زهره عشق و وفایی*
در صدف ، در و صفایی
***
بی دم و*
بی عقل گشتم*
"باز دم"
شد سرگذشتم
در حباب تیرگی ها*
روشنا گشتم
گذشتم*
عالم اوصاف،
گشتم*
عالم اعمال،
دیدم*
ماضی و*
مستقبل و حال*
در قیامت ،
من پریدم*
عالم روحی ،
چنین است*
مالک ایام دین
است*
هان:
بهشت و هم جهنم*
نفخه اهل یقین ، است*
هیمه تن را ،
رها کن*
خیمه دم را،
سوا کن*
پشت این صورتگریها*
غل از اعناق ات
هوا کن*
گر دمی دم را بیابی*
دل به غم ،
هرگز نتابی*
در همه انفاس عالم*
همدمی جز دم،
نیابی!*
هر زمانی،
نفخه بینی*
گه یساری
گه یمینی
پشت پرده،
کی توانی !*
روشنا اسرار ،
بینی*
آدمی شو*
رو دمی شو*
تا،
بهشت و گلشن آیی*
چشم بند و
با دمی شو*
در سیاهی *
روشن آیی*
زهره عشق و *
وفایی*
در صدف
در و صفایی
نون قلم
ما یسطرونی
درحدیثی احسن
آیی*
***
ناصر طاهری بشرویه.......روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
http://s1.picofile.com/file/8100840568/313_92.jpg
http://s5.picofile.com/file/8125112000/313_092.jpg
خودم را عاشق و معشوق
خدا را عشق دیدم من
***
ز آب و گل
تنیدم من
به نای و نی،
دمیدم من*
شراب و ساقی و مطرب
بهار دل بدیدم من
گلی دیدم،
که در جامی*
شکوفا شد،
چه بویا شد*
ز عطر گل،
شنیدم من*
سلام اولین اش من*
شبی دیدم
که انس و جن*
یکی نای و
یکی نی شد*
شنیدم :
" اقرا بسم رب"*
کلام اولین اش من*
صراط مستقیم دیدم
صراط الذین اش من*
که انعمت علیهم بود
پیام ملک و دین اش من*
به آب و باد و
در خاک اش*
نظر کردم،
ندیدم من*
بجز آن قطره باران*
که از ابر اش،
چکیدم من*
پریدم من،
چکیدم من،*
بجز ساقی،
ندیدم من*
بجز راهی بسوی او*
رهی باقی،
ندیدم من*
ره ساقی , ره عشق و
ره باقی ره عشق است
چو خود را عشق دیدم من
به آگاهی رسیدم من
خدا را فعل ما عشق و
سماء و حال ما عشق است
بجز عاشق وشی آگاه
شهی باقی ندیدم من
همه انفاس انس و جن
پی عشق اند و آگاهی
عدم معشوق آگاهی
عدن را عشق دیدم من
چو عاشق گشت معشوق و
چو معشوق گشت عاشق وش
خودم را عاشق و معشوق
خدا را عشق دیدم من
خدا ی عشق را دیدم
یحول بین قلب و من
بجز این نفس حول الحال
مهی باقی ندیدم من
چه ها دیدم , چه گویم من
چه ها گویم, چه دیدم من
خدای عشق و آگاهی
خودم را عشق دیدم من
رها گشتم , چه ها گشتم
جلال کبریا گشتم
همه انفاس عالم را
جمال خویش دیدم من
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com*
http://s1.picofile.com/file/7929984080/313_15.jpg
http://s1.picofile.com/file/8124425368/313_015.jpg
عشق خرگاه است*
"خرقه" کن حریق*
***
ای درون چاه ما ،*
نای شما*
خلوت ما*
آرزوهای شما*
شهوت ما*
آب جویای شما*
یوسف ما ،*
با زلیخای شما*
بستر ما*
خاک طوبای شما*
بوسه و آغوش و
گرمای شما
در درون خاک ما*
آب شما*
شربت انگور ما*
باب شما*
شیره ما*
خامه ناب شما*
راحت الحلقوم و*
عناب شما*
ای به زیر پای ما ،*
سقف شما*
ثروت دنیای ما،*
وقف شما*
ورد ما و حرف ما ،*
وصف شما*
بر لب هر بام ما ،*
برف شما*
آری : اندر کاه ما،*
کاه شما*
کاهگل ما*
با گل و کاه شما*
کلبه ما ،*
بر سر راه شما*
ماه ما و ماه شب ،*
ماه شما*
ای ،درون قهر ما،*
قهر شما*
شور و شادیهای ما ،*
شهر شما*
بارش باران ما ،*
نهر شما*
خسروی شیرین ما ،*
بهر شما*
آری اندر جان ما*
جان شما*
خنده ما ،*
خندد از خوان شما*
بنده ما *
تحت فرمان شما*
ناله ما*
نالد از خان شما*
اندرون نای ما*
نای شما*
نفخه ما*
سور "درنا"ی شما*
نغمه ما*
