در عشق بسوز , گرمی عشق "دم" است* 313-111

در عشق بسوز ,

گرمی عشق "دم"  است*


***

یک "دم" ,  به هوای دل ,

گرفتارم کرد*

هی بال زد و ,

چو طفل در کارم کرد*

پروانه شد و

چو شمع گریانم کرد*

اشکی شدم  و

به خویش حیرانم کرد*

شمعی بدم و

جلوه ز بامم گردید*

ابری شدم و

قطره ز قلبم بارید*

پروانه دلی به شعله ام,

دل خوش بود*

بی بال شد و

چشم و زبانش چرخید*

پروانه و من,

چند گهی بال زدیم*

هی شعله کنار,

صحبت از حال زدیم*

هنگامه عشق,

چشم در چشم بدیم*

پایانه عشق,

احسن الحال شدیم*

القصه که عشق,

بهترین حال دل است*

در بستر عشق,

حاصل تاک مل است*

هر دل که به عشق

بسته شد, آخر کار*

آن بسته ,به هر دل که رسد*

عطر و گل است*

پروانه , شبی که پر زد و

 رفت بهشت*

شمع در دل شب,

ز جان خود عشق سرشت*

بلبل به گلی ,چلچله خوان

عشق نوشت*

بیچاره سری که

در دل اش حزن بکشت*

ای دل که گرفتار غمی

عاقل شو*

پروانه صفت,

ز بال و پر غافل شو*

بر خیز ,دمی میان آتش

پر زن*

چون بلبل نغمه خوان,

به عشق شاغل شو*

هش دار, ز سوز غم

که عمر تو کم است*

در عشق بسوز ,

گرمی عشق "دم"  است*

هی غم نفروز,

زندگی زیر و بم است*

رو عشق فروز ,

هر کجا پیچ و خم است*

ای گشته ز غم رها,

چه داری در دل*

ای مطرب خوش نوا,

که باشد محفل*

دانی که چه ای,

اگر ندانی تو بهل*

هان, دلبر "دل بری",

تو در دامن دل*

بر خیز که,  دلبر به دل

آمیخته شد,

دم , دلبر عقل و

عقل فرهیخته شد*

عشق, جوهر عقل و

گوهر دل , کلمه*

بر خیز که روشنا

بر انگیخته شد*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

14/11/91

Search rroshanaa on google.com

 

http://s3.picofile.com/file/7646163331/111.jpg

http://s2.picofile.com/file/7646165799/1111.jpg

http://s5.picofile.com/file/8103304926/313_111.jpg

http://s5.picofile.com/file/8115853034/313_0111.jpg

 


