در آن آغوش رحمانی* که میداند چه ها دیدم* 313-033

 

در آن آغوش رحمانی*

که میداند چه ها دیدم*

       

****

رخ از سجاده،

بر چیدم*

دل و دلدار

بگزیدم*

چو

 بر یارم نظر کردم*

همه سجاده ،

 "او" دیدم*

به رویش،

سجده بگزیدم*

همه محراب،

 "او" دیدم*

دل از مهرش،

 نگردیدم*

"مه "من ،

 گشته "خورشید "م*

ز هر "ما ه "ی،

 پریدم من*

همه احوال،

 دیدم من*

در آن آغوش رحمانی*

که میداند! چه ها دیدم!*

من از تلخی،

 گذر کردم*

در آن شوری،

 سفر کردم*

دل از شورش ،

 مقر کردم*

همه شمس و قمر ،

 دیدم*

درآن نورو

 درآن ظلمت*

در آن وصل و

درآن هجرت*

در آن تلخ و

درآن شیرین*

ملائک،  

در حضر دیدم*

نشستم بر در کویش*

مگر،اورا گذر افتد*

بهار آمد،

گلستان شد*

دلم،  

با پا و سر دیدم*

دل من ،

 با بهاران شد*

در آن باغ و گلستان شد*

رخ زردم،

 حمیرا شد*

من آن اهل نظر دیدم*

رخم،

پیش رخش، شه شد*

دلم،

 از شمس او، مه شد*

همه افلاک  عالم را*

تنی،

 بی پا وسر  دیدم*

ز ملک و شه،

گذر کردم*

بر آن جانان،

نظر کردم*

همه اسرار هستی را*

من ،

اندر یک نظر، دیدم*

ز سرَش ،

 من گذر کردم*

به نورش،

یک نظر کردم*

دل از نورش،

 بصر کردم*

رخش را،  

روشنا دیدم*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

rroshanaa@gmail.com*

search  rroshanaa  on google.com*

http://s1.picofile.com/file/6232357142/rroshanaa.mp3.html

http://s2.picofile.com/file/7947165050/313_33.jpg

http://s5.picofile.com/file/8128894534/313_033.jpg

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد