-
آن الف با بای خود ، همخواب شد ابر آگاهی ، از آن پر آب شد 313-051
شنبه 23 فروردینماه سال 1393 15:05
آن الف با بای خود ، همخواب شد ابر آگاهی ، از آن پر آب شد ما نبودیم سایه ما نور شد نور گشتیم جلوه ما حور شد حال ما پر نور بود پر شور شد نفخه ای شد شور ما در صور شد نفخه آن صور ، شد در نای ما ما الف گشتیم او شد بای ما آن الف با بای خود ، همخواب شد ابر آگاهی ، از آن پر آب شد بو سه بر معشوق ، چون زد نای ما نای ما زان بوسه...
-
بشنو از ماهی که, شور اش روشناست* بشنو از شمسی که, نور اش عندناست* 313-105
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1393 12:47
بشنو از ماهی که, شور اش روشناست* بشنو از شمسی که, نور اش عندناست* *** بشنو از نی, "نی", چکاند آب و خون* نی, گلستان است و نای اش ارغنون* بشنو از می, " می " که باشد, ذوفنون* "می" ز عشق, آگاه و " می" , آرد جنون* بشنو از نی, نی, نیستان غم است* وین نیستان, خاست گاه آدم است* نی,...
-
من قبله ام میخانه است هی باده می نوشم, بیا313-048
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1393 19:37
من قبله ام میخانه است هی باده می نوشم, بیا *** در بازکن، ای ساقیا ای ساقی جانم بیا دل , باده نوش جان شده ای جان جانانم بیا من خواب و بیدارم، بیا مدهوش و هوشیارم، بیا عشقم بده، شورم بده ای جام پنهانم بیا من عشق می بویم بیا من شور می جویم بیا یوسف در این کویم بیا فرهاد این کوهم بیا من عاشق روی تو ام بی دین و آئین ام بیا...
-
لب به لب عشق نهاده دلم 313-02
شنبه 16 فروردینماه سال 1393 01:34
لب به لب عشق نهاده دلم *** فرش زمین بین که چه غوغا شده چهره جوان کرده رخ اش ماه و دل آرا شده دشت ودمن بین که ز دامان کوه رقص کنان پای کشان ، تا لب دریا شده سبزه و نی بین که به دامان باغ گل به سر و مل به بر است واله وشیدا شده عطر گل و سنبل و ریحانه بین کز نفسش، بلبل این خانه چه شیوا شده برگ و گل و ساقه و آن ریشه بین در...
-
پرده های شرم گیرید, عشق را عریان کنید 313-012
جمعه 15 فروردینماه سال 1393 00:45
پرده های شرم گیرید, عشق را عریان کنید *** عاشقان ، ای عاشقان دل را عروس جان کنید کلبه دل را، گشوده محفل جانان کنید ذره ، از مهرش بگیرید کلبه، نورافشان کنید یک نفس از شوق رویش کلبه بی احزان کنید باده از چشمان مستش چشم را میهمان کنید قطره های گرم مهر اش ابر دل باران کنید زان نسیم مهربانی مهر در ، انبان کنید بلبل کاشانه...
-
این جهان شمع و چو پروانه فراوان دارد 313-018
سهشنبه 12 فروردینماه سال 1393 16:56
این جهان شمع و چو پروانه فراوان دارد *** ای خوش آندم من از این محفل بیگانه روم مطرب عشق شوم ، آگه و فرزانه روم پر پرواز ندارم ، بروم تا بر دوست ساقیا باده بده، تا که به پیمانه روم عاشق ورند و خراباتی ودیوانه شوم همچو پروانه دلان، بی سر و سامانه روم من که هر روز، به میخانه روم در پی مست در کش آن باده به جان، تا پی...
-
ملائک , جمله پیغمبر تویی , تو 313-08
دوشنبه 11 فروردینماه سال 1393 01:02
ملائک , جمله پیغمبر تویی , تو *** ز تو جانان من عشقیست بر دل که نورش گشته هر دم شمع محفل نگردم یک دمی زان عشق غافل که بی نورش نمی ماند ، مرا دل دل و هم جان و جانانم تویی تو غم و هم درد و درمانم تویی تو مرا در روز خورشیدی به شب ماه دلم مهر تو جوید گاه و بی گاه مرا پیدا و پنهانم تو یی تو سبا و هم سلیمانم تویی تو مرا...
