کنون از عشق سر مستم، به جام باده پیوستم 313-056

کنون از عشق سر مستم،

 به جام باده پیوستم


***

سیه گیسوی افشاندی

رخ ماهت، هویدا شد

سیه چشمان خمارت

مرا، جام مسیحا شد

کمان ابروی مشکینت

قلم بر پرده دل زد

دلم صورتگر رویت

رخ زردم، حمیرا شد

شمیم تاب گیسو یت

دلم پروانه رویت

زعطر آن نفسهایت

دویدم بر در و کویت

شراب ارغوانی را

گل از کوی تو، محمل شد

نسیم مهربانی را

صبا زان طره، منزل شد

لبانت خنده زد ، گل شد

دل من پر ز سنبل شد

نگاه مست و جانانت

دلم را شمع محفل  شد

مرا مهر تو شامل شد

غم عشق تو، راحل شد

نمی دانم، چه حاصل شد

همی دانم که قابل شد

دلم را نور نازل شد

رخم چون ماه ، کامل شد

سرم از عشق، عاقل شد

زبان در عشق، ناقل شد

شبم بر روز ساحل شد

مرا موج تو، حاصل شد

ز"موج"ات، اوج بگرفتم

مرا عشق تو، حامل شد

کنون از عشق سر مستم

 به جام باده پیوستم

گهی بالا ، گهی پستم

پریشانی زبردستم

من از عقل زمین جستم

ز اطوار غمین رستم

به حَوٌل حال پیوستم

پیام آخرین هستم

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com

http://s1.picofile.com/file/7977456341/313_56.jpg

http://s5.picofile.com/file/8114489226/313_0056.jpg

 


دردانه ، خدا بود و به هر دانه رها بود 313-112

دردانه ، خدا بود و به هر دانه رها بود


***

مستان خدا ,

باده ز دلدار خریدند*

یعنی که بجز دل ,

سری هوشیار ندیدند*

رندان خدا , طره

نه دادند , نه گرفتند*

 زیرا بت عیار,

ز احوال گزیدند*

نی نکته بگفتند و

نه حرفی بشنیدند*

خود عشق بگشتند و

به اقبال رسیدند*

آگاه شدند و همه احوال

بدیدند*

هر حرف شنیدند,

از این حال شنیدند*

کی نقطه عاشق شدن,

عشاق کشیدند*

عاشق شدگان ,

عشق بگشتند و بدیدند*

کی بهر مکافات ,

بر عشق رسیدند*

از غافله عشق,

بجز مهر نچیدند*

کی بهر ملاقات,

پی عشق دویدند*

تا عشق نگشتند,

ملاقات ندیدید*

آنان که پی عشق دویدند,

خزیدند*

پا را ندوانیده,

به معشوق پریدند*

معشوق سوار اند ,

کجا در پی عشق اند*

کی عشق بدیدند,

گر آن پای نچیدند*

آنان که ز آرام و قرار,

فاصله گیرند*

نی عشق ز ره چیده و

نی قافله دیدند*

نی عشرت و نی حسرت و

نی سعی ونه کوشش*

ساکت شدگان اند,

به آرام رسیدند*

نی عابد و نی زاهد و

نی مجتهد و شیخ*

هر قوم دویدند ,

به بازار رسیدند*

فریاد مزن,

چیست , کجاست

جام حقیقت*

آن چیست تویی , جام تویی

سفره نچیدند*

بی دل نظران

غافل از آن "در" نهان اند*

بازار بگشتند و

متاعی نخریدند*

همت طلب از " بازدم" ات,

 "ذکر دوام "ات*

زنهار , سفیهان که

ز دم فلسفه چیدند*

فریاد مکن بیش,

نه دام است ونه دانه*

آن دانه تویی, دام تویی,

حیله نچیدند*

از دام برون آی,

که از بستر دانه*

بس پیر و جوان,

بر دل افلاک پریدند*

هان چشم مگردان ز " دم "ات,

"فکر مدام" ات*

ذات الصور عشق,

در این جام کشیدند*

هان صورت آن یار,

در این دانه نهان است*

آنان که شکفتند,

در آن یار تنیدند*

یک نقطه در آن دانه,

از آن یار جدا نیست*

آنان که رسیدند,

بجز دانه نچیدند*

آن دانه نگر, دانه نگر

دانه تو یی تو*

چون دانه بدیدند,

به دردانه رسیدند*

دردانه خدا بود و

به هر دانه رها بود*

از دانه رها گشته ,

خدا گونه تنیدند*

آری به خود آ ,

کین تو, در آیینه,

 خدا بود*

خود را چو بدیدند,

خدا را بشنیدند*

آنان که چو آیینه,

بدیدند نفس خویش*

"بسم ربک الحق" شده,

خلقی بشنیدند*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

15/11/91

*Search  rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7649310107/112112.jpg

http://s2.picofile.com/file/7649310000/112.jpg

http://s2.picofile.com/file/7649326020/1112.jpg

http://s5.picofile.com/file/8103441192/313_112.jpg

http://s5.picofile.com/file/8114238000/313_0112.jpg

http://s5.picofile.com/file/8114242784/313_00112.jpg

 


