پرده های شرم گیرید,
عشق را عریان کنید
***
عاشقان ،
ای عاشقان
دل را عروس جان کنید
کلبه دل را،
گشوده
محفل جانان کنید
ذره ،
از مهرش بگیرید
کلبه،
نورافشان کنید
یک نفس
از شوق رویش
کلبه بی احزان کنید
باده از چشمان مستش
چشم را
میهمان کنید
قطره های گرم مهر اش
ابر دل
باران کنید
زان نسیم مهربانی
مهر در ،
انبان کنید
بلبل کاشانه را شاد و
غمش، درمان کنید
بارش باران عشق و
آگهی در جان کنید
مرغ دل،
دردی کش اشک و
لب اش خندان کنید
جامهای عشق،
گیرید
روی بر
مستان،کنید
جام می،
برلب گذارید
رقص در دستان کنید
جملگی ،
در عشق آیید
عشق را
فرمان کنید
جامه های عشق،
پوشید
عشق را،
انسان کنید
با تنفس های عاشق
عقل را حیران کنید
پرده های شرم گیرید
عشق را عریان کنید
بوسه های عشق بر لب
عاشقان عرفان کنید
عاشقان , شور خدایید
روشنا ،
اعلان کنید
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
search rroshanaa on google
http://s1.picofile.com/file/7927122468/313_12.jpg
http://s5.picofile.com/file/8118838150/313_012.jpg
این جهان شمع و چو پروانه
فراوان دارد
***
ای خوش آندم
من از این محفل بیگانه روم
مطرب عشق شوم ،
آگه و فرزانه روم
پر پرواز ندارم ،
بروم تا بر دوست
ساقیا باده بده،
تا که به پیمانه روم
عاشق ورند و
خراباتی ودیوانه شوم
همچو پروانه دلان،
بی سر و سامانه روم
من که هر روز،
به میخانه روم در پی مست
در کش آن باده به جان،
تا پی جانانه روم
چند روزیست که ساقی
می نابم بدهد
خواهم آن می، که
برد هوش،
چو دیوانه روم
عطر گل ، از دل خاکی،
به سماوات برفت
خوشم آن دم که
دمی
در بر جانانه روم
همه تن چشم شوم
شاهد و فرزانه شوم
جامه و تن برهانم ،
ره افسانه روم
هر که
مدهوش می است ،
ره به خرابات برد
من که مدهوش توام ،
راه مسیحانه روم
این جهان ،
شمع و
چو پروانه،
فراوان دارد
شمع جانانه تویی ،
من به تو پروانه روم
شاهد عشق شدم ،
پرده اسرار نماند
قلم و خامه شوم
هدهد فرزانه روم
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
search rroshanaa on google.com
http://s3.picofile.com/file/7933945478/313_18.jpg
http://s5.picofile.com/file/8118591500/313_018.jpg
ملائک , جمله پیغمبر
تویی , تو
***
ز تو جانان من
عشقیست بر دل
که نورش گشته هر دم
شمع محفل
نگردم یک دمی
زان عشق غافل
که بی نورش
نمی ماند ،
مرا دل
دل و هم جان و جانانم
تویی تو
غم و هم درد و
درمانم تویی تو
مرا در روز خورشیدی
به شب ماه
دلم مهر تو جوید
گاه و بی گاه
مرا پیدا و پنهانم
تو یی تو
سبا و هم سلیمانم
تویی تو
مرا بلبل مخوان
بلبل تویی تو
ز من " پر" وا مدار
پروانه ای تو
مرا در کوی تو
نامی نباشد
بجز بام تو
اندامی نباشد
مراجز کوی تو
آب و گلی نیست
بجز شمع و گل تو
محفلی نیست
مرا عشق تو
میدارد به کارم
بجز عشق تو
هیچ است روزگارم
بجز در چشم تو
منزل ندارم
چگونه یک نفس
بی تو بر آرم
مرا جز ماه تو
سالی نباشد
بجز حال تو
احوالی نباشد
مرا جز وصف
تو اوصاف" لا" شد
چو خود را در تو دیدم
" خود" خدا شد
خدا گشتم
"خود"م را سر بریدم
خودم را
بار دیگر آفریدم
نگه بر خود چو کردم
نور دیدم
همه اطراف خود را
حور دیدم
همی دیدم که زان پس
من نمیرم
به حال لم" یلد یولد"
اسیرم
به سر گفتم
چه افتادی در این خاک
حساب جامه داری
از تو شد پاک
کنون من عیسی ام
تو جبرییلی
دمی از من بگیر
تا عرش گیری
بیا فرش سلیمانی
تویی تو
بیا آن غول دیوانی
تویی تو
بیا حضرت تویی
آدم تویی تو
ملایک
جمله پیغمبر
تویی تو
بیا روح القدس
روح الامین تو
بیا ابلیس و
