-
من یقین دارم کتاب و عشق و ایمانم کجاست 313-98
یکشنبه 2 شهریورماه سال 1393 19:23
در شبستان و مهستان ها، بسی گردیده ام من یقین دارم کتاب و عشق و ایمانم کجاست *** من پریشان نسیتم امشب ، دل و جانم کجاست آنکه با عشقی بشوراند شبستانم کجا ست آنکه بر جامم بریزد، باده ای از عشق خود آتشی روشن کند، بر دام و انبانم کجاست با شرابی زان دو چشمش، گیردم مست و ملنگ با نوازشها کند بیدار و هم خوابم کجاست آنکه با جام...
-
حقیقت تکوین تو به عشق , روح القدس , آگاهی ونباء , لوح وقلم 13-05
شنبه 1 شهریورماه سال 1393 08:32
حقیقت تکوین تو به عشق , روح القدس , آگاهی ونباء , لوح وقلم (حم.عسق)(ن)(ق) ******* چشم بند و گوش بند .و لب ببند. فرض کن: تو هیچ ندیده ای ، هیچ نشنیده ای ، هیچ نگفته ای. حتی خود را ! !!! فرض کن: هیچ صفت و تعینی از خود ندیده ای هیچ غم و ترس و شادی را متحول نشده ای. فرض کن: در آرامش و سکوتی کامل و مطلق هستی و بر این احسن...
-
زان پس اندر موج هستی خویش را لخت و عریان, خود دو دستی می کند 313-101
پنجشنبه 30 مردادماه سال 1393 15:27
زان پس اندر موج هستی خویش را لخت و عریان, خود دو دستی می کند *** مست مستم ساقیا , * پیمانه کو * آن شراب دلبر و مستانه, * کو مست مستم ساقیا, * جامی دگر * تا بمانم مطرب و فرزانه , * کو * من در این سر , مستم و دیوانه ام * اندراین بر , زعاقلان بیگانه ام * بلبلم, * صاحب دلم , فرزانه ام شعله ام , شمعم, * گلم, پروانه ام *...
-
تکوین تو به-کلمه و کتاب,قوه و نفس, حی ویحیا,حکیم وحکم, طفل ذی ذکر 13-11
چهارشنبه 29 مردادماه سال 1393 17:36
تکوین تو به-کلمه و کتاب,قوه و نفس, حی ویحیا,حکیم وحکم, طفل ذی ذکر "کهیعص" کن (ک) همانا:تکوین عدم به فاعل آگاهی وکلمه(ک) تکوین دم (ه) و انفاس (ه) ربوبی و شدید القوا(ه) همانا: تکوین امر خذ الکتاب بقوه" در تو " تکوین تو به اسم یحیا(ی)، همانا: ملاقات تکوینی تو با تجسم حی و باقی و حال حق و یقینی خودت...
-
روشنا آمده است با تو بگوید کلمه* من کلام حق ام وما همه, حق را بشر ایم* 313-113
سهشنبه 28 مردادماه سال 1393 07:45
روشنا آمده است با تو بگوید کلمه* من کلام حق ام وما همه, حق را بشر ایم* *** روزگاری ست اسیر دم و بی بال و پر ایم* کس ندانست چرا, عاقل و نسل بشر ایم* ز کجا آمده ایم و به کجا راه بریم* ما چرا در سفر ایم, از چه, پی خیر و شر ایم* روزگاری ست ندانیم , چه فروشیم , چه خریم* از چه, دیوانه سر ایم, از چه, پریشان نظر ایم* کس...
-
روشنا آمده است با تو بگوید کلمه* من کلام حق ام وما همه, حق را بشر ایم* 313-113
سهشنبه 28 مردادماه سال 1393 07:45
روشنا آمده است با تو بگوید کلمه* من کلام حق ام وما همه, حق را بشر ایم* *** روزگاری ست اسیر دم و بی بال و پر ایم* کس ندانست چرا, عاقل و نسل بشر ایم* ز کجا آمده ایم و به کجا راه بریم* ما چرا در سفر ایم, از چه, پی خیر و شر ایم* روزگاری ست ندانیم , چه فروشیم , چه خریم* از چه, دیوانه سر ایم, از چه, پریشان نظر ایم* کس...
-
تکوین تو به حال و طور(ط) شدیدالقوا(ه). " طه" 13-10
یکشنبه 26 مردادماه سال 1393 22:57
تکوین تو به حال و طور(ط) شدیدالقوا(ه) . " طه" *** از "طغی"ی ملک هوا و در هوای ملکوت هدی" " شو. *** " فاخلع نعلیک" " انک بالواد المقدس طوی" *** آری: آل یاسین شده ای. از مرسلین شده ای. به خودت میگویی، انک لمن المرسلین" " آغاز میشوی. شروع میشوی. و این شریعت...
