سوی عشق آیید بر خرمن زنید 313-72

سوی عشق آیید

 بر خرمن زنید


***

حاکمان جهل و کین ،

ای قاصبان ملک و دین

دشمن آزادگان،

ای دین فروشان بس کنید

ای بسیج ، ای پاسدار

فرزند پاک و نازنین

چشم پوشی بر سفیهان،

ای دلیران بس کنید

آتش اندر سبزه زاران،

تیر بر آزادگان

بر برادر خواهران

ای نیزه داران بس کنید

نی ز اسلام آگهید ،

نی از محمد،  نی ولی

نی ز عیسا ، نی ز موسا،

نی ز وحی منزلی

نی کتاب و نی ز ایمان،

نی ز "نفس اولی"

نی ز نور و نی حقیقت،

نی ز "عشق منجلی"

بسم رحمان و رحیم آمد،

بگوید بس کنید

عشق آرید،

فتنه ها را

از دل خود، پس کنید

بت نه آن خاک و گل است،

ای مردمان روزگار

آنچه در قلبت  نبینی

بت بود ، هان: ای نگار

گوش و پوس و استخوانها ،

بر تو بت گشته رفیق

جنگ عیسا و محمد ،

کی شود  با تو شفیق

بت پرستی ترک کن،

آگه زنفس خویش شو

نفس خود را گر شناسی

بر دو عالم خویش شو

روشنا آمد بگوید ،

در حوالی پر مزن

نور حق در اندرون  است،

در برون پر پر مزن

نی ز موسا نی زعیسا ،

نی محمد،  دم مزن

جنگ هفتاد و دو ملت،

بس کن و "خر""من" مزن

هان:

الف با لام و میم

خود آن "من" است

هم کتاب و هم قلم

هم "خرمن" است

"خر""من" این اولیا را

پر زنید

سوی عشق آیید

بر خرمن زنید.

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

30/11/89

http://s1.picofile.com/file/7988263010/313_72.jpg

 

 

 


زیر و بم در آن عدم عشق آمده, عشق بر خود هیبت آدم زده 313-71

 

زیر و بم در آن عدم عشق آمده,

عشق بر خود هیبت آدم زده

***

انبیاء خود،

چشم و گوش اند و تن اند

در نفسها شان،

رقیق و روشن اند

چشم و گوش انبیاء را،

ره زنید

در هوای کبریایی،

پر زنید

آن نفسهاشان ،

نفسهای شماست

حق" یحول بین مرد و قلبهاست"

هان :

"ولی حق "

نفسهای شماست

گر شناسی "نفس" را ،

" خود " کبریاست

آن "نفس"،

گر از تو گیرد، آن نگار

نی تن و نی عقل  و ،

نی قلبت شمار

آن" نفس"

از روز اول زنده است

لم یلد یولد، هم او

پاینده است

گر که خود را

آن" نفس" بینی به جد

لم یکن له" گو یی  و"

کفواً احد""

بی شریک و بی بدیل و

"دم " تویی

غیر "دم"  را وا بنه

"آدم"  تویی

آدمی عشق است،

یکدم ره بزن

یک سری بر کلبه آدم بزن

آدمی ، هان :

در عدن بنشسته است

آگه از خویش

در عدم بنشسته است

آگهی شو

تا ببینی آن عدم

چون عدم گردی

ببینی زیر و بم

زیر و بم" در آن "عدم""

عشق" آمده"

"عشق" بر خود

هیبت" آدم " زده

آدمی عشق است

اندر هست و نیست

عشق شو،  ای نازنین

گیری تو بیست

بیست گیری

کاتب حق میشوی

بر همه انوار

ملحق می شوی

جلوه های ملک

نور اند ،جان من

جملگی خود جلوه اند،

جانان من

جلوه ها کی اصل باشند

ای رفیق

اصل خواهی

"عشق جو در منجنیق"

منجنیق عشق

"حا میم" است و بس

آخرین تکوین

"یا سین" است و بس

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

30/11/89

http://s4.picofile.com/file/7987132254/313_71.jpg

 


