-
عشق جانانه شوی ، کاتب فرزانه شوی 313-87
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1392 01:57
عشق جانانه شوی ، کاتب فرزانه شوی *** وقت آنست که* بر ظلمت شب نور افتد* صبحدم گردد و* آفاق فلک شور افتد* وقت آنست که* تر دامن گل چاک شود* طرفه دامن گل* بر دل مهجور افتد* نفس باد صبا* در نی و شیپور زند* دم عیسایی ما* بر کرو هم کور افتد* وقت آنست که* دیوانه ز شهر دور شود* مفتی شهر پی* دانه انگور افتد* کافر جاهل وسرگشته*...
-
عشق نوش و عشق نوشان نی دریغ 313-86
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1392 03:01
عشق نوش و عشق نوشان نی دریغ *** ای درون چاه ما ،* چاه شما* خلوت ما* آرزوهای شما* بستر ما* خاک طوبای شما* یوسف ما ،* با زلیخای شما* بوسه و آغوش و گرمای شما شهوت ما* آب جویای شما* در درون خاک ما* آب شما* شیره ما* خامه ناب شما* شربت انگور ما* باب شما* راحت الحلقوم و* عناب شما* ای به زیر پای ما ،* سقف شما* بر لب هر بام ما...
-
عشق بوسید وز لب او ، دل اولوالالباب شد 313-85
سهشنبه 21 آبانماه سال 1392 09:11
عشق بوسید وز لب او ، دل اولوالالباب شد *** عارفا ، کی قلب تو دمساز شد عشق ، آهی بر دلم زد دم به دم آغاز شد دلربا، کی، آن رخت هفت رنگ شد* عشق ، بر چشم و دل و،* رخسار من، اور ن گ شد* دلبرا، کی نرگست مست انه شد* عشق ، در دشت رخ من ،* آهویی یکدا ن ه شد* مه لقا، کی قرص رویت ماه شد* عشق در قلبم نشست و،* با رخ ام همراه شد*...
-
عاشق بشو دوباره، یه بار فایده نداره 313-84
دوشنبه 20 آبانماه سال 1392 00:08
عاشق بشو دوباره، یه بار فایده نداره *** *دویدم و دویدم ، *رو تپه ها پریدم *هر جا بلندی دیدم، *تو حفره ها پاشیدم *دویدم و دویدم، *به آتیشا رسیدم *رو آتیشا پریدم، *رو شعله ، آب پاشیدم *دویدم و دویدم *به دریا ها رسیدم *میون آب پریدم، *آبو یه جا بلعیدم *دویدم و دویدم ، *به سبزه ها رسیدم *تموم سبزه ها رو *بیخ و بن اش بریدم...
-
جام می پر کن که خواهم زهد را رسوا کنم 313-83
یکشنبه 19 آبانماه سال 1392 02:00
جام می پر کن که خواهم زهد را رسوا کنم *** *جام می پر کن که خواهم *در دلم، غوغا کنم *جلوه ای از روی ماهت ، *در دلم مینا کنم *تکیه بر آن شانه هایت ، *قهر از این غمها کنم *گرمی آغوش مهرت *مأمن و مأوا کنم *باده از مهرت بنوشم *عقل ، بی پروا کنم * شانه بر زلفان مستت *بوسه بر لبها کنم *جام می پر کن که خواهم *پشت بر بتها کنم...
-
عاشقان امشب کجایید . روشنا آمد بیایید 313-82
شنبه 18 آبانماه سال 1392 01:15
عاشقان امشب کجایید ***** باز امشب، در هوایت * *جامه ای روشن بپوشم پا ،به ساحل ها گذارم * دل ،به دریا ها فروشم * باز امشب، پرده ها را * از در و پیکر بگیرم * *جملگی دروازه ها را *با زر و زیور بپوشم *باز امشب" پا به پای" ات جام زرینی بچینم * *سکه ریزم، زیر پایت *فرش ایرانی بپوشم *باز امشب، "سر سرای"...
-
دلبرا، روح من و روح تو، از یک باده مست است 313-81
جمعه 17 آبانماه سال 1392 17:30
دلبرا، روح من و روح تو، از یک باده مست است **** روشنک نوری، * ز چشمت، سوی قلبم، چشمه ای شد چشمه در * صحرای دل، جوشید و ابر و قطره ای شد قطره از چشمان من، * بارید و دشت و بیشه ای شد قلبم * اندر بیشه سرگردان و، عاشق پیشه ای شد قلب عاشق پیشه ام، * مجنون و "جام" اش، شیشه ای شد شیشه شد قلب من و، * قهر تو، سنگ و...
