از عدم آرم شراب عشق را313-101

از عدم آرم شراب عشق را


***

مست مستم ساقیا ,*

 پیمانه کو*

آن شراب دلبر و مستانه,*

  کو

مست مستم ساقیا,*

 جامی دگر*

تا بمانم مطرب و فرزانه ,*

 کو

*من در این سر ,

مستم و دیوانه ام

*اندراین بر ,

زعاقلان بیگانه ام*

بلبلم,  

*صاحب دلم , فرزانه ام

شعله ام , شمعم, *

گلم, پروانه ام*

عاشقم بر*

 عشق این دیوانه ها*

شاهدم بر*

 نور این فرزانه ها*

ساقی ام من*

 بر در  میخانه ها*

باقی ام  بر *

*ساغر و پیمانه ها

عاقلان, *

دیوانه ها عاشق کش اند*

عاشقان را*

با دم عشق می کشند*

چون که عاشق کشته شد*

در دام عشق*

زان پس او را*

تا ثریا می کشند*

در ثریا*

عاشقان کی مرده اند*

عشق را با خود*

مصلا برده اند*

آن مصلی*

 جز صلات عشق نیست*

جملگی در عشق*

آنجا زنده اند*

هر که در عشق زنده شد*

 جانانه است*

عشق گشت و,*

 دلبری فرزانه است.*

عاشق و معشوق ها*

عشق اند و بس*

  عشق  آغاز ی ست*

 کو پایانه است*

عشق در پایانه ,*

مستی می کند*

عاشقان را*

غرق هستی میکند*

زان پس اندر موج  هستی*

 خویش را*

لخت و عریان, خود*

* دو دستی می کند

*لخت و عریان گشته

وانگه, نیست را*

روشنا *

در لام هستی می کند*

من عدن را*

دیده ام در روشنا*

عشق را عریان و*

لخت اش ربنا*

از عدم آرم*

شراب عشق را*

می فشانم

*در دهانی آشنا

بشکنید شیرین دهانان*

بشکنید*

عشق نوشید*

موج غم را بشکنید*

غصه هاتان*

قصه و افسانه است*

جام می  گیرید و*

جامه بفکنید*

سوی عشق آیید*

در بزم عدم*

لخت و عریان*

عشق نوشید, دم به دم*

حوریان و آن غلامان

*در عدم

فارغ اند از

هست و نیس و*

بیش و کم*

فارغ از این نفخه ها*

حوری شوید*

فارغ از این لحظه ها*

نوری شوید*

فارغ از این*

عقل زنبوری و غم*

 شاهد آن "لا" ی*

ذوالنوری شوید*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

24/9/91

Search rroshanaa on google

http://s1.picofile.com/file/8101990842/313_101.jpg

http://s5.picofile.com/file/8112361176/313_0101.jpg

 


من در آغوشش گرفتم ، او در آغوشم گرفت 313-047

بر زمین و آسمانم

عشق می بارد ، زهی


ناصر طاهری بشرویه ... روشنا 313-047 

***

 

خواهم آن لیلی وشم را

تا که مد هوشم کند

از لبانش عشق  نوشم

گرم و خود جوشم کند

چشم در چشمش بگیرم

عشق در هوشم  کند

های و هوی دل بگیرد

مهر خود نوشم کند

من ندانستم که عشق

از چشم آمد یا زگوش

نیک دانستم که آمد

چشم و هم گوشم کند

جام می در دست نگرفتم

دلم پیمانه شد

ساقی جانانه آمد

دم به دم نوشم کند

روز و شب اندیشه می کردم

که نیکم یا که بد

عشق آمد تا ابد

زاندیشه خاموشم کند

سالها با عقل می کاویدم

اندر فرش وعرش

عشق عرش من شدو

بر فرش منقوشم کند

بر زمین و آسمانم

عشق می بارد، زهی

من که عریان گشتمی

خود عشق تن پوشم کند

عاشقان هوشیار باشید

عشق بر در می زند

من که دامانش گرفتم

جامه بر دوشم کند

من در آغو شش  گرفتم

او در آغو شم گرفت

همنفس با عشق گشتم

هوش و مدهوشم کند

یک نفس با عشق

خلوت کردمی روز ازل

آن نفس در سینه

می گردد در آغوشم کند

 

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search  rroshanaa  on google

rroshanaa@gmail.com

http://s3.picofile.com/file/7447430856/110407.jpg

http://s1.picofile.com/file/7963791284/313_47.jpg

http://s4.picofile.com/file/7963989779/313_047.jpg

http://s5.picofile.com/file/8112125418/313_0047.jpg

 