منجی آخر زمان عشق و صفاست 313-70

منجی آخر زمان

عشق و صفاست

***

سبزه ها  گویند ،*

ما سبز از خودیم*

سبزه ایم و*

در شکفتن سر خودیم.*

ریشه ها مان ،*

در پی آبادی اند.*

در پی سبزینه بودن،*

بی خودیم.*

عاشق نور و*

هوای تازه ایم.*

در دل کوه و*

کنار سازه ایم.*

همجوار آب و*

در جوی و کنار.*

موج های باد را،*

اندازه ایم.*

سبزه ، بر*

آزادگان  این زمین.*

بر نداهای،*

همه ایران زمین*

بر برادر خواهران  نازنین.*

جمله بر آزادگان و مومنین.*

سبز ما ، بر ،*

سالمین و صالحین*

سبزه بر،*

اندیشه های مرسلین.*

بر همه فریادهای*

عدل و دین.*

بر چنین اندیشه ها ،*

صد آفرین.*

سبزها از ظلم و کین،*

بی رنگ باد.*

شرق و غرب این زمین،*

بی جنگ باد.*

آتش افروزان جهل و*

کفر و کین..*

بر همه قدرت نشینان،*

ننگ باد.*

از خدا خواهیم،*

دل بی زنگ باد.*

عشق و آگاهی به دل،*

پر رنگ باد*

سم اسب حاکمان خشم و کین*

تیر بر آزادگان ،*

در سنگ باد.*

سبزه ایم و*

سبزه هامان سبز باد.*

سر خوشیم و*

باده هامان گرم باد.*

مهر بر آزادی و*

آزادگان.*

تا ابد،  اندیشه هامان،*

سبز باد.*

رهبر سبزینه ها،*

سبزینه گی ست*

یاور اندیشه ها،*

بالنده گی ست.*

از افق تابیده*

یاران ، روشنا*

روشنا خود،*

رهبر آزادگی ست.*

هان :*

نگاهی بر افق کن،  نازنین*

سوی تو آید،*

ندای مرسلین.*

کفر و دین ات را،*

رها کن جان من.*

روشنا آمد،*

بشوید جهل و کین.*

روشنا،  خود،*

رهبر سبزینه هاست.*

روشنا ، خود،*

آفت سرگینه هاست..*

روشنا ،*

در این هزاره،  شاهدان.*

مهدی و*

هم آن مسیح  سینه هاست .*

هان بشر،*

آن  مهدی خاتم،  وفاست.*

عشق و آگاهی،*

مسیح سینه ها ست.*

منجی آخر زمان ،*

عشق و صفاست..*

در دو عالم ،*

عشق،  جان کبریاست.*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

22/8/89*

http://rroshanaa2.persianblog.ir*

http://rroshanaa.wordpress.com*

search  rroshanaa  in google*

http://s4.picofile.com/file/7799987953/rohani.jpg

http://s4.picofile.com/file/7800054187/rohani2.jpg

http://s1.picofile.com/file/7986115371/313_70.jpg

 


کشیش جونز ... روشنا آمد بگوید سر دین 313-69

کشیش جونز


ناصر طاهری بشرویه ... روشنا 313-69 

ای کشیش بی دل و

 بی عقل و دین

حق  عیسا را،

 تو کی کردی مبین

هان: ندانی چیست

حکم مرسلین

از چه سوزانی ، تو

 قرآن مبین

دعوی دین و

 مسیحا می کنی

صحبت از انجیل و

 عیسا می کنی

خود ندانی،

 آیت مکتوب،

 چیست

هم ندانی،

عیسی و محبوب،

 کیست.

