-
هی بال زدم من ز لبت بوسه بگیرم 313-27
پنجشنبه 28 شهریورماه سال 1392 16:30
هی بال زدم من زلبت بوسه بگیرم *** من دوش، ز میخانه دل، باده خریدم مست از رخ دل گشتم ، و پیمانه کشیدم در کوی خرابات، بسی رفتم و گشتم جز بر در کوی تو، خرابات ندیدم درکوی تو من، تا به سحر، گشتم وگشتم جز نرگس مستت ، می و پیمانه ندیدم در کنج دلت ، من به خرابات نشستم جز باده عشقت، من دیوانه ، چه دیدم آن ساقی جانانه، ز دل،...
-
تا می نفروشی بخدا باده ننوشم 313-26
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1392 09:31
تا می نفروشی بخدا باده ننوشم *** رفت از بر من، آنکه، مرا روح و روان است آهی، به دلم ماندو " رخ "ام، "اشک "کشان است او چشم ودلم گشت و ، "رخ"ا ش، مهر نهان است او دلبر من گشت و، "دل"ا ش، صورت جان است تا گریه کند چشم و دلم اشک بنوشد غیر از رخ تو، روح وتنم ، جامه نپوشد تا مهر تو...
-
بگسل این بند اسارت تا که بینی دل امیر است 313-25
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1392 23:42
هان: دل و قلبت اسیر است **** عالم تو ، عالم قلب تو باشد ، ای پسر آنچه در قلب تو پوید آیدت ، هر دم به سر از طریق عقل قلبت سیر" معقولات" کرد چون "طریق وهم" بگرفت سیر" موهومات" کرد آن خیال از در در آمد قلبت آن" برزن" گرفت دل بر آن عالم برفته جامه اش، بر تن گرفت گاه قلبت "گوش...
-
مرا نور خدا آمد 313-24
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1392 15:34
(مرا نای و نوا آمد) *** صفا آمد، شفا آمد مرا، مهر و وفا آمد دلم بگرفت و بالا برد تو گو یی، " دلربا" آمد کجایم من ، رهایم من چه سان گویم، چه ها آمد نه جسمم من، نه جانم من که آن، اهل وفا آمد هوایی، در دلم پیچید دلم، با آن هوا آمد درونم، آفتابی شد مرا، نور از خفا آمد کجا رویم، کجا بویم مرا، نای و نوا آمد در این...
-
جسم ما مهرآب شهوت گشته است . 313-23
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 16:32
جسم ما مهرآب شهوت گشته است *** آن گذرگاهی که جان را معبر است جسم و تن ها را ز جانها رهبر است آن گذرگاهی که آغوش تن است گرمی آغوش اش ما را رحمن است رحمت بی انتها آغوش ماست چون که نیک اش بنگری ، بام خداست ای بشر آغوش تو بام اش خداست جمله ذرات جهان را رهنماست جسم تو جان اش حریم وتوتیاست جان تو تن را به نورش کهرباست...
-
گفت تویی گواه من ، مالک تخت و جاه من 313-22
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 19:57
(گفت تویی گواه من ، مالک تخت و جاه من) *** حجره نشین خاک و خون سجده زد و سلام داد سر ز حجاب در کشید جام می و شراب داد هر که سلام بر تو کرد غنچه شدو، شکوفه شد هر که ز تو شکوفه شد محمل او گلاب داد چشم و دلش ، پر آب شد مهر تواش، مراد شد مرغ دل اش ترانه کرد نغمه ای بی حساب، داد عاشق تو، حباب شد هم می و ، هم شراب شد همدم...
-
مهتابی این شب ها ، منظور بدیدم من 313-21
شنبه 23 شهریورماه سال 1392 14:59
(هر" بوسه"، لبی دارد) در سجده گه عالم هر بوسه لبی دارد *** بر سجده گه عالم هر بوسه، لبی دارد از لب چو گذر کردم جز تور، ندیدم من بر بوسه، نفس دیدم بر نفس، هوس دیدم بر آتش و آب و باد جز شور، ندیدم من آن نفس ، که گرما بود بر گوش و سرم بارید در بارش هر نفسی میسور، ندیدم من شوریده، گذر کردم بر یار، نظر کردم چون...
-
تور از رخ او بردار یک بوسه بر او بگذار 313-20
شنبه 23 شهریورماه سال 1392 00:21
یک بوسه بر او بگذار *** از آب،چکیدم من در خاک، تنیدم من بر صورت این عالم جز دوست،ندیدم من آن آب، به دریا شد وان خاک، به صحرا شد بر دامن خاک و آب جز مور، ندیدم من هر گل به گلستانی با بلبل مستان بود با بلبل مستانه جز شور، ندیدم من هر ذره، دلی دارد وان دل که،سری دارد اسرار همه دلها جز" هوی"، ندیدم من از دل، چو...
