جز صورت بی صورت, جز عشق ندیدم من
***
از آب،چکیدم من
در خاک، تنیدم من
بر صورت این عالم
جز دوست،ندیدم من
آن آب، به دریا شد
وان خاک، به صحرا شد
بر دامن خاک و آب
جز مور، ندیدم من
هر گل به گلستانی
با بلبل مستان بود
با بلبل مستانه
جز شور، ندیدم من
هر ذره، دلی دارد
وان دل که،سری دارد
اسرار همه دلها
جز" هوی"، ندیدم من
از دل، چو سفر کردم
برچشم، گذر کردم
سودای
همه چشمان
جز" نور"، ندیدم من
دروازه دل، بگشا
بر چشم ، نظر بنما
کز مصدر دل
با چشم
جز" عور"، ندیدم من
بر چشم در آ، بنگر
رخساره این عالم
رخسار همه عالم
جز" تور"، ندیدم من
تور، از رخ او بردار
یک بوسه،بر او بگذار
سودای همه عالم
جز بوسه، ندیدم من
بر هر چه نظر کردم
جز مهر، ندیدم من
جز
" صورت بی صورت"
جز" عشق"،
ندیدم من
ای عشق بیا جانی
عاشق کش جانانی
معشوق تویی دانی
جز عشق ندیدم من
آن عشق منم جانم
عاشق کش جانانم
معشوق منم دانم
در عشق تنیدم من
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://rroshanaa2.persianblog.ir
search rroshanaa on google.com
http://s3.picofile.com/file/7565554943/kisss.jpg
http://s1.picofile.com/file/7935077204/313_20.jpg
http://s5.picofile.com/file/8129657200/313_020.jpg