من مرغ عشق ام, پرکشان* 313-104

من مرغ عشق ام,

پرکشان*



***

ای عاشقان, ای عاشقان*

دل,

ساغر و پیمانه شد*

ساقی,

زسوی آسمان*

یار من دیوانه شد*

جامم ز می,

سر شار شد*

حالم ز دل ,

خمار شد*

عقلم که

پر انوار بود*

خاموش و

بی اخبار شد*

قلبم ,

دمی بیدار شد*

روح القدس,

در کار شد*

دم ,

هدهد فرزانه شد*

دل,

طفل خوش تیمار شد*

دیدم,

سبک بال ام , کنون*

بی وزن و بی رنگ و

فتون*

هم عقل دارم ,

هم جنون*

آگاهم,

از هر ذو فنون*

من زنده ام,

بی نان و خون*

آگاهی ام,

 عشق ام, کنون*

تن, بی تعین,

بی ستون*

بر نیست,

هستم یوقنون*

من زنده ام ,

بی خال و خط*

عشق ام , کلام ام ,

معرفت*

بر لامکان و لا زمان*

آگاه گشتم,

عاقبت*

خاکم ,عصا شد,

مار شد*

آبم, هوا شد,

بار شد*

یک دم ,

ید بیضائ من*

از جیب تن,

احضار شد*

لب  بوسه زد,

بر آن "ید"م*

خندان و

"چشمی,تر" بدم*

پروانه ای,

گویی عدم*

گردید اندر قلب و "دم"*

جان با دلم شد,

هم قفس*

هی بال زد هر "دم",

نفس*

بگرفت  زعیسایم ,

هوس*

تا صاف کرد,

تن را ز خس*

من با که گویم,

جان شدم*

خود ,

شاهد جانان شدم*

موسا و طور و

روشنا*

من لوح ده فرمان شدم*

عیسای خون و نان,

دوان*

شد سوی حور جان,

روان*

گویی که عیسای جوان*

پوشیده تاج ارغوان*

من مرغ عشق ام,

پرکشان*

سیمرغ ام و

عنقا نشان*

دارم نشان از

بی نشان*

از پادشاه کهکشان*

من دلبر هفت آسمان*

از مالک ملک و زمان*

آورده ام  عشق,

ارمغان*

بر وجد آیید عاشقان*

من روشنای طارق ام*

من آبها را فارق ام*

کشتی عشق ام,

قایق ام*

از باد و طوفان,

فارغ ام*

بر عشق آیید,

عاشقان*

در عشق آیید,

سالکان*

کین عشق,

خود نام اش خداست*

وین عشق,

"وحی" انبیاست*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

8/10/91

http://s2.picofile.com/file/7601673010/1044.jpg

http://s3.picofile.com/file/7601673973/104.jpg

http://s5.picofile.com/file/8102363584/313_104.jpg

http://s5.picofile.com/file/8102400518/313_0104.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8115676268/313_00104.jpg

 


انس بودم ، عشق گشتم 313-042

انس بودم ، عشق گشتم


****

من زعشق،

آغاز گشتم*

با خدا همراز

 گشتم*

در هوای عشق*

گشتم*

عاشق خود،*

باز گشتم*

آدمی را "میم" *

دیدم*

عقل را ،*

تسلیم  دیدم*

"روشنا" گشتم

پریدم

عالم قدسی*

رسیدم*

ذهن،

قدسی شد،*

رهیدم*

عالم غیبی* ،

پریدم*

فرش فانی را*

تکیدم*

عرش را پایین*

کشیدم*

انس  بودم ،

عشق گشتم*

عرش را،

با عشق گشتم*

حوریا ن*

در عرش چیدم*

طور آگاهی

تنیدم

قال را بی قیل*

دیدم*

سال را تعطیل*

دیدم*

عقل را جبریل*

دیدم*

حال را تحویل

دیدم*

با یقین*

 در حق رسیدم*

یک نفس *

بی دم ، کشیدم*

عشق را انجیل*

دیدم*

حال وحیانی

چشیدم*

زابر آگاهی،

چکیدم *

روح قدسی را*

تنیدم*

در قوای روح قدسی*

"روشنا"

یاسین شنیدم*

من کنون*

در لحظه هایم*

اولم ، در انتهایم*

موسی و عیسی و احمد*

روشنایم ، روشنایم*

بر سکوت هر نی و نا*

بر  کریشنا ها و بودا*

بر همه اطوار یوگا*

منتهایم ، منتهایم*

عارف از حق الیقینم*

شاهدم، عین الیقینم*

عالم علم الیقینم *

"روشنا"،

معنای دینم*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

Search rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7957122682/313_42.jpg

http://s5.picofile.com/file/8115580576/313_0042.jpg

 


