به شراب عشق سوگند،
که سرای عشق باز است
***
بخدا قسم رفیقان،
که خدای هر دو عالم
نه غذا و توشه خواهد،
نه اسیر مایه باشد
نه به کعبه قبله دارد،
نه به سجده ناله بارد
نه به خواب اندر آید،
نه به سر فسانه باشد
به کدام واژه گویم،
که عزیز هر دو عالم
نه دلی شکسته خواهد،
نه پی بهانه باشد
نه به طاعت شریعت،
نه به ساعت طریقت
نه به پای جا نماز و ،
نه به بند و دانه باشد
به کدام طعنه گویم،
که طبیب جسم و جانم
سر بی گمانه باشد ،
سری عاشقانه باشد
پدر زمانه عشق و،
پسر زمانه عشق است
به خدا که روح قدسی،
دم قدسیانه باشد
به سرور و شور هستی،
که سرور جاودانم
سر بی گمانه باشد،
دل بی بهانه باشد
تو گمان و ظن رها کن،
ز کمان تن جدا کن
که به چشم دل ببینی
که تو را خزانه باشد
سر آن خزانه عشق و
ته آن خزانه عشق است
که کلید این خزانه،
دلی عاشقانه باشد
تو به عشق آی و پر زن،
به سرای عشق در زن
که به چشم خود ببینی،
که درش بهانه باشد
به شراب عشق سوگند،
که سرای عشق باز است
غم عاشقان بیدل،
غم جاهلانه باشد
بخدا قسم بهایی،
در بسته ای نباشد
در بسته نا امیدیست ،
نه دری که باز باشد
ز وجود بی نیازش،
نکند طلب فقیری
که ز شوق بی نیازی،
به درش نیاز باشد.
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
30/7/91
http://s1.picofile.com/file/7534674515/94.jpg