-
زاهدا سجاده تا کی 313-80
جمعه 17 آبانماه سال 1392 00:45
زاهدا سجاده تا کی ***** *ساقی میخانه دل، *باده ای دردانه دارد *شاهد شیرین عذارم، *حالتی مستانه دارد *"پرتو"ی شمع وجودش، *عقل و دل، پروانه دارد *نفخه های گرم مهرش، *روح و جان، فرزانه دارد *"نرگس مست" اش چو خندد، *دل ، به دنیا ، دل نبندد *نغمه های "دل نشین" اش *قصه و افسانه دارد *مستی و می،...
-
جام آگاهی بنوشید , با خدا لب تر کنید 313-79
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1392 01:12
جام آگاهی بنوشید , با خدا لب تر کنید ***** عشق یک دم با دلت دزدانه خلوت میکند قلب , عاشق گشته،خود با عشق وصلت میکند نفس, آدم گشته ، یکدم ترک شهوت میکند عقل غافل، در پی اش هی عرض حاجت میکند عشق پنهانی به جانت آب کوثر میکند زاهدان در پیش چشمت خوار و ابتر میکند عقل را از خاک شسته قدسی و تر میکند آنچه غیر از عشق دانی از...
-
ای گاه من ، ای گاه من ای قبله آگاه من 313-78
سهشنبه 14 آبانماه سال 1392 22:59
ای گاه من ، ای گاه من ای قبله آگاه من **** ای ماه من ،ای ماه من،* ای ماه اندر چاه من* ای راه من ،ای راه من،* ای همره و همراه من* ای جاه من، ای جاه من* ای جاه خوش درگاه من* ای گاه من ،ای گاه من ،* ای قبله آگاه من* ماهم تویی، راهم تویی* خورشید همراهم تویی* جاهم تویی، گاهم تویی* جبریل آگاهم تویی* ای طور من ،ای صور من* ای...
-
عشق جو ، ای نازنین، کان عشق ، یزدان است 313-77
دوشنبه 13 آبانماه سال 1392 23:54
عشق جو ، ای نازنین، کان عشق ، یزدان است *** من نمیدانم کدامین عشق باران است* من نمی دانم کدامین عشق طوفان است* عشق دیرینم که شور او به سامان است* یا که این شوریده کز وی دل خرامان است* عشق دیرین من آری: نیک میدانم* شاهد شور من و دل را چو باران است* باری: این شوریده کو عشق است میدانم ،* من به او آرام ام ، گر چه باد و...
-
مخلص عاشق و مستیم ، صمیمانه شدیم 313-76
دوشنبه 13 آبانماه سال 1392 01:09
مخلص عاشق و مستیم ، صمیمانه شدیم *** هوی عشق آمده , هو آمد ه مستانه شدیم با سبو آمده ما ساقی میخانه شدیم ما ز بتخانه گذشتیم به خمخانه شدیم همه بت ها بشکستیم نهانخانه شدیم ما پر و بال گسستیم چو پروانه شدیم ساغر و باده پرستیم به میخانه شدیم مست چشمان ملستیم خمارانه شدیم شاهد شور و دم هستیم که فرزانه شدیم به خدا باده وهم...
-
زحالم نیک می دانم که حول حال می آید 313-75
شنبه 11 آبانماه سال 1392 07:24
زحالم نیک می دانم که حول حال می آید *** دیده پر ابر است و باران زاست بارانم نمی آید روح و جانم در تب لیلاست جانانم نمی آید شور عشقی در دلم پیداست دلدارم نمی آ ید دل به خلوت رفته و شیداست آرامم نمی آید هوایی در دلم گوید که بارانم همی آید نفس در قلب می حالد که جانانم همی آید دلم دلدار من گشته مرا در عشق می ساید ز حالم...
-
در پی روس و مجوس و انگلیس 313-74
شنبه 11 آبانماه سال 1392 03:03
در پی روس و مجوس و انگلیس **** جملگی ایام ما ، خرداد شد* ملت آزاد ما ، فریاد شد* آن یکی می گفت، آیات خداست* هان که او خود، آیت بیداد شد* آن گدا شد مالک و صاحبقران* مشق نا ننوشته او، استاد شد* وان دگر عمریست، اندر خواب بود* چشم خود وا کرد و در اوراد شد* ورد او، نوباوگان را خواب کرد* میر ما، زان وردها دلشاد شد* آن که...
-
من هم صنم ام, با سنمم سربسری نیست 313-73
جمعه 10 آبانماه سال 1392 04:10
من هم صنم ام, با سنمم سربسری نیست *** در نور تنیدم من و از نار رهیدم دیدم که دمی هستم و ، در نای دمیدم از دار بریدم من و دستار کشیدم بر بام شدم جامه ابرار دریدم لوح و قلم و جوهر و اقرار شنیدم شکر شکن و طوطی و منقار بدیدم شیرین لب و شیرین سخن آن لعل گهر بار چشیدم آن طا ئر سیمین بر و آن دلبر طیار بدیدم مست از حرم دل شده...