نه به کعبه قبله دارد، نه به سجده ناله بارد 313-094

نه به کعبه قبله دارد،

 نه به سجده ناله بارد

***

بخدا قسم  رفیقان،

 که خدای هر دو عالم

نه غذا و توشه خواهد،

 نه اسیر مایه باشد

نه به کعبه قبله دارد،

 نه به سجده ناله بارد

نه به خواب اندر آید،

 نه به سر فسانه باشد

به کدام واژه گویم،

 که عزیز هر دو عالم

نه دلی شکسته خواهد،

 نه پی بهانه باشد

نه به طاعت شریعت،

 نه به ساعت طریقت

نه به پای جا نماز و ،

 نه به بند و دانه باشد

به کدام طعنه گویم،

 که طبیب جسم و جانم

سر بی گمانه باشد ،

  دم عاشقانه باشد

پدر زمانه عشق و،

 پسر زمانه عشق است

به خدا که روح قدسی،

 دم قدسیانه باشد

به سرور و شور هستی،

 که سرور جاودانم

من بی گمانه باشد،

من جاودانه باشد

 تو گمان ز سر جدا کن،

 تو کمان غم رها کن

که به چشم دل ببینی

 که تو را خزانه باشد

سر آن خزانه عشق و

ته آن خزانه عشق است

که کلید این خزانه،

 سری عاشقانه باشد

تو به عشق آی و پر زن،

 به سرای عشق در زن

که به چشم خود ببینی،

 که درش بهانه باشد

به شراب عشق سوگند،

 که سرای عشق باز است

غم عاشقان بیدل،

 غم جاهلانه باشد

بخدا قسم بهایی،

 در بسته ای نباشد

در بسته نا امیدیست ،

 نه دری که باز باشد

ز وجود بی نیازش،

 نکند طلب فقیری

که ز شوق بی نیازی،

 به درش نیاز باشد.

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

28/7/91

http://s1.picofile.com/file/7534674515/94.jpg

http://s2.picofile.com/file/8101135600/313_94.jpg

http://s4.picofile.com/file/8101136184/313_094.jpg

http://s5.picofile.com/file/8111908726/313_0094.jpg

 


ای عشق من، ای حورمن ای شربت انگورمن 313-078

ای عشق من، ای حورمن

ای شربت انگورمن


****

ای ماه من ،ای ماه من،*

ای ماه اندر چاه من*

ای راه من ،ای راه من،*

ای همره و همراه من*

ای جاه من، ای جاه من*

ای جاه خوش درگاه من*

ای گاه من ،ای گاه من ،*

ای قبله آگاه من*

ماهم تویی، راهم تویی*

خورشید همراهم تویی*

جاهم تویی، گاهم تویی*

جبریل آگاهم تویی*

ای طور من ،ای صور من*

ای دولت منصور من*

ای مهر من ،ای نور  من*

ای ساقی پرنور من*

ای عشق من، ای حور من*

ای شربت  انگور من*

ای سور من، ای شور من*

ای کاتب و منشور من*

شورم تویی، سورم تویی*

منصور و  میسورم تویی*

حورم تویی ،نورم تویی*

دستار و زنورم تویی*

ای دام من ، ای رام من*

ای  ساقی هر شام من*

ای لام من، ای کام من*

ای مطرب خوش نام من*

ای جان من، ای جان من*

ای جان و ای جانان من*

ای نان من ،ای خوان من*

ای دانه و  انبان  من*

روحم تویی، جانم تویی*

انجیل و فرمانم تویی*

نانم تویی، دانم تویی*

مرغ  سلیمانم تویی*

جانان من ، سلمان من*

ای لوح ده فرمان من*

ای عشق من، فرقان من*

ای اوحی قرآن من*

"طاسین" من ، ای "میم" من*

ای چشمه تسنیم من*

ای "حا"ی من ای "میم" من*

ای قبله  تسلیم من*

ای مهر من، ای دین من*

ای مرسل آیین من*

ای "یا"ی من، ای "سین" من*

ای روشنا ،"یا سین" من*

"یا" یم تویی، "سین "م تویی*

اطوار "سینین" م تویی*

مهرم تویی ، دینم تویی*

اسلام و آیینم تویی*

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

20/4/90

Search rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7993243331/313_78.jpg

http://s5.picofile.com/file/8111804534/313_078.jpg

 


بخدا ، من ، تو شدم من زتو حاشا نکنم* 313-091

بخدا ،

من ، تو شدم

 من زتو حاشا نکنم*


***

من ندانم که چه شد*

قسمت من بام تو شد*

خود ندانم که چرا*

شهرت من نام تو شد*

من که نی اهل خراباتم و*

نی مسجد و دیر*

زچه، سجاده من*

قبله به اندام تو شد*

بخدا، نرگس تو*

شمس دل افروز من است*

دیدن ماه رخت*

ذکر شب و روز من است*

جلوه قامت تو*

طلعه جانسوز من است*

شربت لعل لبت*

باده پیروز من است*

همه شب تا به سحر*

چشم ز هم وا نکنم*

پشت چشمم، نفسی*

با تو، من و ما نکنم*

همه کون و مکان *

از تو هویدا شده اند*

بخدا، جز مه تو*

مه رخی ، پیدا نکنم*

مه من، ای شه من*

ای "مه شاهنشه "من*

ره من، ای چه من *

ای" مه آهو وه" من*

بخدا، نور منی*

ماه منی، شاه منی*

بجز از شمس تو، من*

انوره پیدا نکنم*

همه هستی خود*

غرق وصال تو کنم*

بجز از وصلت تو ،*

هیچ تمنا نکنم*

همه تن،*

 عشق منی*

روح منی ، جان منی*

بخدا ،*

من ، تو شدم*

 من زتو حاشا نکنم*

شده ام همنفست،*

ای نفس تو،*

 نفسم*

من به تو غایبم و*

عشق ، تمنا نکنم*

بخدا، دم شده ام*

دم شده ام ، دم شده ام*

آگه  از انفسم و*

در خور آدم شده ام،*

بخدا، عشق منم ،*

صورمنم ، صیر منم،*

 مرده ام ، زنده منم،*

صورت آدم شده ام،*

عدنم، در عدمم ،*

هم عدمم، هم بدنم*

بخدا واژه منم*

وحی مسلم شده ام*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

1/9/90

*rroshanaa@gmail.com

*search (rroshanaa) in google

http://s1.picofile.com/file/8100782434/313_91.jpg

http://s5.picofile.com/file/8111606992/313_091.jpg