ماه تو خورشید گشته می کنی شق القمر 313-029

ماه تو خورشید گشته

می کنی شق القمر

***

ای که، انسان گشته ای،

روی زمین*

در عدن بودی تو عشق و   *

بوده ای  روح الامین*

صورت اصلی تو*

در صیرت عشق و صفا*

عشق بودی اول  و

 آخر ،

تو  گردی کبریا*

روز اول،

چون تجلی کرد روح ات ،

ای پسر *

صور "بی دم"  بودی و

با دم شدی*

آدم ، بشر*

ای بشر، عقل ات ،

تو روح القدس خوان*

آن زمان کز عشق گردد

قدسی و صاحب زمان*

چشم و گوش و

صورتکها ،*

جسم و جان*

طلعت  عشق اند

این  رنگین کمان*

صورتکها عقل شد *

تلبیس شد *

هیبت تلبیسها ،*

ابلیس شد *

صورتکها

خیمه در آدم زدند*

جن و انسان گشته *

بر آدم  زدند *

صورتکها ،

طیف های نور خوان *

جان خود را

سر سرای نور دان*

نور بودی ،

نار گشتی،*

جن و هم انسان شدی*

آب بودی،

خاک گشتی،*

سبزه و حیوان شدی*

در  تجلی ،

حسن بودی،

مهر  نوش و،

مه لقا*

جملگی،

خود عشق بودی*

عشق گردی،

در بقا *

گوهر اصلی تو،*

در بستر

نور و

صفا*

هان که،

در صیر سماواتی و*

در  صیر خدا*

چونکه

قدر خود  بیابی*

وان قوایت،

سجده گوت*

لیله القدر  ات ،*

ببینی،

بگذری

از بام و کوت*

آن شدید القوت ات،

بینی

تو خود،

بر عرش جات*

استوای عرش گردی،

فرش،

گردد زیر پات*

آری :

یکدم عشق گردی ،

عشق ،

بینی لا زمان*

عقل تو قدسی و

بینی آگهی از،

  لامکان*

از مهستان وارهیده،

شمس و نورانی شوی*

روشنای هر دو عالم*

نور وحیانی شوی*

آن" ید" ات بینی

تو زان پس*

"فوق اید یهم"،

پسر*

ماه تو،

خورشید گشته*

میکنی

"شق القمر"*

 

 

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آ گاهی

*rroshanaa@gmail.com

*search rroshanaa on google.com

http://s1.picofile.com/file/7943974080/313_29.jpg

http://s5.picofile.com/file/8115316826/313_0029.jpg

 


هان: ندانی ، عشق صلیب انبیاست . چشمه وحی است و تکوین بفاست 313-028

هان: ندانی ، عشق صلیب انبیاست

چشمه وحی است و تکوین بفاست

***


ناصر طاهری بشرویه ... روشنا 313-028 

ای که عاشق گشته ای،*

گو عشق چیست*

عشق در جان ات،*

فروغی ماندنی ست*

آری : معشوق ات

فروغ عشق بود*

منجلی گشت و

 تو را عاشق نمود*

عشق،  جانا،

 دلبری،

محجوب بود*

در تن و در جان تو

مصلوب  بود*

هان: ندانی

عشق صلیب انبیاست*

چشمه وحی است و،

تکوین بقاست*

موسی و عیسی و احمد،

نام اوست*

"لم یکن له کفواً" و ،*

 واحد، هم اوست*

چشم خود بر هم زنی،

آید به دید*

"روشنا" می آیدت،

هر دم پدید*

عشق نور است و

در او کم جو  زمان*

عشق حور است و

مجو، او را مکان*

چون اراده  کرد عقلت،

تو ر ساخت*

هان، اراده  کرد قلبت،

نور ساخت*

عشق از امر"خود" آیی*

شد پدید*

بیش  از  امر  او ،

نبودی هیچ کید*

جمله صورتهای ما ،

رخسار  اوست*

وین هیولاهای ما،

زلفی از اوست*

هرچه پیدا  شد،

فروغ عشق بود*

عقل قدسی ، خود،

 بلوغ عشق

  بود*

ای بشر،

 برخیز،

عشقی ساز کن*

تا نمانی تلخ،

شور آغاز کن*

چونکه،

 شور عشق،

گیرد، لامکان*

جسم و  جانت می رود،*

در لا زمان*

لازمان و لامکان،*

پیدا تویی*

لم "یلد یولد" تویی*

یحیا تویی*

جنگ عیسا و محمد*

کن رها*

غلغل نفست بزن*

در خود در آ*

جمله سر انبیا*

عشق است و بس*

هان:

خدا عشق است *

نی، زاری به کس*

انبیا دیدند خود را *

در خدا*

خود، خدا گشتند و*

گفتند مرحبا*

مرحبا بر*

آن سرشت اولین*

مرحبا بر این بهشت

آخرین

مرحبا بر*

خالق عرش و زمین*

بر جلال و بر جمالش*

آفرین*

مرحبا گویان* 

صفات خویش را*

بر شمردند و*

شدند از انبیا*

گر تو بینی خویش را*

بینی خدا*

بشنوی یاسین و*

گردی زانبیا*

 

 

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

 

*rroshanaa@gmail.com

Search rroshanaa on google.com

 

http://s2.picofile.com/file/7942729030/313_28.jpg

http://s5.picofile.com/file/8115133134/313_0028.jpg