-
مظهر عشق سویداست دل و جان آمد 313-058
یکشنبه 10 فروردینماه سال 1393 02:19
مظهر عشق سویداست دل و جان آمد *** ساقی عشق چه زیباست ،* بهاران آمد* مطرب عشق هویداست ،* سواران آمد* منظر عشق، فریباست * که عریان آمد* مظهر عشق سویداست* دل و جان آمد* شربت عشق شراب است* به مستان آمد* مستی عشق ثواب است* به دستان آمد* مجمر عشق فرات است ،* به جریان آمد* جلوه بر عشق محاط است * که پریان آمد* سایه بر عشق...
-
نی قلب پر از کینه و نی دشمن و یار 313-089
شنبه 9 فروردینماه سال 1393 04:02
نی قلب پر از کینه و نی دشمن و یار *** ای مردم روزگار ما،* باز آرید* یک لحظه *، شکار خود* به بازار آرید* آن "من" که* شکار کرده اید در عالم* یک لحظه،* کنار خود "بی من"* آرید* هان: آن خود "بی من"* نه غمین است و نه شاد* نی صاحب مکتب است و* نی دین و سواد* نی کافر و زاهد است و* نی فسق و فساد*...
-
نور در شب جلوه دارد در دل ظلمت جهان 313-040
پنجشنبه 7 فروردینماه سال 1393 01:07
نور در شب جلوه دارد در دل ظلمت جهان *** گر خدا خواهد، که روح ات را دمی ، آرد به دید* "بازدم " میگردی و بی دم شود ، روحت پدید* جمله اندام ات در آغوش تو * نزدیک و بعید تیرگیهایت به نور عشق، می گردد سپید* آن که با آن گوش و چشمان تو* بشنید و بدید * آدمی را آفرید، وز عشق آگاهی تنید عشق ، نوری نافذ است و* عالمی...
-
"روشنا" آید و این واقعه منصور افتد 0000-0001
دوشنبه 4 فروردینماه سال 1393 13:55
"روشنا" آید و این واقعه منصور افتد *** وقت آنست که* بر ظلمت شب نور افتد* صبحدم گردد و* آفاق فلک شور افتد* وقت آنست که* تر دامن گل چاک شود* طرفه دامن گل* بر دل مهجور افتد* نفس باد صبا* در نی و شیپور زند* دم عیسایی ما* بر کرو هم کور افتد* وقت آنست که* دیوانه ز شهر دور شود* مفتی شهر پی* دانه انگور افتد* کافر...
-
سیمرغ زمانی و به قاف بدنی 313-109
یکشنبه 3 فروردینماه سال 1393 03:32
سیمرغ زمانی و به قاف بدنی ** * چون آب شدم, سراب را گردیدم* دریا که شدم, حباب را بلعیدم* آگاه شدم, به غفلتم خندیدم* یک لحظه شراب آگهی, نوشیدم* من حور شدم در دل شب گردیدم* با هر دو نگاه بسته ام , میدیدم* بیدار بدم , ولی دو چشمم بسته* بی دم بدم, آن دمی که , بیدار یدم* شب گشت و هوا پر از سیاهی, تیره* "بی نفس, نفس...
-
ای دین فروشان بس کنید 313-072
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1392 21:42
ای دین فروشان بس کنید *** حاکمان جهل و کین ، ای قاصبان ملک و دین دشمن آزادگان، ای دین فروشان بس کنید ای بسیج ، ای پاسدار فرزند پاک و نازنین چشم پوشی بر سفیهان، ای دلیران بس کنید آتش اندر سبزه زاران، تیر بر آزادگان بر برادر خواهران ای نیزه داران بس کنید نی ز اسلام آگهید ، نی از محمد، نی ولی نی ز عیسا ، نی ز موسا، نی ز...
-
شور عشق، لمس حضور است،* 313-039
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1392 23:56
شور عشق، لمس حضور است،* ***** شور عشق ، از دل بر آید* بام چشمانت* در آید* روی رخسار و جبین ات* شمس و ماه و* اختر آید* شور عشق ،* امواج نور است* ساقی عقل و شعور است* شوق در، قلب صبور و،* غمزه در* چشمان حور است* چشمه مهر و سرور است* مایه شور و غرور است* وصلت شمع است و ، شعله* هجرت شعله ، به نور است* شور عشق، لمس حضور...
-
عشق در جام می و زلزله در زلزله شد 13-067
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 00:41
عشق در جام می و زلزله در زلزله شد *** گفتم امروز به دیدار دل وجان بروم در بتخانه ببندم به میستان بروم آری، امروز لب میکده ،دل را دیدم بوسه ای از رخ شیدای دل خود چیدم بوسه بر دل چو زدم ، دلبر "میگون لب" من باده ای زد به دلم بی دل و مستان نروم من کنون، بر لب دل دلبرمن ، بر لب من دم به دم، بوسه به لب دارد و لب،...