-
پاک ز عقل و نظز ام ، لوح ام و عشق ام پدر ام
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 22:15
مریم عشق ام ، پسر ام حی ام و وحی ام ، خبر ام *** مست و خمارانه سر ام ساقی ام و می به "بر" ام ساغر و پیمانه شوم باده به میخانه، برم عاشق و دیوانه سر ام بلبل و پروانه پر ام نور به کاشانه شوم شور ز گل ها، بخرم عاقل و آگه بشر ام هد هد خوش بال و پر ام مهر سلیمان بشوم ملک سبا را بخرم سبزه و گلخانه ، سر ام سنبل و...
-
شاهد عشق شدم ، پرده اسرار نماند 313-18
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 00:58
شمع جانانه تویی ، من به تو پروانه روم *** ای خوش آندم من از این غمکده بیرون بروم عشق بر عقل زند، یک دم از این خانه روم پر پرواز ندارم ، بروم تا بر دوست ساقیا باده بده، تا که به پیمانه روم عاشق ورند و خراباتی وفرزانه شوم همچو پروانه دلان، بی سر و سامانه روم من که هر روز، به میخانه روم در پی مست در کش آن باده به جان، در...
-
قامتش را بوسه دادم .جام مهرش سر کشیدم 313-17
پنجشنبه 21 شهریورماه سال 1392 00:12
بوسه از رویش بچیدم *** باز آمد ، آن بهاران ناله بلبل شنیدم دشت وصحرا، پر ز گل شد ساقی و ساغر بدیدم های و هوی دل شنیدم سوی یارم پر کشیدم دل به دلدارم بدادم بوسه از رویش بچیدم خاموشی بر لب زدم من چنگ بر زلفش کشیدم بوسه بر لبها زدم من چشم در چشمش تنیدم دست بر دستش نهادم خنده های اشک دیدم باده شد ،آن خنده هایش در هوای دل...
-
من آنروز بودم که گوشی نبود . نه خنده نه گریه که هوشی نبود 313-16
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 01:26
نه انس و نه جن و عجایب نبود **** من آن روز بودم که روزی نبود فضا را نه ناری، نه نوری نبود همه آسمان و زمین ، آب بود همه خاکیان را، یکی خواب بود من آن روز بودم ، که پرواز بود همه آفرینش، یکی راز بود من آن روز بودم ، که سرما نبود به جز حالتی، هیچ گرما نبود من آن روز بودم، که موجی نبود نه بالا ،نه پستی، اوجی نبود من آن...
-
که انس و جن یکی نای و یکی نی شد 313-15
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1392 15:09
که انس و جن ، یکی نای و یکی نی شد *** ز جام می، پریدم من * می و میخانه، دیدم من* چه سان گویم در آن ساقی* تنیدم من ، چکیدم من* گلی دیدم، که در جامی* شکوفا شد ، چه بویا شد* ز عطر گل، شنیدم من* سلام اولین اش من* شبی دیدم که انس و جن* یکی نای و یکی نی شد* شنیدم : " اقرا بسم رب"* کلام اولین اش من* صراط مستقیم...
-
کس چه میداند که پیغامی و قرآنی نبود 313-14
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1392 00:32
قطره ای از عشق نوشیدم دلم دریا نمود *** کس چه می داند که در دل، آتشی برپا نبود قطره ای، از عشق نوشیدم دلم گرما نمود کس چه می داند که یارم عارف از می ها نبود ساقی میخانه را دیدو بر خم ها غنود کس چه می داندکه شیرینی و فرهادی نبود باده ای چرخی زد و شیرین و فر هادی نمود کس چه می داند که لیلی عاشق و شیدا نبود خلوتی در قلبش...
-
روح قدسی دلرباست 313-13
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1392 22:56
http://s3.picofile.com/file/7924074408/rroshanaa313_13.mp4.html روح قدسی دلرباست *** آدمی عشق و* خدای عشق، در نای اش رهاست* قلب او ، مشروح گردد* عشق را بیند خداست* نور عشق، آرام جان و* وصف و حال او، صفاست* عقل را از غم رهاند، روح قدسی دلربا ست* دلبربا، دل را عصا شد موسیم ، از انبیا شد* روشنا , دل طور سینا، کلمه شد،...
