لب به لب عشق نهاده دلم 313-02

لب به لب عشق نهاده دلم

***

فرش زمین بین

که چه غوغا شده

چهره جوان کرده رخ اش

ماه و دل آرا شده   

دشت ودمن بین

که ز دامان کوه

رقص کنان

پای کشان ،

تا لب دریا شده

سبزه و نی بین

که به دامان باغ

گل به سر و مل به بر است

واله وشیدا شده

عطر گل و

سنبل و ریحانه بین

کز نفسش،

بلبل این خانه

چه شیوا شده

برگ و گل و

ساقه و آن ریشه بین

در طلب مهر

چنین "غرق تمنا"  شده

مهد زمین بین،

که به خورشید و ماه

روز و شبان،

خشک و تر است

 ساحل و دریا شده

عهد زمان بین

که ز حور و پری

عشق نهان کرده

 یکی آدم و حوا شده

کون و مکان بین

ز عدم تا به دم

بر قلم افتاده و

بر گنبد مینا شده

مطرب جان بین که

به هر نای و نی،

صور،

بپا کرده و

رامشگر  جانها شده

ساقی جان بین که

ز یک جام عشق

عقل ،

به می رانده

زهی

قدسی و طوبا شده

عشق, خدا وند دل و ,

دلبر است

نفخه او در نفسم

عیسی و یحیا شده

لب به لب عشق

نهاده دلم

در نفسم بی نفسی

زنده و احیا شده

چشمه زمزم

نفس ام ، دم به دم

شرحه تسنیم دلم

آیت  گویا شده

همدم من گشته,

 دلم روشنا

 هر نفسی، طور دلم

واژه و معنا شده

 

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

rroshanaa@gmail.com

search rroshanaa  on google

 

http://s1.picofile.com/file/7905543545/313_2.jpg

http://s5.picofile.com/file/8118974900/313_02.jpg

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد