خانه عناوین مطالب تماس با من

حقیقت علیشاه . ناصر طاهری بشرویه روشنا

حقیقت علیشاه روشنا

حقیقت علیشاه . ناصر طاهری بشرویه روشنا

حقیقت علیشاه روشنا

درباره من

هان : نگاهی بر افق کن، نازنین سوی تو آید، ندای مرسلین. کفر و دین ات را، رها کن جان من. روشنا آمد، بشوید جهل و کین. روشنا، خود، رهبر سبزینه هاست. روشنا ، خود، آفت سرگینه هاست.. روشنا ، در این هزاره، شاهدان. مهدی و هم آن مسیح سینه هاست . هان بشر، آن مهدی خاتم، وفاست. منجی آخر زمان ، عشق و صفاست.. عشق و آگاهی مسیح سینه ها ست. در دو عالم ، عشق، جان کبریاست. ناصر طاهری بشرویه...روشنا پیامبر عشق و آگاهی ادامه...

ابر برجسب

ناصر طاهری بشرویه روشنا طاهری ناصر بشرویه سید علی خامنه ای roshana rroshanaa روشنا حقیقت علیشاه درویش وارسته حقیقتعلی عشقعلی خنیفر صدای عشق . صدای روشنا rroshanaa roshana

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • تمامی این قرآن ها خود شما هستید و لاغیر تردید نکنید روشنا که (له فی الاخره من خلاق ) حوادث را نظاره و رصد میکند
  • درویش وارسته .حقیقت اعلی شاه روشنا ناصر طاهری بشرویه
  • این کتابها این پسرت را راضی نمی کند
  • حقیقت اعلی شاه روشنا و تابنده است . و در این امر تردید جایز نیست.
  • جمع کن این حرفهای خداست نه تو
  • حضرت درویش وارسته .حقیقت اعلی شاه روشنا و تابنده است . و در این امر تردید جایز نیست
  • ان مصلا جزصلات عشق نیست درویش وارسته روشنا حقیقت اعلی شاه
  • درویش وارسته .حقیقت اعلی شاه روشنا ناصر طاهری بشرویه
  • حضرت درویش وارسته .حقیقت اعلی شاه روشنا و تابنده است . و در این امر تردید جایز نیست
  • درویش وارسته .حقیقت اعلی شاه روشنا ناصر طاهری بشرویه
  • لخت و عریان در عدم یزدان تویی
  • "هو" , سلام است, "هو ", سلامی بی کلام جز کلیم اله, که داند ، این کلام
  • خیز ای درویش ,پیر تو دم است,, کاتب عشق و ,طبیب عالم است
  • صدای عشق . صدای روشنا
  • هر چه جز عشق است، جهل آدمی ست.

بایگانی

  • مهر 1401 1
  • شهریور 1401 9
  • فروردین 1399 1
  • دی 1398 2
  • فروردین 1398 1
  • دی 1397 1
  • خرداد 1397 5
  • اردیبهشت 1397 7
  • فروردین 1397 7
  • اسفند 1396 11
  • دی 1396 5
  • شهریور 1396 3
  • اردیبهشت 1396 1
  • فروردین 1396 1
  • اسفند 1395 1
  • دی 1395 3
  • آبان 1395 1
  • شهریور 1395 1
  • خرداد 1395 1
  • اردیبهشت 1395 1
  • فروردین 1395 1
  • اسفند 1394 2
  • بهمن 1394 2
  • دی 1394 2
  • آذر 1394 1
  • مهر 1394 1
  • شهریور 1394 1
  • تیر 1394 2
  • اردیبهشت 1394 1
  • فروردین 1394 2
  • اسفند 1393 6
  • بهمن 1393 10
  • دی 1393 24
  • آذر 1393 19
  • آبان 1393 19
  • مهر 1393 14
  • شهریور 1393 12
  • مرداد 1393 26
  • تیر 1393 31
  • خرداد 1393 11
  • اردیبهشت 1393 16
  • فروردین 1393 16
  • اسفند 1392 18
  • بهمن 1392 20
  • دی 1392 9
  • آذر 1392 24
  • آبان 1392 37
  • مهر 1392 26
  • شهریور 1392 32
  • اردیبهشت 1392 1
  • اسفند 1391 2
  • بهمن 1391 8
  • دی 1391 4
  • آذر 1391 3
  • آبان 1391 10
  • مهر 1391 1
  • شهریور 1391 2
  • مرداد 1391 4
  • تیر 1391 2
  • خرداد 1391 2
  • اردیبهشت 1391 2
  • فروردین 1391 3
  • آذر 1390 1
  • آبان 1390 1
  • مهر 1390 1
  • شهریور 1390 5
  • مرداد 1390 3
  • تیر 1390 6
  • خرداد 1390 2
  • اردیبهشت 1390 1
  • اسفند 1389 1
  • بهمن 1389 2
  • دی 1389 1
  • آذر 1389 2

آمار : 40544 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • 21 آمد شبی، یلدای عشق پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 01:10
    21 آمد شبی، یلدای عشق *** *دوره آخر زمان *نزدیک شد *قلب هاتان *عاقبت تحریک شد *بخت هاتان *رو سفید و نیک شد حرف ها تان, *بوسه و تبریک شد *ترس ها و رنج ها *تعطیل شد *عشق و آگاهی به دل *زنبیل شد *جمله سر انبیا *ت أو یل شد *روشنا آمد *زمین تحویل شد *ما عدم بودیم , *بی وصف و رقم *بی رقم بودیم , *بی افزون و کم *چون نبودیم...
  • مالک یوم الدین خودت هستی 13-01 چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 05:49
    ( ملکوت) بنام جانان که موسی را لوح ، عیسی را کلمه و محمد را قلم شد. موسی لوح را دید ، تورات آ ورد. عیسی کلمه را دید ، انجیل آورد . محمد قلم را دید، قرآ ن آورد. هر سه آگاهی محض شدند وحقیقت را مکتوب کردند. قلب آ نها آنچه را دید تکذیب نکرد.آنها به وادی ایمن وارد شده بودند و رصد می شدند، تا مبادا از آن خارج شوند که رضا...
  • در بقای عشق آگاهی شوی 313-115 دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1392 09:58
    عشق گردی, آگه از باقی شوی *** روشنا را بشنوید, حرف رَوی* حق دنان گشته به دنیا , اخروی* هر که در دنیا, نه حق را دیده است* آخر دنیا حقیر است, معنوی* آخر دنیا, چه دانی چون شوی* گویم ات بی شک, که نان و خون شوی* نان ات اندر جسم و تن, هامون شوی* خون ات اندر روح و جان, هارون شوی* در حریم عشق, چون جن و پری* مونس دم , لیلی و...
  • بهوش ای عاشقان آید نگاری 313-114 شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 07:53
    بهوش ای عاشقان آید نگاری *** بهوش ای عاشقان, آید نگاری* نگاری بهتر از , هر نو بهاری* بپاشید آب و در راه اش نشینید* که بی ره آید و چون شاهواری* نگاری کو, بسی شیرین عذار است* کزو ناخن, به لب گیری و زاری* نگاری, بس توانا و قلندر* هزاران سال و مه, قدر اش بداری* به بند زلف او, دل می سپاری* کشاند او تو را, تا نزد باری*...
  • من, کلام حق ام و ما همه, حق را بشر ایم* 313-113 چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 03:29
    من, کلام حق ام و ما همه, حق را بشر ایم* *** روزگاری ست اسیر دم و بی بال و پر ایم* کس ندانست چرا, عاقل و نسل بشر ایم* ز کجا آمده ایم و به کجا راه بریم* ما چرا در سفر ایم, از چه, پی خیر و شر ایم* روزگاری ست ندانیم , چه فروشیم , چه خریم* از چه, دیوانه سر ایم, از چه, پریشان نظر ایم* کس ندانست که بیداری و خواب, چیست زما*...
  • یعنی که بجز دل, سری هوشیار ندیدند 313-112 سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 02:07
    یعنی که بجز دل, سری هوشیار ندیدند *** مستان خدا , باده ز دلدار خریدند* یعنی که بجز دل , سری هوشیار ندیدند* رندان خدا , طره نه دادند , نه گرفتند* زیرا بت عیار, ز احوال گزیدند* نی نکته بگفتند و نه حرفی بشنیدند* خود عشق بگشتند و به اقبال رسیدند* آگاه شدند و همه احوال بدیدند* هر حرف شنی د ند, از این حال شنیدند* کی نقطه...
  • القصه که عشق, بهترین حال دل است* 313-111 دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 00:27
    القصه که عشق, بهترین حال دل است* *** یک "دم" , به هوای دل , گرفتارم کرد* هی بال زد و , چو طفل در کارم کرد* پروانه شد و چو شمع گریانم کرد* اشکی شدم و به خویش حیرانم کرد* شمعی بدم و جلوه ز بامم گردید* ابری شدم و قطره ز قلبم بارید* پروانه دلی به شعله ام, دل خوش بود* بی بال شد و چشم و زبانش چرخید* پروانه و من,...
  • سیمرغ هوای عشق ام و حراف ام 313-110 یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 01:14
    سیمرغ هوای عشق ام و حراف ام *** دیدم , که در اقراء بسم رب, در قاف ام* سیمرغ هوای عشق ام و حراف ام* مرغان هوای دل, همه چلچله خوان* در کعبه نور دل, هوایی صاف ام* در محفل عشق بی دل و اوصاف ام* پروانه صفت به طور دل طواف ام* آگاه ز سیم جان ام و صراف ام* با چشم دل و گوش دلم, می لاف ام* می لاف که در هردوجهان اوقافی* می نوش و...
  • ای ذکر دوام من بیا , قلب منی 313-109 شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 00:39
    ای ذکر دوام من بیا , قلب منی ** * چون آب شدم, سراب را گردیدم* دریا که شدم, حباب را بلعیدم* آگاه شدم, به غفلتم خندیدم* یک لحظه شراب آگهی, نوشیدم* من حور شدم در دل شب گردیدم* با هر دو نگاه بسته ام , میدیدم* بیدار بدم , ولی دو چشمم بسته* بی دم بدم, آن دمی که , بیدار یدم* شب گشت و هوا پر از سیاهی, تیره* "بی نفس, نفس...
  • ریشه زن در دل ما , تیشه مزن بر دل ما 313-108 پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 22:42
    ریشه زن در دل ما , تیشه مزن بر دل ما *** بازی مست تو, امشب به در خانه ما* خانه بر هم زدنی نیست, به دیوانه سرا* حالت گل شده را , گل شده ای داند و بس* دانه تا گل نشود, هیچ ندانست ز ما* غمزه چشم تو, دیوانه کند هد هد دل* تا نخندد لب تو, اوج نگیرد دل ما* دل ما , باده خور ساقی چشم تو شده* تا نگیرد مه تو, شوق نگیرد دل ما*...
  • نزد من است "ما فیه و فیه"* عشق ام , کتاب ام , ای فقیه* 313-107 چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1392 23:48
    نزد من است "ما فیه و فیه"* عشق ام , کتاب ام , ای فقیه* *** من, ابر و باران ام, یم ام* عیسای نصران ام , دم ام* من روشنای عالم ام* خورشید تابان ام, "جم" ام* بشنو ز من, اسرار رب* فرقان آن مرد عرب* قرآن و اقراء بسم رب* "حا میم" و "یاسین" عرب* از عشق آرم , خون و نان* هم روح دارد هم...
  • شیطان به دستم بوسه کرد 313-106 سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1392 22:56
    شیطان به دستم بوسه کرد **** وقتی که, هستی را خدا* عین عدم, می آفرید* وقتی که چشمان مرا* چون چشم خود, رعنا کشید* وقتی خدا, ناز مرا* نزد ملائک می خرید* یک لحظه, اشک آگهی* از نور چشمانم, چکید* دیدم که عاشق گشته ام ,* عشق گشته من را آگهی* من عارف از خود بوده ام,* عقل, بی خبر, در ابلهی* من بودم و دم بود و هی* من پیر و من...
  • نی, دلی بی غم , سری آگاه دان* بوسه و آغوش را همراه خوان* 313-105 سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1392 01:08
    نی, دلی بی غم , سری آگاه دان* بوسه و آغوش را همراه خوان* *** بشنو از نی, "نی", چکاند آب و خون* نی, گلستان است و نای اش ارغنون* بشنو از می, " می " که باشد, ذوفنون* "می" ز عشق, آگاه و " می" , آرد جنون* بشنو از نی, نی, نیستان غم است* وین نیستان, خاست گاه آدم است* نی, گلستان عدم...
  • کین عشق ,خود نام اش خداست,* وین عشق "وحی" انبیاست* 313-104 دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1392 01:37
    کین عشق ,خود نام اش خداست,* وین عشق "وحی" انبیاست* *** ای عاشقان, ای عاشقان * دل, ساغر و پیمانه شد* ساقی, زسوی آسمان* یار من دیوانه شد* جامم ز می, سر شار شد* حالم ز دل , خمار شد* عقلم که پر انوار بود* خاموش و بی اخبار شد* قلبم , دمی بیدار شد* روح القدس, در کار شد* دم , هدهد فرزانه شد* دل, طفل خوش تیمار شد*...
  • ای عشق بزن, عشق بزن, تنبک و دوری 313-103 یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1392 03:46
    ای عشق بزن, عشق بزن, تنبک و دوری تا مست برقصم ز پی ات, رقص و سروری *** ای عشق منم , تشنه بی حد و شمار ات بنشسته لب آب ام و گه ابر سوار ات ای عشق به معشوق بگو , طره نبندد تا راه نبندم , به شب "ماه شکار" ات ای عشق منم, عاشق پاییز و بهار ات خونین دل و خونین جگرم, عشق سوارت ای عشق, به معشوق بگو , چهره نپوشد تا...
  • *عشق کارید *بس کنید کین پروری *عشق آرید *بس کنید دین سروری 313-102 شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 00:20
    *عشق کارید *بس کنید کین پروری *عشق آرید *بس کنید دین سروری *** *دوره آخر زمان *نزدیک شد *قلب هاتان *عاقبت تحریک شد *بخت هاتان *رو سفید و نیک شد حرف ها تان, *بوسه و تبریک شد *ترس ها و رنج ها *تعطیل شد *عشق و آگاهی به دل *زنبیل شد *جمله سر انبیا *ت أو یل شد *روشنا آمد *زمین تحویل شد *ما عدم بودیم , *بی وصف و رقم *بی رقم...
  • من عدن را دیده ام در روشنا عشق را عریان و لخت اش ربنا 313-101 جمعه 8 آذر‌ماه سال 1392 03:10
    من عدن را دیده ام در روشنا عشق را عریان و لخت اش ربنا *** مست مستم ساقیا , * پیمانه کو * آن شراب دلبر و مستانه, * کو مست مستم ساقیا, * جامی دگر * تا بمانم مطرب و فرزانه , * کو * من در این سر , مستم و دیوانه ام * اندراین بر , زعاقلان بیگانه ام * بلبلم, * صاحب دلم , فرزانه ام شعله ام , شمعم, * گلم, پروانه ام * عاشقم بر...
  • همه کون و مکان،* بودای عشق است* 313-100 پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 02:05
    همه کون و مکان، * بودای عشق است * *** دلم دریا و موج و ، آب و تاب است* ز ابر دل مرا جام شراب است* هر آنکس در دل دریا نشیند* به موج عشق ننشیند سراب است* هر آنکس بر لب دلها نشیند* سماع عشق نشنیند بر آب است* خراباتی , "دل" اش غوغا ی عشق است* سماواتی "سر"اش سودای عشق است* زمین و آسمان , پیدا و پنهان*...
