این جهان شمع و چو پروانه
فراوان دارد
***
ای خوش آندم
من از این محفل بیگانه روم
مطرب عشق شوم ،
آگه و فرزانه روم
پر پرواز ندارم ،
بروم تا بر دوست
ساقیا باده بده،
تا که به پیمانه روم
عاشق ورند و
خراباتی ودیوانه شوم
همچو پروانه دلان،
بی سر و سامانه روم
من که هر روز،
به میخانه روم در پی مست
در کش آن باده به جان،
تا پی جانانه روم
چند روزیست که ساقی
می نابم بدهد
خواهم آن می، که
برد هوش،
چو دیوانه روم
عطر گل ، از دل خاکی،
به سماوات برفت
خوشم آن دم که
دمی
در بر جانانه روم
همه تن چشم شوم
شاهد و فرزانه شوم
جامه و تن برهانم ،
ره افسانه روم
هر که
مدهوش می است ،
ره به خرابات برد
من که مدهوش توام ،
راه مسیحانه روم
این جهان ،
شمع و
چو پروانه،
فراوان دارد
شمع جانانه تویی ،
من به تو پروانه روم
شاهد عشق شدم ،
پرده اسرار نماند
قلم و خامه شوم
هدهد فرزانه روم
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
search rroshanaa on google.com
http://s3.picofile.com/file/7933945478/313_18.jpg
http://s5.picofile.com/file/8118591500/313_018.jpg