-
سوی عشق آیید بر خرمن زنید 313-72
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1392 16:08
سوی عشق آیید بر خرمن زنید *** حاکمان جهل و کین ، ای قاصبان ملک و دین دشمن آزادگان، ای دین فروشان بس کنید ای بسیج ، ای پاسدار فرزند پاک و نازنین چشم پوشی بر سفیهان، ای دلیران بس کنید آتش اندر سبزه زاران، تیر بر آزادگان بر برادر خواهران ای نیزه داران بس کنید نی ز اسلام آگهید ، نی از محمد، نی ولی نی ز عیسا ، نی ز موسا،...
-
زیر و بم در آن عدم عشق آمده, عشق بر خود هیبت آدم زده 313-71
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1392 15:39
زیر و بم در آن عدم عشق آمده, عشق بر خود هیبت آدم زده *** انبیاء خود، چشم و گوش اند و تن اند در نفسها شان، رقیق و روشن اند چشم و گوش انبیاء را، ره زنید در هوای کبریایی، پر زنید آن نفسهاشان ، نفسهای شماست حق" یحول بین مرد و قلبهاست " هان : "ولی حق " نفسهای شماست گر شناسی "نفس" را ، "...
-
منجی آخر زمان عشق و صفاست 313-70
سهشنبه 7 آبانماه سال 1392 19:00
منجی آخر زمان عشق و صفاست *** سبزه ها گویند ، * ما سبز از خودیم * سبزه ایم و * در شکفتن سر خودیم. * ریشه ها مان ، * در پی آبادی اند. * در پی سبزینه بودن، * بی خودیم. * عاشق نور و * هوای تازه ایم. * در دل کوه و * کنار سازه ایم. * همجوار آب و * در جوی و کنار. * موج های باد را، * اندازه ایم. * سبزه ، بر * آزادگان این...
-
کشیش جونز ... روشنا آمد بگوید سر دین 313-69
سهشنبه 7 آبانماه سال 1392 01:31
کشیش جونز ای کشیش بی دل و بی عقل و دین حق عیسا را، تو کی کردی مبین هان: ندانی چیست حکم مرسلین از چه سوزانی ، تو قرآن مبین دعوی دین و مسیحا می کنی صحبت از انجیل و عیسا می کنی خود ندانی، آیت مکتوب، چیست هم ندانی، عیسی و محبوب، کیست. خود ندانی، چیست، قرآن حکیم جملگی در دین و ایمان در شکیم عیسی " ات ، گوید خدا عشق...
-
از عشق مست هوشیم 313-68
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 19:47
زاندیشه های دربند زنجیرها جدا کن **** (بیست و دو )ی خرداد ملت ، شده به فریاد "رای ما گشته بر باد" در آسمان بی داد ( بیست و دو) ی خرداد اندیشه های آزاد از دست مشتی صیاد در حفره های بی داد ( بیست و دو) ی خرداد قاضی شبیه جلاد حاکم شبیه صیاد ملت اسیر بی داد خون میچکد ز اجساد ای وای ، داد و بی داد ای رایهای پر...
-
دلبران ، دلبر من با دل من یکدله شد 313-67
یکشنبه 5 آبانماه سال 1392 18:09
دلبران ، دلبر من با دل من یکدله شد *** گفتم امروز به دیدار دل وجان بروم در بتخانه ببندم به میستان بروم آری، امروز لب میکده ،دل را دیدم بوسه ای از رخ شیدای دل خود چیدم بوسه بر دل چو زدم ، دلبر "میگون لب" من باده ای زد به دلم بی دل و مستان نروم من کنون، بر لب دل دلبرمن ، بر لب من دم به دم، بوسه به لب دارد و...
-
عشق آرید تشنگان دین و ملک 313-66
یکشنبه 5 آبانماه سال 1392 12:16
(الف)(لام)(میم) جمله هستی های ما، "لا" می نمود لا بلای " لا" ی ما، " الا" نبود "لا" زمین و، "لا" هوا و " لا" سما "لا " ز ما آسوده بود و ما ز "لا" هان ، الفلام ، بر سر "لا" آمده بهر پیدایی " الا" آمده آن الفلام ، آینه آن...
