بی عشق به هر کجا روی
آن قفس است*
***
ای مردم روزگار ما،*
باز آرید*
یک لحظه *،
شکار خود*
به بازار آرید*
آن "من" که*
شکار کرده اید
در عالم*
یک لحظه،*
کنار
خود "بی من"*
آرید*
هان:
آن خود "بی من"*
نه غمین است و
نه شاد*
نی صاحب مکتب است و*
نی دین و سواد*
نی کافر و زاهد است و*
نی فسق و فساد*
در دامن بستریست*
خوش طین و نهاد*
نی در پی جنگ و اشتر و*
فیل و سوار*
نی عاشق تسبیح *
و شهادت و
پی استغفار*
نی بمب اتم شناسد و*
نی دینار*
نی قلب پر از کینه و*
نی دشمن و یار*
هان :
آن خود "بی من"*
همه تن *
خود، چشم است*
مهریست که در محبت و*
در خشم است*
با چشم زمین و آسمان*
همچشم است *
او چشمه نور است و*
به چشمت،
چشم است*
نوریست که بر گوش و*
دهانت چشم است*
بر چشم گل و چشم نگارت*
چشم است*
نور یست که در آتش و*
نفت و پشم است*
در عقل و نفس گردد و*
هر دم چشم است*
تو زنده در آن دمی که*
بی خشم شوی*
هوشیار در آن دمی*
که چون چشم شوی*
آن قصه مردن تو، *
چون زنده شدن*
هان:
مرده و زنده ای که*
چون چشم شوی*
چون مرده شدی ،*
خود همه تن،*
چشم شدی*
چون چشم شدی،*
زنده و بی خشم شدی*
هان:
زنده و مردن تو ،*
خود، یکنفس است*
چون نفس شدی،*
خود، همه تن ،*
چشم شدی.*
هان خیز و *
به نفس خود در آ،*
عاشق شو*
از دین محمد و مسیح،
فارغ شو*
الله یحول بین مرء و قلبت*
با دم شو و
ز اغلال عنق،
فارق شو*
فرقان و فریق زندگانی،*
هوس است*
قرآن و طریق آسمانی،*
نفس است*
از فرق در آ و
در قرین همدم شو*
بی عشق به هر کجا روی*
آن قفس است*
هان:
عشق، قرین و همدم و*
قرآن است*
آیات کتاب آن حکیم*
برهان است*
برهان حکیم ،*
عشق و آرامش جان*
بی عشق ،جهان، *
چون یکی فرقان است*
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
1/7/90 *
http://rroshanaa.persianblog.ir
search “rroshanaa” in “google.com”
http://s2.picofile.com/file/8100553376/313_89.jpg
بی عشق به هر کجا روی
آن قفس است*
شاغوله میزانم ,
من عشق ام و ایمان ام
***
حال آمد و حال آمد*
دل نزد نگار آمد*
یار آمد و یار آمد*
آن عشق سوار آمد*
دی وقت شکار آمد*
با ایل و تبار آمد*
پر شور و هوار آمد*
با اسب و سوار آمد*
گفتا که شکارم کن*
بر دیده سوارم کن*
یک دیده حلالم کن*
دزدیده به کارم کن*
یک دیده بر اوکردم*
صد دیده مرا طی شد*
با دیده بگردیدم*
هر روز مرا دی شد*
یک عمر ، به دی کردم*
هی، های به هی کردم*
در نایم و نی کردم*
نالیدم و طی کردم*
نی، وقت سوارم شد*
نی، دیده حلالم شد*
نی، برده به کارم شد*
نی ،بخت، شمارم شد*
عمریست، سر کارم*
دزدیده سری دارم*