-
مطرب این خانه عشق است 313-063
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1392 17:37
مطرب این خانه عشق است *** عاشقان، مستانه ، عشق است* دلبر فرزانه، عشق است* مه رخ جانانه، عشق است* مطرب این خانه، عشق است* آری: این دیوانه، عشق است* آگه و رندانه، عشق است* ساقی جانانه، عشق است* ساغر و، پیمانه عشق است* عاقلان، فرزانه گشتم* ساقی میخانه گشتم باده و پیمانه گشتم* مطربی مستانه گشتم* رندم و مستانه ام من* هستم...
-
هر کدام از انبیا خود مثل ما سوی مثل خود مرو ، خود را بیا 313-060
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1392 01:33
هر کدام از انبیا خود مثل ما سوی مثل خود مرو ، خود را بیا *** ای بشر، امروز نوبت با شماست سوی خود آیید، آن خود عین ماست ما به جان هر کدامان از شما جان خود بخشیده ایم ، خود آشناست کی تو را من ترک کردم ، ای بشر روز و شب هی میروی در کوی شر یکزمان لات و منات وآن دگر گشته بودی دایما ، چون گاو و خر گاو و خر، کی لات و هم عزا...
-
دل ما , باده خور ساقی چشم تو شده 313-108
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 14:48
دل ما , باده خور ساقی چشم تو شده* *** بازی مست تو, امشب به در خانه ما* خانه بر هم زدنی نیست, به دیوانه سرا* حالت گل شده را , گل شده ای داند و بس* دانه تا گل نشود, هیچ ندانست ز ما* غمزه چشم تو, دیوانه کند هد هد دل* تا نخندد لب تو, اوج نگیرد دل ما* دل ما , باده خور ساقی چشم تو شده* تا نگیرد مه تو, شوق نگیرد دل ما* مستی...
-
در آنجا عشق بر تخت است و فرمان* 313-114
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 09:49
در آنجا عشق بر تخت است و فرمان* *** بهوش ای عاشقان, آید نگاری* نگاری بهتر از , هر نو بهاری* بپاشید آب و در راه اش نشینید* که بی ره آید و چون شاهواری* نگاری کو, بسی شیرین عذار است* کزو ناخن, به لب گیری و زاری* نگاری, بس توانا و قلندر* هزاران سال و مه, قدر اش بداری* به بند زلف او, دل می سپاری* کشاند او تو را, تا نزد...
-
از لب چو گذر کردم، جز عور ندیدم من 313-021
شنبه 17 اسفندماه سال 1392 01:32
از لب چو گذر کردم، جز عور ندیدم من *** بر سجده گه عالم هر بوسه، لبی دارد از لب چو گذر کردم جز عور، ندیدم من بر بوسه، نفس دیدم بر نفس، هوس دیدم بر آتش و آب و باد جز تور، ندیدم من آن نفس ، که گرما بود بر گوش و سرم بارید در بارش هر نفسی جز شور، ندیدم من شوریده، گذر کردم بر یار، نظر کردم چون نیک نظر کردم جز حور، ندیدم من...
-
در عشق بسوز , گرمی عشق "دم" است* 313-111
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 00:39
در عشق بسوز , گرمی عشق "دم" است* *** یک "دم" , به هوای دل , گرفتارم کرد* هی بال زد و , چو طفل در کارم کرد* پروانه شد و چو شمع گریانم کرد* اشکی شدم و به خویش حیرانم کرد* شمعی بدم و جلوه ز بامم گردید* ابری شدم و قطره ز قلبم بارید* پروانه دلی به شعله ام, دل خوش بود* بی بال شد و چشم و زبانش چرخید*...
-
من مرغ عشق ام, پرکشان* 313-104
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 01:21
من مرغ عشق ام, پرکشان* *** ای عاشقان, ای عاشقان * دل, ساغر و پیمانه شد* ساقی, زسوی آسمان* یار من دیوانه شد* جامم ز می, سر شار شد* حالم ز دل , خمار شد* عقلم که پر انوار بود* خاموش و بی اخبار شد* قلبم , دمی بیدار شد* روح القدس, در کار شد* دم , هدهد فرزانه شد* دل, طفل خوش تیمار شد* دیدم, سبک بال ام , کنون* بی وزن و بی...
-
انس بودم ، عشق گشتم 313-042
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1392 00:19
انس بودم ، عشق گشتم **** من زعشق، آغاز گشتم* با خدا همراز گشتم* در هوای عشق* گشتم* عاشق خود،* باز گشتم* آدمی را "میم" * دیدم* عقل را ،* تسلیم دیدم* "روشنا" گشتم پریدم عالم قدسی* رسیدم* ذهن، قدسی شد،* رهیدم* عالم غیبی* ، پریدم* فرش فانی را* تکیدم* عرش را پایین* کشیدم* انس بودم ، عشق گشتم* عرش را، با...