ثروت و سر مایه ام، شور تو را، در "مایه" دارد 313-081

ثروت و سر مایه ام،

شور تو را، در "مایه" دارد


****

روشنک نوری،*

ز چشمت،

سوی قلبم،

چشمه ای شد

چشمه در*

صحرای دل،

جوشید و ابر و

قطره ای شد

قطره  از چشمان من،*

بارید و دشت و

بیشه ای شد

قلبم*

اندر بیشه سرگردان و،

عاشق پیشه ای شد

قلب عاشق پیشه ام،*

مجنون و

 "جام" اش،

شیشه ای شد

شیشه شد قلب من و،*

قهر تو،

سنگ و تیشه ای شد

قهر کم کن نازنین،*

قلبم بخون آغشته  گشته

هی پس و پیش ام مکن

مهر تو بر دل ، ریشه ای شد

*صافی قلب مرا،

 لیلی،

چرا پرریشه کردی!

*من که "مجنون" ات شدم،

عشقت، مرا اندیشه ای شد

لیلی زیبای من،*

"مهر" ات به قلبم لانه کرده

شمعک شیدای من،*

قلبم، تو را پروانه ای شد

این دل دیوانه ام،*

هر دم، تمنای تو دارد

چشم تو ساقی شد و،*

لبها، مرا پیمانه ای شد

ثروت و سر مایه ام،*

شور تو را، در "مایه" دارد

مایه سودای من،*

قلبم، ترا بازیچه ای شد

*سایه روح من و

همسایه قلب منی تو

همنفس با قلب من،*

روحت مرا، همپاله ای شد

دلبرا،*

 روح من و روح تو،

از یک باده مست است

*باده چشم تو، اندر چشم من،

پیمانه ای شد

مستم از همپالگی،*

از تربت کوی تو مستم

روز و شب، "یاد تو" ام*

میدان گشت و

 کوچه ای شد

*دست اندر دست تو

در کوچه ها گشتیم و گشتم

*"گیسو" ات رامشگر و،

هر دم، "رخ "ام را

بوسه ای شد

*بوسه بر لبها بنه

ای ساقی جان و تن من

*کان سلیمانم تویی،

عشق"ات ،مرا قالیچه ای شد"

*ساقی کوثر نگر،

کز چشمه زمزم دمادم

*عشق ، آگاهی شد و

خود، راضی و

مرضیه ای شد

قصه "گویاتر" شنو،*

ای دلبر فرزانه من

*از ازل "عشق" بوده ایم،

"عشق"،

 عاشق و معشوقه ای شد

 

 

***

*ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی*

26/4/90

*

rroshanaa@gmail.com*

search rroshanaa on google.com

 

http://s4.picofile.com/file/7996877632/313_81.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8114039084/313_0081.jpg

 


