ای بشر آغوش تو , جام خداست
***
آن گذرگاهی که
جان را معبر است
جسم و تن ها را
به نور اش رهبر است
آن گذرگاهی که
آغوش اش تن است
گرمی آغوش اش
ما را رحمن است
رحمت بی انتها
آغوش ماست
چون که نیک اش بنگری،
جام خداست
ای بشر
آغوش تو
جام خداست
جمله ذرات جهان را
توتیاست
جسم تو جان اش
حریم اولیاست
جان تو تن را
به نورش کهرباست
کهربای جان ما ،
مهر و صفاست
نور گیرد
دلبران را دلرباست
دلبران را دلربا
انوار اوست
روشنی های همه مهتاب ،
اوست
دانه در آغوش او ،
گل گشته است
گل وزان رحمت
همه مل گشته است
خاک از رحم اش،
چه خندان گشته است
آب تن در بسترش
جان گشته است
جسم ما مهر آب
شهوت گشته است
جان ما عشق و
محبت گشته است
مهر او در نفس
انور گشته است
قلب ما بر عشق
محور گشته است
نفس با شهوت
به بستر گشته است
عقل در بستر،
تن و سر, گشته است
بستر هر آیه ،
آیه دیگر است
بستر اسماء عالم ،
جوهراست
جوهر هر ذره ،
آن را مصدر است
ذره در جوهر بماند ،
گوهر است
چون که "خود" بستر شود،
آن "خود" خداست
خود ، در آن بستر
کتاب انبیاست
×××
ناصر طاهری بشرویه....روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com
http://s2.picofile.com/file/7938329993/313_23.jpg
http://s5.picofile.com/file/8127463884/313_023.jpg