی تعین,

بی ستون*

بر نیست,

هستم یوقنون*

من زنده ام ,

بی خال و خط*

عشق ام , کلام ام ,

معرفت*

بر لامکان و لا زمان*

آگاه گشتم,

عاقبت*

خاکم ,عصا شد,

مار شد*

آبم,هوا شد,

بار شد*

یکدم ,

ید بیضائ من*

از جیب تن,

احضار شد*

لب بوسه زد,

برآن "ید"م*

خندان و

"چشمی,تر"بدم*

پروانه ای,

گویی عدم*

گردید اندر قلب و "دم"*

جان با دلم شد,

هم قفس*

هی بال زدهر"دم",

نفس*

بگرفت زعیسایم ,

هوس*

تا صاف کرد,

تن راز خس*

من با که گویم,

جان شدم*

خود,

شاهدجانان شدم*

موساو طور و

روشنا*

من لوح ده فرمان شدم*

عیسای خون و نان,

دوان*

شد سوی حورجان,

روان*

گویی که عیسای جوان*

پوشیده تاج ارغوان*

من مرغ عشق ام,

پرکشان*

سیمرغ ام و

عنقا نشان*

دارم نشان از

بی نشان*

از پادشاه کهکشان*

من دلبر هفت آسمان*

ازمالک ملک و زمان*

آورده ام عشق,

ارمغان*

بر وجدآیید عاشقان*

من روشنای طارق ام*

من آبها را فارق ام*

کشتی عشق ام,

قایق ام*

از باد و طوفان,

فارغ ام*

بر عشق آیید,

عاشقان*

در عشق آیید,

سالکان*

کین عشق,

خود نام اش خداست*

وین عشق,

"وحی"انبیاست*

***

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

8/10/91

http://s2.picofile.com/file/7601673010/1044.jpg

http://s3.picofile.com/file/7601673973/104.jpg

http://s5.picofile.com/file/8102363584/313_104.jpg

http://s5.picofile.com/file/8102400518/313_0104.jpg

http://s5.picofile.com/file/8115676268/313_00104.jpg

http://s5.picofile.com/file/8137173050/313_000104.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s4.picofile.com/file/8170183142/313_0000104.jpg

روشنا 

عقل تا عاشق نشد قدسی نشد عشق تا آگه نشد عیسی نشد

عقل تا عاشق نشد قدسی نشد

عشق تا آگه نشد عیسی نشد

( رهبر معظم و روشنا )

 

***

جمله هستی های ما، "لا" می نمود

لا بلای " لا" ی ما،  " الا" نبود

"لا" زمینو،"لا" هوا و"لا"سما

"لا "زما آسوده بود وما ز"لا"