یا قصه به سر دارم*
یا غصه به بر دارم*
عمریست، به بازارم*
با عشق، به پیکارم*
از علم ، طلبکارم*
بر عقل ،بدهکارم*
دزدیده سرم،*
منگ است*
با عشق،*
به نیرنگ است*
یک روز ،*
به سامان است*
روزی دگر،*
او ، لنگ است*
یک روز، پی پولم*
یک روز، پی غولم*
نی ،پول و نوا بویم*
نی ،غول و هوا جویم*
من ،در پی شاغولم*
کی، بنده منقولم*
نی ،سرور آن غولم*
نی، بنده هر پولم*
نی، پول به بارم کن*
نی، غول سوارم کن*
بی ایل و تبارم کن*
این حال، به کارم کن*
آن غول منم،*
پس کن*
منقول منم ،*
بس کن*
کین عشق، مرا*
غول است*
وین عشق، *
چو شاغول است*
شاغوله میزانم،*
من عشقم و
ایمانم*
هم موسی عمرانم*
هم عیسی نصرانم*
در سینه، سری دارم*
ز احمد،خبری دارم*
لا حول و لا قوه*
شمس وقمری دارم*
ناصر طاهری بشرویه ... روشنا**
پیامبر عشق و آگاهی**
1/7/90
*http://rroshanaa2.persianblog.ir
* search “rroshanaa” in “google.com”
http://up5.iranblog.com/images/tynl2x0zpzsa56fwcffy.jpg
http://up5.iranblog.com/images/78972460864968010282.jpg
http://up5.iranblog.com/images/86921167681189551985.jpg
http://s3.picofile.com/file/8100434950/313_88.jpg
عشق جانانه شوی ،
کاتب فرزانه شوی
***
وقت آنست که*
بر ظلمت شب نور افتد*
صبحدم گردد و*
آفاق فلک شور افتد*
وقت آنست که*
تر دامن گل چاک شود*
طرفه دامن گل*
بر دل مهجور افتد*
نفس باد صبا*
در نی و شیپور زند*
دم عیسایی ما*
بر کرو هم کور افتد*
وقت آنست که*
دیوانه ز شهر دور شود*
مفتی شهر پی*
دانه انگور افتد*
کافر جاهل وسرگشته*
چو حنانه شود*
مومن عاشق و دلبسته*
به مور مور افتد*
ساقی میکده،*
ساغر،
می دردانه کند*
عاقل و عالم پرغبغبه*
معذور افتد*
عارف و پیر خرابات*
مسیحانه شود*
مسجد و صومعه و دیر*
چو محذور افتد*
زاهد و مدعی شرع*
سر و سینه زند*
عاقبت،
گشته چو "بوجهل" و*
به منفور افتد*
وقت آنست که*
از "قبله گه" حق و یقین*
عشق و فرزانگی،*
درجام می و *
شور افتد*
دیر و میخانه یکی*
*کعبه و بتخانه یکی*
عاشق حق شوی و*
چشم تو بر نور افتد*
عشق جانانه شوی*
کاتب فرزانه شوی*
شاهد خود شوی و*
عشق ، تو را حور افتد*
حور این روضه شوی*
صاحب فیروزه شوی*
طائر ملک یقین*
قلب تو پر نور افتد*
وقت آنست که*
در قاطبه ملکت و دین*
"روشنا" آید و*
این واقعه منصور افتد*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
16/6/90
Search rroshanaa on google.com
http://s4.picofile.com/file/7806400107/roshanarohani.jpg
http://s4.picofile.com/file/7806428595/rohani92.jpg
.