-
موبدان خود آن چلیپا بفکنید 313-65
شنبه 4 آبانماه سال 1392 02:59
(آن سجده ها را تا زنید) *** من ندیدم رایهامان چون شده لیک دیدم رای دادن ،خون شده من ندانستم ولایت عهد ما تیغ درکف دارد و مامون شده من ندانم سبزهامان چون شده لیک دانم قطره ها بارون شده من ندانستم که ملا های ما دین و دنیا خورده و قارون شده حاکمان در پرده بینم خوش نشین ریش هاشان رفته است تا روس و چین با قراولهای مست و...
-
شیطان انس و جن را از فرشمان برانیم 313-64
شنبه 4 آبانماه سال 1392 02:58
( ما سبز سبز سبزیم ) مرا هوش ، تو را هوش هر گز نکن فراموش کین حاکمان مدهوش با قلبهای خاموش با بیرق و زره پوش رای تو کرده اند نوش زندانهای تیره شلاقهای خیره آزادگان در بند اندیشه های خرسند خرداد ها چه سبزند زین بادها نلرزند این سبزهای عاشق از دیو و دد نترسند ای سبزهای ایران ای عاشقان دوران ما سبز سبز سبزیم ما وارث...
-
ملک عدل و مهربانی میخرد 313-63
شنبه 4 آبانماه سال 1392 02:57
(صفا با رییس جمهور به سبک خودش) (احمدی جان ،اشتباهی بوده ای) *** احمدی جان " دانش "ت بی تاب شد* جمله اوصاف وجودت آب شد* احمدی جان اقتصاد و علم و دین* مدعی بسیار دارد در زمین* ملک جای ادعای علم نیست* مبداء هر علم ، از افتادگیست* علم عشق است حیلت و مکار نیست* عشق را با مردمان پیکار نیست* عشق ، آمد ، بسم رحمان...
-
نفس من ، پروانه عشق 313-62
جمعه 3 آبانماه سال 1392 17:19
نفس من ، پروانه عشق *** دوش من فرزانه گشتم* دلبری مستانه، گشتم* مه رخی جانانه در دل* ماه شب ، در خانه گشتم* عقل من، دیو انه گشته* قلب من، دردانه گشته* چشم چون، ابر بهاران* باده در، پیمانه گشته* آری: آن فرزانه دیدم* ساقی میخانه دیدم ساغر مهرش خریدم* سجده را در می کشیدم* کعبه ام بتخانه گشته* مسجد ام، میخانه گشته* قبله...
-
جمله اهریمن به یک دم کن عدم313-61
جمعه 3 آبانماه سال 1392 01:00
جمله اهریمن به یک دم کن عدم *** هم سفر بر خیز* اینک فصل تو ست* روز فردا های اصل و* نسل تو ست* هم سفر فصل بهار و* سبزه شد* سبزه شو* امروز ، روز وصل تو ست* هم سفر ، چشم ات* برای دیدن است* چشم بگشا* شهر پر اهریمن است* شکل اهریمن* کجا دانی که چیست* او شبیه عقل و* هوش آدمی ست* عقل و هوش آدمی* خود چیست چیست* درس"...
-
( عشق, آگاهی به جان انداخته)313-60
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1392 18:22
( عشق, آگاهی به جان انداخته) *** ای بشر، امروز نوبت با شماست سوی خود آیید، آن خود عین ماست ما به جان هر کدامان از شما جان خود بخشیده ایم ، خود آشناست کی تو را من ترک کردم ، ای بشر روز و شب هی میروی در کوی شر یکزمان لات و منات وآن دگر گشته بودی دایما ، چون گاو و خر گاو و خر، کی لات و هم عزا گرفت گاو و خر را کرده ای از...
-
به عشق پیدا شوی آگاهی آری313-59
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 23:25
به عشق پیدا شوی آگاهی آری قلم را واژه گردی عشق باری *** به شهوت عاقل و دیوانه گردی به عشق و معرفت فرزانه گردی به شهوت گر تو اسب عشق رانی همه افعال عالم عشق خوانی نگو یم مر تو را شهوت نرانی تو را گویم که شهوت عشق دانی تو آگه شو به شهوت عشق بارد به سنگر شو که آهو مشک دارد چه کس داند که در سرما بهار است کجا داند !خزان نی...
-
جلوه بر عشق محاط است که پریان آمد313-58
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 09:13
جلوه بر عشق محاط است که پریان آمد *** ساقی عشق چه زیباست ،* بهاران آمد* مطرب عشق هویداست ،* سواران آمد* منظر عشق، فریباست * که عریان آمد* مظهر عشق سویداست* دل و جان آمد* شربت عشق شراب است* به مستان آمد* مستی عشق ثواب است* به دستان آمد* مجمر عشق فرات است ،* به جریان آمد* جلوه بر عشق محاط است * که پریان آمد* سایه بر عشق...