هان ، الفلام ، بر سر "لا" آمده

بهر پیدایی " الا" آمده

آن الفلام ، آینه آن  " لا" شده

عاشق خود گشته ، " حا"  پیدا شده

" لا" و " حا" در ملک و جانم ، هست و نیست

صو رت بی صورت است و، عا شقیست

" لا"ی ما رب گشت و"رب رب" ای رفیق

" حا" ی ما حب گشت و "حب حب"  ای شفیق

حب ما ، در رب مارنگین شده

رب ما،  در حب ما ، چندین شده

" لا" هوا شد  ،" حا" هوی ، ای  جان من

" لا" دم و، " حا"، آدم ،ای جانان من

عشقهای پر ز خون ، شد " حا" ی ما

های و هو و چند و چو ن، " دم "  ها ی ما

" حا" ی ما نفس است ،آ ن  " لا" یک نفس

یک نفس ،گر نفس بینی ، بر تو بس

آن الف با لام ، " آ" و لام ،کی

آن الفلام،  خود هوا، فردا و دی

شور و حال هرچه رفت  و هر چه پی

هم لب است  و هم زبان ونای و نی

آن الف با لام ، ملای تن است

هم علیم و هم حکیم ورحمن است

آن الف با لام ، قر آن عظیم

فیه لا ریبه ، صراط مستقیم

آن الف با لام ، آیات حکیم

حی و قیوم است  و رحمان و رحیم

آن الف با لام ، "ادنی الارض " شد

غالب و مغلوب و"روم و فرس"  شد

آن الف با لام ، بر ما شد مبین

بر محمد ،روشنا , بر مرسلین

آن "الف" با" لام" و" میم" ، قرآن  ما

احسب الناس ، ان یقولو آمنا

نی یقول و نی فعول ، ایمان تو

عشق باید بارد، اندر جان تو

فتنه ها خاموش کن در سینه ات

تا شود روح القدس ، آیینه ات

آن الف با لام ، آمد وحدهو

هو، یحول بین مرء وقلبهو

قلب ما "دم دم" ، هواداری کند

گاه شادی، گاه ، غم خواری کند

گر هوا گرم است ، گرما می شویم

در هوای سرد ، سرما می تنیم

از هوای خنده ، شادی می چشیم

در هوای ناله ، آهی می کشیم

ای تو شیرین ، تلخها شیرین کنی

ای تو غمگین ، شادها غمگین کنی

خشم تو ، نار است وشیطانت کند

عشق تو،  نور است ورحمانت  کند

عشق ، قلب و عقل ،  قدسی می کند

وحی ، عقل و قلب، عیسی می کند

عشق از" لا " ، نفخه ای در قلب شد

وحی در دل،"رقه" ای بر عقل شد

عشق اندر قلب ، بیند عقل تو

وحی اندر عقل،  طیند قلب تو

عقل تا عاشق نشد قدسی نشد

عشق تا آگه نشد عیسی نشد

عشق با پیغمبر و دین آمده

سجدهو سبحان و تسکین آمده

در  سکینه  ، سطر و سجین آمده

"سفر" های "طور سینین" آمده

هان، هوا در"طور سین"  جانانه است

هان،  صبا از بوی طین،  مستانه است

در هوا پیچیده ، شور و حال ما

نفخه هامان، شارح احوال ما

حال  ما دیوان ما ، فرقان ما

هم حکیم و هم مبین ، قرآن ما

گر تو از احوال "من" ، آگه شوی

دست شویی از "تن" وناگه روی

دم به دم بینی که بی تن گشته ای

"چشم و گوش" ات باز و ، لبها بسته ای

یک الف داری تو ، اندر پشت لام

لام در کامی و  ، روزت قدر شام

لیله القدر تو ، "حا""میم"، گشته است

آیت اطوار"طا""سین" گشته است

هان، الف بر پشت لامی ، هر نفس

بی سری ،بر پشت بامی ، بی قفس

در هوای" لا  " ، الهی  گشته ای

لم" یلد یولد" ، گواهی گشته ای

آگه از لا کفو حالی، در یقین

لا حرج در صاد و ، ذی ذکر، شو مبین

آری آری : یخرج از ظلمت شدی

آری آری : عیسی و احمد شدی

آری آری : با الف لام آمدی

بر زمین و آسمانها ، سرمدی

آری آری : شاهد "لا"یت شدی

عشق گشتی ، وحی" یحیا"یت شدی

لام از کامت،  رهاکن نازنین

میم بر لب ، انک یاسین ببین

از حکیم عشق ، یحیا را سلام

عقل قدسی گشته عیسی  را کلام

حا و میم و ، عین و سین و قاف،  بین

ذالک یوحی الیک ومرسلین

روشنا،  گویم من اسرار نبی

تا نماند ، جمله بتهای خفی

جمع گردند ، فرقه های منزوی

عشق آرند ، پیروان معنوی

عشق آرید تشنگان دین و ملک

تا نمانید در سرابی بس سترک

***

روشنا 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

http://s1.picofile.com/file/7983780963/313_66.jpg

http://s5.picofile.com/file/8120188526/313_066.jpg

http://s5.picofile.com/file/8137459626/313_0066.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s5.picofile.com/file/8168683100/313_000066.jpg

روشنا 

من اهل وفا بودم , من عشق و صفا بودم زاندیشه رها بودم , من مشق خدا بودم

من  اهل وفا بودم , من عشق و صفا بودم

زاندیشه رها بودم , من مشق خدا بودم

( رهبر معظم و روشنا )

 

***

من باد ام و من آب ام

بال و پر  آفتاب ام

در خواب ام و در تاب ام

لولی وش مهتاب ام

من آتش و من خاک ام

یال و بر افلاک ام

می دوزم و می چاک ام

خنیاگر دل پاک ام

من آدم و ذی جودم

موجودم و مو جودم

زآغاز  ازل بودم

پایان غزل ، عود ام

هم موسی این رود ام

دردانه و مسعودم

هم انس ام و جن بودم

ابلیس ام و مسجود ام

من عشق نظر باز ام

پایان ام و آغاز ام

من دلبر طناز ام

گنجینه هر راز ام

من کلمه و سجیل ام

من عقلم و انجیل ام

فرقان ام و تنزیل ام

قرآن ام و جبریل ام

من  اهل وفا بودم

من عشق و صفا بودم

زاندیشه رها بودم

من مشق خدا بودم

عاشق به وصال ام من

فارغ ز خصال ام من

در بزم جمال ام من

در عزم کمال ام من

من طائر احوال ام

من بخت ام و اقبال ام

سیمرغ سبک بال ام

آگه ز پر و بال ام

نوری به دلک دارم

حوری به فلک دارم

غربیل و الک دارم

صیری به ملک دارم

شور است همه بارم

عشق است همه کارم

من عاشقی سالار ام

معشوقهء دربار ام

می ریشم و می ریشم

من میوه پر ریش ام

می مات ام  و می کیش ام

من مست دل خویش ام

هستم زازل هستم

من تا  به ابد مستم

دم هستم و دم  هستم

یک دم ز عدم جستم

ابریق نفس ها ام

از خود به  خدا راه ام

من شاهد و آگاه ام

لولی وش درگاه ام

من رند خودآگاه ام

خورشید ام و در ماه ام

با ابر ام و در چاه ام

در صبح و سحر گاه ام

من مست ام و من مست ام

من مستی هر هست ام

من هستم و من هستم

من هستی سر مست ام

بالا یم و در پست ام

پنهان ام و در دست ام

لاحول و لا قوه

الا که  خدا هستم

***

ناصرطاهری بشرویه ... روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

 

Search rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7974481505/313_53.jpg

http://s5.picofile.com/file/8113327792/313_0053.jpg

http://s5.picofile.com/file/8132682500/313_00053.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s5.picofile.com/file/8167766134/313_000053.jpg