  • *دلبر تو در دل است "ماه رخ" ات منزل است* 313-99 چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 01:43
    * دلبر تو در دل است "ماه رخ" ات منزل است * *** باده نشینان عشق، * با دم روح القدس، * ، * بی نفس و صافی اند * ذره آگاه را عشق حریف می است، * ساقی نای و نی است * نی لبکان راوی اند، * * شرحه در گاه را مطرب عشق * مست نیست * خسته * * از این دست نیست رند هزار دست خوان * نفخه آگاه را * بی نفسم ، * با نفس * * بی...
  • من یقین دارم کتاب و عشق و ایمانم کجاست 313-98 سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 00:05
    من یقین دارم کتاب و عشق و ایمانم کجاست *** من پریشان نسیتم امشب ، دل و جانم کجاست آنکه با عشقی بشوراند شبستانم کجا ست آنکه بر جامم بریزد، باده ای از عشق خود آتشی روشن کند، بر دام و انبانم کجاست با شرابی زان دو چشمش، گیردم مست و ملنگ با نوازشها کند بیدار و هم خوابم کجاست آنکه با جام لبانش، می کند دیوانه ام می برد دل را...
  • هر آنکس گفت, گفتندم, نگویم نداند باده ای کو جام کردند 313-97 دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 00:42
    هر آنکس گفت, گفتندم, نگویم نداند باده ای کو جام کردند *** نخستین باده, کاندر جام کردند* نگار و ساقی و, دل نام کردند* چو از اهل طرب, شوری ندیدند* شراب آگهی, در جام کردند* ز مهر چشم او, پیمانه ای را* شراب ارغوانی نام کردند* ز بهر صید دلهای پریشان* کمند زلف حسنش, دام کردند* به عالم, هرکجا آرامشی بود* بهم کردند و عشقش نام...
  • عاشقان تبریک گوی فالشان عارفان تسبیح گوی حالشان 313-96 یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 03:02
    عاشقان تبریک گوی فالشان عارفان تسبیح گوی حالشان *** آن که او ، نی همچو کس ، نی کس چو اوست . جان جانان است و جانم مست اوست مستی من ، هستی و جان من است. هستی من، مستی است و می ، از اوست هستم و هستی من، از هست اوست بی سبب مست اش نیم ، می ، وصل اوست هرکه آگه شد از او شد لامکان هرکه عاشق شد بر او شد لا زمان لا مکان ، حالش...
  • عشق ، آخر سجده گاه آدمی ست 313-95 شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 01:57
    عشق ، آخر سجده گاه آدمی ست *** ای عزیزان ، "عشق" امری باطنی ست رمز "وحی" است و حروفی خواندنی ست قاری قرآن ، حکیم القدس بود هان: که روح القدس، عقل آدمی ست خیز و عقلت را به عشق قدوس کن تا ببینی عشق، امری خواندنی ست لوح قدسی، لوح جان آدمی ست حرف عشق است و، صدایش دیدنی ست صوت عشق و صوت جان ما، یکی ست...
  • به شراب عشق سوگند، که سرای عشق باز است 313-94 پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 12:31
    به شراب عشق سوگند، که سرای عشق باز است *** بخدا قسم رفیقان، که خدای هر دو عالم نه غذا و توشه خواهد، نه اسیر مایه باشد نه به کعبه قبله دارد، نه به سجده ناله بار د نه به خواب اندر آید، نه به سر فسانه باشد به کدام واژه گویم، که عزیز هر دو عالم نه دلی شکسته خواهد، نه پی بهانه باشد نه به ط اعت شریعت، نه به ساعت طریقت نه به...