عشق ام , شراب مستی ام 313-107

عشق ام , شراب مستی ام


***

من, ابر و باران ام,  یم ام*

عیسای نصران ام , دم ام*

من روشنای عالم ام*

خورشید تابان ام, "جم" ام*

بشنو ز من, اسرار رب*

فرقان آن مرد عرب*

قرآن و اقراء بسم رب*

"حا میم" و "یاسین" عرب*

از عشق آرم , خون و نان*

هم روح دارد هم روان*

قلبم ز عشق گردد جوان*

عقلم به عشق گیرد جهان*

خاموش و آرام ام , لطیف*

بی ظن و آگاه  و ظریف*

هستم به می نوشان حریف *

پیغمبری باشم حنیف*

گردیده ام , "لا ریب فیه"*

کی داند این حالم , سفیه*

نزد من است  "ما فیه و فیه"*

عشق ام , کتاب ام , ای فقیه*

روح القدس آمد به سر*

حالم ز وی دارد خبر*

بیند که خیر است و نه شر*

بگرفته قلبم را به بر*

عشق ام , اهورایم,  پدر*

 در دل هویدایم , پسر*

روح القدس , عقل ام ,بصر*

با هر سه, عیسایم شمر*

پر می زنم , بی بال و پر*

سیمرغ ام و عنقا سفر*

دارم مقر , در خشک و تر*

آرم به حق جویان خبر*

عشق ام ,  شراب مستی ام *

لوح ام , کتاب هستی ام*

انوار بالا دستی ام*

"لا" بوده, " لا" را هستی ام*

قلب ام, بهارم عاشقی ست*

عقل ام, نهالم منطقی ست*

عشق ام , سوارم  مشرقی ست*

عهد ام , قرارم مشفقی ست*

من,  آدم ام, دنیا ی عشق*

"آگه دم" ام, عقبا ی عشق

موج ام , یم ام, دریای عشق*

اوج ام, بم ام, عنقا ی عشق*

سوی من آیید عاشقان*

هستم سرای مه لقان*

با حوریان و دلبران*

با آن غلامان جوان*

آرم ز پنهان و عیان*

گل واژه پیغمبران*

اسرار ناب عارفان*

احوال باب سالکان*

از در در آیید عارفان*

نزد من آیید سالکان*

در ره نمانید زاهدان*

بزم من آیید عاشقان*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

1/11/91

Search rroshanaa on google.com

http://s3.picofile.com/file/7633168709/107.jpg

http://s2.picofile.com/file/7633171498/1077.jpg

http://s1.picofile.com/file/7633172468/1107.jpg

http://s5.picofile.com/file/8102753942/313_107.jpg

http://s5.picofile.com/file/8113772718/313_0107.jpg

 


ناله ای کرد و بگفت ، "عشق" ، بیا ، هیچ مگو313-093

ناله ای کرد و بگفت ،

"عشق" ، بیا ،  هیچ مگو


***

نی "غلام قمرم" ،*

نی " مه و ماه " ،*

هیچ مگو*

نزد من،*

*جز سخن "عشق و صفا" ،

هیچ مگو*

*سخن از رنج مگو،*

از شه و از گنج مگو*

*دست از این " بسته " بکش،

" باز"  بیا ، هیچ مگو*

دوش،  آگاه شدم،*

*عقل مرا دید و بگفت

من "غلام تو" ام ،*

*از ترس و گناه،  هیچ مگو

گفتم ای عقل بیا،*

*"بار"  بنه ،  " یار"  ببر

گفت بی عقل شدم،*

پیش بیا،  هیچ مگو*

گفتم ای عقل،*

*تو دانی که " که" ام ، عاقل باش

ناله ای کرد و بگفت ،*

*"عشق" ، بیا ،  هیچ مگو

گفتم ای عقل،*

*منم، " چیز دگر" ، یاوه مگو

گفت،

نه "چیز دگر" ی،*

*" عشق"  بیا،  هیچ مگو

گفتمش ،"عشق"  نیم،*

*"عشق"  که "دیوانه سر"  است

گفت دانم که" چه" ای،*

عشوه نیا،  هیچ مگو*

گفتم ای عقل،*

*چه گویم که،  تو را چون شده است

گفت عاشق شده ام،*

دلبر ما،  هیچ مگو*

*گفتم ای "عاشق من"،

ناله مکن ، ساکت باش*

عقل ساکت شد و ،*

*گفتا که ، بیا،  هیچ مگو

*"من رسوا شده"  و "عقل"

به خلوت رفتیم*

*عقل بوسید مرا،

*کرد صفا ،  هیچ مگو

گفتم ای عقل،*

*چه درویش و مصفا شده ای

گفت جبریل تو ام ،*

*"روح خدا"،  هیچ مگو

*"عقل قدسی شده" ام ،

نزد من آرام گرفت*

*گفتم ،  ای عاشق ما،

بنده ما ،  هیچ مگو*

عقل گفتا که ،*

*بجز عشق  ، ندانم سخنی

گقتم " ابلیس نما"،*

*سجده نما ،  هیچ مگو

من به گوش تو،*

*سخنهای نهان خواهم گفت

پس از این،  جز" سخن ما"،*

به هوا هیچ مگو*

*عقل قدسی،  دم عشق،

بسترشان،  نان و شراب*

شام  آخر شد و،*

*عیسا پسر روح خدا ،

هیچ مگو*

عارفا،*

*عشق ندانی که چه کرد

مریم دل*

*گشته آبستن از او مریم ما ،

هیچ مگو*

***

*ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی*

24/7/91

Search rroshanaa on google.com

http://s1.picofile.com/file/7528783866/kiss.jpg

http://s1.picofile.com/file/7528898595/jibril.jpg

http://s1.picofile.com/file/7528899672/mary.jpg

http://s2.picofile.com/file/7908624622/%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%872.jpg

http://s1.picofile.com/file/8100956726/313_93.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8113606284/313_0093.jpg