شور "سرنا"ی شما*
موسی ما *
طور سینای شما*
ای به کوه قاف ما*
جای شما*
قد قد ما*
مرغ عنقای شما*
هد هد ما*
جام صهبای شما*
قل قل ما*
صبح فردای شما*
مسجد ما ،*
چون کلیسای شما*
عابد ما ،*
همچو ترسای شما*
مصطفای ما ،*
چو عیسای شما*
منجی ما *
بر چلیپای شما*
از چه با خود*
قهر و دعوا میکنید!*
از چه با خود *
جهل سودا میکنید!*
ای رفیق نا زنین *
ما خود، تو ایم*
از چه باخود*
حیله بر پا میکنید!*
عشق آگاه است،*
"آگه" شو، رفیق*
عشق خرگاه است*
"خرقه" کن حریق*
عشق ،
ساقی است و باقی ،*
چون "عقیق"*
عشق نوش و
عشق نوشان*
نی "دریغ"*
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
12/6/90*
Search rroshanaa on google.com
*http://rroshanaa.persianblog.ir
rroshanaa@gmail.com*
http://s4.picofile.com/file/8100182768/313_86.jpg
http://s5.picofile.com/file/8123974884/313_086.jpg
شرحه ای در سینه دیدم,
عشق ، فرمانم نمود
***
قطره ای،
زان چشمش افتاد و
دلم،
پر خون نمود
خون دل خوردم بسی
هوش از سرم،
بیرون نمود
خلوتی باخلوتش کردم
رخم،
مجنون نمود
رخ چو مجنون گشت
هر لیلی وشی
مفتون نمود
عاشقی بودم
چو فرهاد و
دلم شیرین صفت
بیستون کندم بسی
تا خاک من
شیرین نمود
چونکه ،
شیرین گشتم و
دل بود،
کوه بی "ستون"
من بکاویدم به دل
آن کوه ،
فرهادم نمود
در دلم نجوا شنیدم
دل مرا شد
کوه طور
موسی آن طور گشتم
طور
طوبایم نمود
یک نفس
طوبا شدم من
طور در خود
طور شد
شرحه ای
در سینه دیدم
عشق ،
فرمانم نمود
لوح فرمانش گرفتم
جانب هامون شدم
بر همه فر عونیان
آن لوح،
فرمانم نمود
عشق بودم ،
واژه گشتم
موسی ام آگاه شد
عشق،
موسا شد،
قلم شد
آن قلم ،
ماری نمود
چون قلم نیلی شد و
آن لوح ،
نیلی از قلم
نیل
زان خشکیده شد
وان لوح ،
توراتم نمود
بر قلم افتاده عشق
ای عاشقان ،
مجنون شوید
لیلی ،
اندر کلبه دل
نام خود ،
مجنون نمود
چون،
دل و دلبر یکی شد
بانگ آگاهی زدند
عشق ،
" اقراء بسم رب"
انجیل و
قرآنم نمود
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://s3.picofile.com/file/7960526876/313_44.jpg
http://s4.picofile.com/file/7960779779/313_044.jpg
http://s5.picofile.com/file/8123795542/313_0044.jpg
از عشق نمردم بخدا ،
عشق تنیدم
***
من دوش،
ز میخانه دل،
باده خریدم
مست از رخ دل گشتم ، و
پیمانه کشیدم
در کوی خرابات،
بسی رفتم و گشتم
جز بر در کوی تو،
خرابات ندیدم
درکوی تو من،
تا به سحر،
گشتم وگشتم
جز نرگس مستت ،
می و پیمانه ندیدم
در کنج دلت ،
من به خرابات نشستم
جز باده عشقت،
من دیوانه ،
ندیدم
آن ساقی جانانه،
ز دل،
سوی من آمد
جز باده دردانه،
ز دل،
می نخریدم
آن باده،
بنوشیدم و،
از هوش برفتم
جز برق نگاهت ،
بخدا هیچ ندیدم
بر روشنی برق نگاهت،
چو پریدم
جز شمع رخت،
مهر به کاشانه ندیدم
پروانه شدم من،
پر و بالی بگرفتم
سویت بپریدم من و
هی، جامه دریدم
هی، بال زدم من ،
ز لبت، بوسه بگیرم
زان آتش لبها،
پر پرواز بریدم
بر دامنت افتادم و
مدهوش تو گشتم
در شعله عشقت ،
که بداند چه کشیدم!
عشقت به تنم ریخت،
در آن عشق بمردم
از عشق نمردم،
به خدا ،
عشق تنیدم
در عشق ،همه
روضه رضوان تو،
دیدم
خود عشق،
بدیدم من و،
آن عشق،
تو دیدم
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com
http://s2.picofile.com/file/7940977204/313_27.jpg
http://s2.picofile.com/file/7940977204/313_27.jpg
http://s5.picofile.com/file/8123583826/313_027.jpg