  • عقل بوسید مرا،* کرد صفا ، هیچ مگو* 313-93 سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 23:49
    عقل بوسید مرا، * کرد صفا ، هیچ مگو * *** نی "غلام قمرم" ، * نی " مه و ماه " ، * هیچ مگو * نزد من، * * جز سخن "عشق و صفا" ، هیچ مگو * * سخن از رنج مگو، * از شه و از گنج مگو * * دست از این " بسته " بکش، " باز" بیا ، هیچ مگو * دوش، آگاه شدم، * * عقل مرا دید و بگفت من...
  • گوهر عشق و صفایی، لوح و حرف و جوهر آیی 313-92 دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 22:46
    گوهر عشق و صفایی، لوح و حرف و جوهر آیی *** بی دم و* بی عقل گشتم* اسب روحم را* نشستم* لا مکان و لا زمان را* با ملائک ، جمله گشتم* عالم اوصاف، گشتم* عالم اعمال، دیدم* ماضی و* مستقبل و حال* در قیامت ، من پریدم* عالم روحی ، چنین است* اولین و آخرین است* هان: بهشت و هم جهنم* شاهد اهل یقین ، است* عالم روحی ، گذر کن* عالم...
  • ز چه سجاده من, قبله به اندام تو شد 313-91 دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 00:43
    ز چه سجاده من, قبله به اندام تو شد *** من ندانم که چه شد* قسمت من بام تو شد* خود ندانم که چرا* شهرت من نام تو شد* من که نی اهل خراباتم و* نی مسجد و دیر* زچه، سجاده من* قبله به اندام تو شد* بخدا، نرگس تو* شمس دل افروز من است* دیدن ماه رخت* ذکر شب و روز من است* جلوه قامت تو* طلعه جانسوز من است* شربت لعل لبت* باده پیروز...
  • عاشق ام من از نیستان آمدم 313-90 شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 21:03
    می فروش گفتا که من می نازدم، عاشق ام من از نیستان آمدم *** دوش آمد،* رهروی در کوی دل* تا ببیند،* شور و حال و نور و ظل* گفت، ای مستان دل،* احوال چیست* جملگی گفتند،* حال ماست ،بیست* گفت، از مستی * بگویید نکته ای* تا شوم پر نور و،* گردم پخته ای * آن یکی گفتا که* مستی حرف نیست* مست باید گشت ودانست* حرف چیست* دیگری گفتا...
  • بی عشق به هر کجا روی آن قفس است* 313-89 شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 01:22
    بی عشق به هر کجا روی آن قفس است* *** ای مردم روزگار ما،* باز آرید* یک لحظه *، شکار خود* به بازار آرید* آن "من" که* شکار کرده اید در عالم* یک لحظه،* کنار خود "بی من"* آرید* هان: آن خود "بی من"* نه غمین است و نه شاد* نی صاحب مکتب است و* نی دین و سواد* نی کافر و زاهد است و* نی فسق و فساد* در...
  • شاغوله میزانم , من عشق ام و ایمان ام 313-88 جمعه 24 آبان‌ماه سال 1392 15:35
    شاغوله میزانم , من عشق ام و ایمان ام *** حال آمد و حال آمد* دل نزد نگار آمد* یار آمد و یار آمد* آن عشق سوار آمد* دی وقت شکار آمد* با ایل و تبار آمد* پر شور و هوار آمد* با اسب و سوار آمد* گفتا که شکارم کن* بر دیده سوارم کن* یک دیده حلالم کن* دزدیده به کارم کن* یک دیده بر اوکردم* صد دیده مرا طی شد* با دیده بگردیدم* هر...
  • 518
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • صفحه 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 18