-
پرده های شرم گیرید ، عشق را عریان کنید 313-12
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1392 00:56
پرده های شرم گیرید, عشق را عریان کنید *** عاشقان ، ای عاشقان دل را عروس جان کنید کلبه دل را، گشوده محفل جانان کنید ذره ، از مهرش بگیرید کلبه، نورافشان کنید یک نفس از شوق رویش کلبه بی احزان کنید باده ای از چشم مستش چشم را میهمان کنید قطره های گرم مهر اش چشمه ها جوشان کنید زان نسیم مهربانی عطر و، گلباران کنید بلبل...
-
شاهد غیب ام ، یقین ام 313-11
جمعه 15 شهریورماه سال 1392 15:59
مستی می ، شیشه بشکست *** ماه من، در آسمان ها خنده، بر رخسار دارد تاب گیسوی بلندش ، سایه، بر انوار دارد اختران بر گیسوان اش، چشم من بید ار دارد ساقی شب باده ریزان خاکیان خمار دارد جلوه بازیهای او ذر آب دل هوشیار دار د قرص روی ماه او ، برجان من تیمار دارد خنده های بر لبش ، گویی خبر از یار دارد مرغ دل داند که امشب سوی او...
-
زهی این عشق ایمان شد 313-10
جمعه 15 شهریورماه سال 1392 02:03
(حساب عشق آسان شد) *** بهاران شد گلستان شد زمین را آسیابان شد رخ جانان نمایان شد می و ساقی به فرمان شد " حساب عشق آسان شد" زمهرش، ماه تابان شد صبا بر عهد و پیمان شد نسیم مشک خیزان شد دل غمدیده شادان شد "حساب عشق، آسان شد" بهاران گل سواران شد گلی را خاک گلدان شد گلی را آب گردان شد نفسها عطر باران شد...
-
سر کویی که لیلا بود 313-9
چهارشنبه 13 شهریورماه سال 1392 02:02
( سر کویی که لیلا بود) *** دل مجنون خود بردم سر کو یی که لیلا بود ندیدم بر سر کویش سری دیگر ، که شیدا بود کمان ابروی خود زه کرد نگاهش گرم و گیرا بود دل زارم به یغما برد بدان چشمی که، زیبا بود صفای کلبه پیدا بود نوا در نی لبکها بود هوای دل مصفا بود شب من شام یلدا بود نگاهش پر زمعنا بود حروف عشق خوانا بود گل روی لطیف او...
-
دلم مهر تو جوید گاه و بی گاه 313-8
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1392 01:51
دلم مهر تو جوید گاه و بی گاه *** ز تو جانان من عشقیست بر دل که نورش گشته هر دم شمع محفل نگردم یک دمی زان عشق غافل که بی نورش نمی ماند ، مرا دل دل و هم جان و جانانم تویی تو غم و هم درد و درمانم تویی تو مرا در روز خورشیدی به شب ماه دلم مهر تو جوید گاه و بی گاه مرا پیدا و پنهانم تو یی تو سبا و هم سلیمانم تویی تو مرا بلبل...
-
ز خود وا می رهی خود را نبینی 313-7
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1392 15:25
همه ذرات عالم عشق بینی *** بهوش، هان! ای پسر، عمرت به سر شد* تو را، روز و شبت دائم هدر شد* به دل آهی بزن، دل در به در شد* گهی گوش و گهی چشم، گه چو سر شد* خرابات دلت، کو ثر، بپا خیز!* به دستش باده و، ساغر، بپاخیز!* شراب عشق، بر مجمر، بپا خیز!* به پایش پیر و، هم رهبر، بپا خیز!* "خراباتیست دردل ، های و هو کن "*...
-
شما شمع و شما نور خدایید
شنبه 9 شهریورماه سال 1392 03:02
سوار عشقی و ، عقل ات سروش است *** بیا ساقی که می ، دل را خبر کرد* چراغ مهر بان ی، شعله ب رکرد* بخوان بلبل، که غنچه جامه تر کرد* عروس دل، برایم نغمه سر کرد* شراب عشق، بر لب نکته چین شد* نگاه عشق، در چشمم کمین شد* هوای کلبه دل، عنبرین شد* نسیم کوی تو ، عشق آفرین شد* بیا ای بلبل و شور آفرین شو* بیا پروانه، امشب زهره چین...