http://rroshanaa2.persianblog.ir
http://s4.picofile.com/file/8100186584/313_87.jpg
عشق نوش و عشق نوشان
نی دریغ
***
ای درون چاه ما ،*
چاه شما*
خلوت ما*
آرزوهای شما*
بستر ما*
خاک طوبای شما*
یوسف ما ،*
با زلیخای شما*
بوسه و آغوش و
گرمای شما
شهوت ما*
آب جویای شما*
در درون خاک ما*
آب شما*
شیره ما*
خامه ناب شما*
شربت انگور ما*
باب شما*
راحت الحلقوم و*
عناب شما*
ای به زیر پای ما ،*
سقف شما*
بر لب هر بام ما ،*
برف شما*
ثروت دنیای ما،*
وقف شما*
ورد ما و حرف ما ،*
وصف شما*
آری : اندر کاه ما،*
کاه شما*
کاهگل ما*
با گل و کاه شما*
کلبه ما ،*
بر سر راه شما*
ماه ما و ماه شب ،*
ماه شما*
بس ،درون قهر ما،*
قهر شما*
شور و شادیهای ما ،*
شهر شما*
بارش باران ما ،*
نهر شما*
خسروی شیرین ما ،*
بهر شما*
هان: درون جان ما*
جان شما*
خنده ما ،*
خندد از خوان شما*
بنده ما *
تحت فرمان شما*
ناله ما*
نالد از خان شما*
اندرون نای ما*
نای شما*
نفخه ما*
سور "درنا"ی شما*
نغمه ما*
شور "سرنا"ی شما*
موسی ما *
طور سینای شما*
ای به کوه قاف ما*
جای شما*
قد قد ما*
مرغ عنقای شما*
هد هد ما*
جام صهبای شما*
قل قل ما*
صبح فردای شما*
گنبد ما ،*
چون کلیسای شما*
عابد ما ،*
همچو ترسای شما*
منجی ما *
بر چلیپای شما*
مصطفای ما ،*
چو عیسای شما*
از چه با خود*
قهر و دعوا میکنید!*
از چه با خود *
جهل سودا میکنید!*
ای رفیق نا زنین *
ما خود، تو ایم*
از چه باخود*
حیله بر پا میکنید!*
عشق آگاه است،*
"آگه" شو، رفیق*
عشق خرگاه است*
"خرقه" کن حریق*
عشق ،
ساقی است و باقی ،*
چون "عقیق"*
عشق نوش و
عشق نوشان*
نی "دریغ"*
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
12/6/90*
Search rroshanaa on google.com
*http://rroshanaa.persianblog.ir
rroshanaa@gmail.com*
http://s4.picofile.com/file/8100182768/313_86.jpg
عشق بوسید وز لب او ،
دل اولوالالباب شد
***
عارفا ،
کی قلب تو
دمساز شد
عشق ،
آهی بر دلم زد
دم به دم
آغاز شد
دلربا،
کی، آن رخت
هفت رنگ شد*
عشق ،
بر چشم و دل و،*
رخسار من،
اورنگ شد*
دلبرا،
کی نرگست مستانه شد*
عشق ،
در دشت رخ من ،*
آهویی یکدانه شد*
مه لقا،
کی قرص رویت
ماه شد*
عشق در قلبم نشست و،*
با رخ ام همراه شد*
مشفقا،
کی سینه از غم پاک شد*
عشق بارید و
غم از مهرآب او
در خاک شد
حالیا،
کی ، حال و رویت،
شاد شد*
عشق خندید و دلم،*
از فکر و غم
آزاد شد*
مطربا،
کی، گیسوانت تاب شد*
عشق چون لولی وشی*
بر شانه هایم،
خواب شد
قاصدا
کی، مرغ شب،
افسانه شد*
عشق،
مرغ شب شد و *
شب ، قصه اش
افسانه شد*
عاشقا
"مجنون"،
ترا کی نام شد*
عشق قلبم را ربود و*
عقل ،بی اندام
شد*
دلبرا*
کی کوی تو پر راز شد*
عشق آمد کوی دل ،
بنشست و*
در آواز شد،*
ساقیا،
کی،
باده ه ات ،
رندانه شد*
عشق ،
بر عقلم زد و،*
دل ،
ساغر و،
پیمانه شد*
ربنا
لعل لبت ،*
کی باب شد*
عشق بوسید و لب اش*
دل را اولوالالباب شد*
روشنا،
کی،
حال تو ،
جانانه شد*
عشق ، قلبم را دم و*
دم،
"روشنا"
فرزانه شد*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
1/5/90
*http://rroshanaa2.persianblog.ir
*search rroshanaa on google
http://s3.picofile.com/file/7404658816/%D8%A2%D8%A8.jpg
http://s3.picofile.com/file/7404658923/%D8%A2%D8%A8_%D8%B4%D8%AF.jpg
http://s4.picofile.com/file/8100130826/313_85.jpg