خود ندانی،

 چیست،

قرآن حکیم

جملگی

 در دین و ایمان

  در  شکیم

عیسی" ات، گوید

خدا عشق است و بس"

کاتب عشق است عیسا،

 ای، تو  خس

مریم عشق آمد ،

عیسی،

  شد پسر

عقل قدسی،

 گشت،

 قدوس بشر

آن پدر، عشق است و

 روح القدس،

 عقل

آن پسر ،

 عیسی شد  و

 آگه ز نقل

نقل عیسا ،

نقل،  جمله انبیا

نقل موسا و

محمد، روشنا

خس، فرو بگذار

گل شو،

 ای نحیف

خس، در آتش کن

 نی،

 اوراق حنیف

جنگ با پیغمبر و

دین میکنی

فتنه در

" آیین دیرین" میکنی

"قاتلو هم"،" قاتلوهم"،

 کم نبود

قاتلو"، بر"

 دین و آیین" میکنی"

"قاتلو هم "را

تو ،کی دانی، چه بود

بر ملایک گفته آمد،

 هر چه بود

گفته آمد،

 ای ملایک، پر زنید

فتنه ها را،

 از دل آدم زنید

ضربه ای بر

فوق اعناق بشر

بر ،" ید شیطان" و

 "اهریمن"، زنید

نی ،غلط سوزی تو

 "خود"، سوز

ای کشیش

حلقه های جهل

می دوزی،

 نه بیش

هان:

 حساب

حاکمان جهل و کین

در حساب

 آیت قدسی مبین

کینه هاشان

 از پی جهل است و

 بس

شهوت است و

 هم دلار و ارز و

کس

نی، حساب

دین و ایمان،

ای رفیق.

هم در ایران،

 هم درامریکا،

 شفیق .

روشنا آمد

 بگوید، "سر دین"

سر جمله انبیا و"

 مرسلین

"قاتلو هم"، قاتلو هم"

 شد تمام.

هم ز عیسا و محمد

 هم امام.

جملگی، عشق است،

 پیغام خدا.

دست  بر دارید

 ز عیسا ،مصطفا.

جملگی عشق است،

 اندر بادیه.

هی نگردانید،

جان در هاویه

در نفسهاتان ،کنید

 یک دم، نظر.

ذاکر دم ،

کرد، از عالم گذر.

هان:

نفسهاتان،

 رحیق عشق بود.

یک نفس ،

در خود نگر،

 حق در تو بود.

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

26/6/89

http://s2.picofile.com/file/7985587204/313_69.jpg

 

 


از عشق مست هوشیم 313-68

زاندیشه های دربند

زنجیرها جدا کن


****

(بیست و دو )ی خرداد

ملت ، شده به فریاد

"رای ما گشته بر باد"

در آسمان بی داد

( بیست و دو) ی خرداد

اندیشه های آزاد

از دست مشتی صیاد

در حفره های بی داد

( بیست و دو) ی خرداد

قاضی شبیه جلاد

حاکم شبیه صیاد

ملت اسیر بی داد

خون میچکد ز اجساد

ای وای ،

داد و بی داد

ای رایهای پر خون

سبزینه های گلگون

آزادگان مفتون

لیلی وشان مجنون

خرداد و سال وماه اید

گلزار ما شمایید

گلهای سبز ایران

ایران ما شما یید

ما عاشقان سبزیم

در کوه و دشت و مرزیم

از خشم و کین صیاد

زین ظالمان نترسیم

ما سبز سبز سبزیم

پر مهر  و عشق ورزیم

از جاهل و زبی دین

از محتسب نلرزیم

ای سبز ها،  بپا خیز

خو رشید،  شد سحرخیز

می ، شد ز باده لبریز

جامی دگر به لب ریز

مست از می و خموشیم

از عشق ، مست هوشیم

آگه ز کفر و ایمان

با مدعی نجوشیم

ای زاهدان ، خموشید

دست از ریا بپوشید

می برکف است وساقی

پیمانه ای بنوشید

حاکم،  ز تخت بر خیز

قاضی،  ز حکم در خیز

در چار سو ی ایران

با مسلمین  نیاویز

آزادگی بپا کن

با مردمان صفا کن

زندیشه های در بند

زنجیرها جدا کن

بیداد ها،  رها کن

مظلوم را ، صدا کن

هان: سرزمین خود را

با عشق ، مصطفا کن

***

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com

rroshanaa@gmai.com

http://up.iranblog.com/7/1264813330.jpg

 

http://s4.picofile.com/file/7984318488/313_68.jpg