-
ماه تو خورشید گشته می کنی شق القمر 313-029
شنبه 10 اسفندماه سال 1392 17:21
ماه تو خورشید گشته می کنی شق القمر *** ای که ، انسان گشته ای، روی زمین* در عدن بودی تو عشق و * بوده ای روح الامین* صورت اصلی تو* در صیرت عشق و صفا* عشق بودی اول و آخر ، تو گردی کبریا* روز اول، چون تجلی کرد روح ات ، ای پسر * صور "بی دم" بودی و با دم شدی* آدم ، بشر* ای بشر، عقل ات ، تو روح القدس خوان* آن زمان...
-
هان: ندانی ، عشق صلیب انبیاست . چشمه وحی است و تکوین بفاست 313-028
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 01:03
هان: ندانی ، عشق صلیب انبیاست چشمه وحی است و تکوین بفاست *** ای که عاشق گشته ای،* گو عشق چیست* عشق در جان ات،* فروغی ماندنی ست* آری : معشوق ات فروغ عشق بود* منجلی گشت و تو را عاشق نمود* عشق، جانا ، دلبری ، محجوب بود* در تن و در جان تو مصلوب بود* هان: ندانی عشق صلیب انبیاست* چشمه وحی است و ، تکوین بقاست* موسی و عیسی و...
-
رو تو عاشق شو،* مپرس از عمر و زید* 313-090
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 01:01
رو تو عاشق شو،* مپرس از عمر و زید* *** دوش آمد،* رهروی در کوی دل* تا ببیند،* شور و حال و نور و ظل* گفت، ای مستان دل،* احوال چیست* جملگی گفتند،* حال ماست ،بیست* گفت، از مستی * بگویید نکته ای* تا شوم پر نور و،* گردم پخته ای * آن یکی گفتا که* مستی حرف نیست* مست باید گشت ودانست* حرف چیست* دیگری گفتا که* مستی آگهی ست* مست...
-
آنکه بر جامم بریزد، باده ای از عشق خود 313-098
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1392 22:59
آنکه بر جامم بریزد، باده ای از عشق خود *** من پریشان نسیتم امشب ، دل و جانم کجاست آنکه با عشقی بشوراند شبستانم کجا ست آنکه بر جامم بریزد، باده ای از عشق خود آتشی روشن کند، بر دام و انبانم کجاست با شرابی زان دو چشمش، گیردم مست و ملنگ با نوازشها کند بیدار و هم خوابم کجاست آنکه با جام لبانش، می کند دیوانه ام می برد دل را...
-
ای عشق کجا، عشق کجا ، سفره و سوری 313-103
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1392 02:31
ای عشق کجا، عشق کجا ، سفره و سوری *** ای عشق منم , تشنه بی حد و شمار ات بنشسته لب آب ام و گه ابر سوار ات ای عشق به معشوق بگو , طره نبندد تا راه نبندم , به شب "ماه شکار" ات ای عشق منم, عاشق پاییز و بهار ات خونین دل و خونین جگرم, عشق سوارت ای عشق, به معشوق بگو , چهره نپوشد تا چشم نپوشم ز رخ و , چشم خمار ات ای...
-
کنون از عشق سر مستم، به جام باده پیوستم 313-056
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 11:53
کنون از عشق سر مستم، به جام باده پیوستم *** سیه گیسوی افشاندی رخ ماهت، هویدا شد سیه چشمان خمارت مرا، جام مسیحا شد کمان ابروی مشکینت قلم بر پرده دل زد دلم صورتگر رویت رخ زردم، حمیرا شد شمیم تاب گیسو یت دلم پروانه رویت زعطر آن نفسهایت دویدم بر در و کویت شراب ارغوانی را گل از کوی تو، محمل شد نسیم مهربانی را صبا زان طره،...
-
دردانه ، خدا بود و به هر دانه رها بود 313-112
جمعه 2 اسفندماه سال 1392 01:54
دردانه ، خدا بود و به هر دانه رها بود *** مستان خدا , باده ز دلدار خریدند* یعنی که بجز دل , سری هوشیار ندیدند* رندان خدا , طره نه دادند , نه گرفتند* زیرا بت عیار, ز احوال گزیدند* نی نکته بگفتند و نه حرفی بشنیدند* خود عشق بگشتند و به اقبال رسیدند* آگاه شدند و همه احوال بدیدند* هر حرف شنی د ند, از این حال شنیدند* کی...