شیطان زمین تو
بیا آن سید ساجد
تویی تو
بیا هم پیر و هم قائد
تویی تو
بیا ای" اولین انبیا" تو
بیا ای" آخرین مرسلان" تو
بیا ای مومنان
در انتظارت
بیا ای جاهلان
آتش بیارت
بیا" پیغمبری"
پیشه ی تو گشته
که عشق و آگهی
ریشه ی تو گشته
بیا بار دگر
پیغمبری کن
همه پیغمبران را
سروری کن
ناصر طاهری بشرویه
(روشنا)
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google
http://s4.picofile.com/file/7920220000/313_8.jpg
http://s5.picofile.com/file/8118435342/313_08.jpg
http://s5.picofile.com/file/8118474434/313_008.jpg
مظهر عشق سویداست
دل و جان آمد
***
ساقی عشق چه زیباست ،*
بهاران آمد*
مطرب عشق هویداست ،*
سواران آمد*
منظر عشق، فریباست *
که عریان آمد*
مظهر عشق سویداست*
دل و جان آمد*
شربت عشق شراب است*
به مستان آمد*
مستی عشق ثواب است*
به دستان آمد*
مجمر عشق فرات است ،*
به جریان آمد*
جلوه بر عشق محاط است *
که پریان آمد*
سایه بر عشق ممات است*
که تابان آمد*
مکتب عشق دوات است*
کتیبان آمد*
ثروت عشق برات است*
سلیمان آمد*
آیت عشق , صراط است،*
که ایمان آمد*
غایت عشق , حیات است*
که ایقان آمد*
روشنا, عشق معاد است*
که جانان آمد*
چشمه آب حیات است
که یزدان آمد
***
ناصر طاهری بشرویه.....روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
***
http://rroshanaa2.persianblog.ir
search rroshanaa on google
http://s4.picofile.com/file/7979773973/313_58.jpg
http://s5.picofile.com/file/8118380368/313_058.jpg
نی قلب پر از کینه و
نی دشمن و یار
***
ای مردم روزگار ما،*
باز آرید*
یک لحظه *،
شکار خود*
به بازار آرید*
آن "من" که*
شکار کرده اید
در عالم*
یک لحظه،*
کنار
خود "بی من"*
آرید*
هان:
آن خود "بی من"*
نه غمین است و
نه شاد*
نی صاحب مکتب است و*
نی دین و سواد*
نی کافر و زاهد است و*
نی فسق و فساد*
در دامن بستریست*
خوش طین و نهاد*
نی در پی جنگ و اشتر و*
فیل و سوار*
نی عاشق تسبیح *
و شهادت و
نه در استغفار*
نی بمب اتم شناسد و*
نی دینار*
نی قلب پر از کینه و*
نی دشمن و یار*
هان :
آن خود "بی من"*
همه تن *
خود، چشم است*
مهریست که در محبت و*
در خشم است*
با چشم زمین و آسمان*
همچشم است *
او چشمه نور است و*
به چشمت،
چشم است*
نوریست که بر گوش و*
دهانت چشم است*
بر چشم گل و چشم نگارت*
چشم است*
نور یست که در آتش و*
نفت و پشم است*
در عقل و نفس گردد و*
هر دم چشم است*
تو زنده در آن دمی که*
در چشم شوی*
آگاه در آن دمی*
که بی خشم شوی*
آن قصه مردن تو، *
چون زنده شدن*
هان:
مرده و زنده ای که*
چون چشم شوی*
چون مرده شدی ،*
حور شدی،*
چشم شدی*
چون زنده شدی،*
شور شدی , خشم شدی*
هان:
زنده و مردن تو ،*
شور و نفس است*
چون نفس شدی،*
عشقی و بی خشم ،*
شدی.*
هان خیز و *
به نفس خود در آ،*
عاشق شو*
از دین محمد و مسیح،
فارغ شو*
الله یحول بین مرء و قلبت*
با دم شو و
ز اغلال عنق،
فارق شو*
فرقان و فریق زندگانی،*
هوس است*
قرآن و طریق آسمانی،*
نفس است*
از فرق در آ و
در قرین همدم شو*
بی عشق به هر کجا روی*
آن قفس است*
هان:
عشق، قرین و همدم و*
قرآن است*
آیات کتاب آن حکیم*
برهان است*
برهان حکیم ،*
عشق و آرامش جان*
بی عشق ،جهان، *
چون یکی فرقان است*
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
1/7/90 *
http://rroshanaa.persianblog.ir
search “rroshanaa” in “google.com”
http://s2.picofile.com/file/8100553376/313_89.jpg
http://s5.picofile.com/file/8117760584/313_089.jpg