-
می عشق تو نوشم من خموشم 313-5
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1392 01:50
به لب من بوسه بینم، لب نبینم *** هوا سرد است و هنگام زمستان بباریدم بر او در حال مستان رخم دید و دلش باور نمی کرد زمستان بارش باران ز " مستان" دلم مستانه باریدن گرفته ست زمستانم بهار از سر گرفته ست ز نورت ماه من انور نشان است رخت ساقی ، دلم ، ساغر کشان است خزانم را زمستان مرمرین کرد مرا گرمای مهرت انگبین کرد...
-
قصه به آخر رسید، عشق طریق بقاست
سهشنبه 5 شهریورماه سال 1392 11:09
قصه به آخر رسید عشق طریق بقاست *** قصه این نای و نی قصه بی انتهاست صورت هستی نگر شاهد این ماجراست گل به چمن دیده ای دانه دراین خاک بین عطر گل یاسمن ساقی بی مدعاست خیزو، بنوش جام می صورت هستی فناست آنچه دراین خانه نیست صورت اهل بقاست گل که در این خانه شد باز از این خانه رفت قصه این نای و نی قصه اهل فناست هر نفسی میزند...
-
آشنایی با روشنا ... پیامبر عشق و آگاهی ، در جلسه پرسش و پاسخ حضوری
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 23:20
عقل بوسید مرا، * کرد صفا ، هیچ مگو * *** نی "غلام قمرم" ، * نی " مه و ماه " ، * هیچ مگو * نزد من، * * جز سخن "عشق و صفا" ، هیچ مگو * * سخن از رنج مگو، * از شه و از گنج مگو * * دست از این " بسته " بکش، " باز" بیا ، هیچ مگو * دوش، آگاه شدم، * * عقل مرا دید و بگفت من...
-
آن حضرت عشق ام که اصیل ام که مجاز ام
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 01:38
آن حضرت عشق ام که اصیل ام ، که مجاز ام *** من ذره ای ، از عالم مست ام به نماز ام آگه ز خود ام، واژه ام و راز و نیاز ام آب ام به دل خاک چه ام، گلشن راز ام خاک ام ، به دل آب ره ام بادیه ساز ام من ذره با بال و پر ام ، مست فراز ام آن قطره سیمین نظر ام ، آینه ساز ام باد ام که دل خاک زنم سلسله باز ام آب ام که ، که دل باد...
-
عشق خداوند دل ودلبر است
شنبه 2 شهریورماه سال 1392 15:25
عشق خداوند دل و دلبر است *** فرش زمین بین که چه غوغا شده چهره جوان کرده رخ اش ماه و دل آرا شده دشت ودمن بین که ز دامان کوه رقص کنان پای کشان ، تا لب دریا شده سبزه و نی بین که به دامان باغ گل به سر و مل به بر است واله وشیدا شده عطر گل و سنبل و ریحانه بین کز نفسش، بلبل این خانه چه شیوا شده برگ و گل و ساقه و آن ریشه بین...
-
من باده نوش عشقم و ساقی به مستان آمدم
شنبه 2 شهریورماه سال 1392 15:23
من باده نوش عشقم و ، ساقی به مستان آمدم ***** آب آمدم، باد آمدم، * پیداو پنهان آمدم * از آسمان واززمین * باعهد و پیمان آمدم * ابری بدم، باران شدم * باکشتزاران آمدم * رودی بدم، دریاشدم، * از کوهساران آمدم * با باد، پران آمدم * ، با ابر و باران آمدم * با عطر گلهای بهار، * در این گلستان آمدم * آهی بدم، اشکی شدم، * از نر...
-
روشنا ... کاندیدای یازدهمین دوره ریاست جمهوری شد
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 00:36
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA *عشق کارید *بس کنید کین پروری *عشق آرید *بس کنید دین سروری *** *دوره آخر زمان *نزدیک شد *قلب هاتان *عاقبت تحریک شد *بخت هاتان *رو سفید و نیک شد حرف ها تان, *بوسه و تبریک شد *ترس ها و رنج ها *تعطیل شد *عشق و آگاهی به دل *زنبیل شد *جمله سر انبیا *ت أو یل شد *روشنا آمد *زمین...
-
سبعاً من المثانی ( قرآن کریم , مجید , حکیم , مبین , ذی ذکر , فج
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 06:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA سبعاً من المثانی ( قرآن کریم , مجید , حکیم , مبین , ذی ذکر , فجر, و فرقان) و قرآن عظیم *** روشنا را بشنوید, حرف رَوی* حق دنان گشته به دنیا , اخروی* هر که در دنیا, نه حق را دیده است* آخر دنیا حقیر است, معنوی* آخر دنیا, چه دانی چون شوی* گویم ات بی شک, که نان و خون شوی* نان...