-
کی بهر ملاقات پی عشق دویدند تا عشق نگشتند,ملاقات ندیدید* 313-112
جمعه 24 مردادماه سال 1393 21:16
کی بهر ملاقات پی عشق دویدند تا عشق نگش تند,ملاقات ندیدید* ** * مستان خدا , باده ز دلدار خریدند* یعنی که بجز دل , سری هوشیار ندیدند* رندان خدا , طره نه دادند , نه گرفتند* زیرا بت عیار, ز احوال گزیدند* نی نکته بگفتند و نه حرفی بشنیدند* خود عشق بگشتند و به اقبال رسیدند* آگاه شدند و همه احوال بدیدند* هر حرف شنی د ند, از...
-
تکوین به تو به یقین همانا: حق الیقین یقین (ی) سلام(س) یحیا(ی) سلام(س) 13-09
جمعه 24 مردادماه سال 1393 00:04
تکوین به تو به یقین همانا: حق الیقین یقین (ی) سلام(س) یحیا(ی) سلام(س) یس یاسین *** تمامی یخها ، که اسیر انجماد و برودت هستند ، از حال بعدی خود که، همانا: آب شدن میباشد، خبری ندارند. . اگر آب به سخن بیاید و یخها را از حال انبساطی که در انتظارشان است ، خبر دهد ، آری: اگر، پیامبر آنها گردد ، آنها نیز، تا آب نشوند ، او را...
-
ای عشق بزن, عشق بزن, تنبک و دوری تا مست برقصم ز پی ات, رقص و سروری 313-103
چهارشنبه 22 مردادماه سال 1393 16:46
ای عشق بزن, عشق بزن, تنبک و دوری تا مست برقصم ز پی ات, رقص و سروری *** ای عشق منم , تشنه بی حد و شمار ات بنشسته لب آب ام و گه ابر سوار ات ای عشق به معشوق بگو , طره نبندد تا راه نبندم , به شب "ماه شکار" ات ای عشق منم, عاشق پاییز و بهار ات خونین دل و خونین جگرم, عشق سوارت ای عشق, به معشوق بگو , چهره نپوشد تا...
-
شده ام همنفس ات،ای نفس تو،نفسم 313-091
سهشنبه 21 مردادماه سال 1393 14:57
شده ام همنفس ات،ای نفس تو،نفسم *** من ندانم که چه شد* قسمت من بام تو شد* خود ندانم که چرا* شهرت من نام تو شد* من که نی اهل خراباتم و* نی مسجد و دیر* زچه، سجاده من* قبله به اندام تو شد* بخدا، نرگس تو* شمس دل افروز من است* دیدن ماه رخت* ذکر شب و روز من است* جلوه قامت تو* طلعه جانسوز من است* شربت لعل لبت* باده پیروز من...
-
تکوین تو به سنم همانا : صنم ملکوتی همانا: احسن الحال همانا: زبور قدسی 13-08
دوشنبه 20 مردادماه سال 1393 18:59
تکوین تو به طور سیناء ( طور سینین) تکوین تو به طائر سدر ة ال منتهی تکوین تو به سنم همانا : صنم ملکوتی همانا: احسن الحال همانا: زبور قدسی تکوین به "لم یکن له کفواً احد" *** آری: در مصیر حم. عسق" " و تکوین به عشق و آگاهی بحق "سلامت" خود را . آری : " س " را ملاقات میکنی. منصرف از...
-
گر بدانی، آن "دمی" آدم شوی همدم "دم"، روح و جان آدمی ست 313-095
یکشنبه 19 مردادماه سال 1393 18:39
گر بدانی، آن "دمی" آدم شوی همدم "دم"، روح و جان آدمی ست *** ای عزیزان ، "عشق" امری باطنی ست رمز "وحی" است و حروفی خواندنی ست قاری قرآن ، حکیم القدس بود هان: که روح القدس، عقل آدمی ست خیز و عقلت را به عشق قدوس کن تا ببینی عشق، امری خواندنی ست لوح قدسی، لوح جان آدمی ست حرف عشق است...
-
تکوین تو به آیات" کتاب و قرآن حکیم".(الر) تکوین تو به آیات "کتاب و قرآن مبین".(المر) 13-07
شنبه 18 مردادماه سال 1393 23:37
تکوین تو به آیات" کتاب و قرآن حکیم".(الر) تکوین تو به آیات "کتاب و قرآن مبین".(المر) تکوین تو به "صلات و صلوات"، "شرحه صدر"، و " قرآن ذی ذکر".(ص) تکوین و تجسم قرآن ذی ذکر و ایمان در تو و تکوین تو به قرآن مبین.(المص) *** آری: "رب رضی" را ملاقات کرده ای. آ ر ی...
-
به بزم عاشقان, حوری وشان را به کار ساقی,استخدام کردند 313-097
جمعه 17 مردادماه سال 1393 10:52
به بزم عاشقان, حوری وشان را به کار ساقی,استخدام کردند *** نخستین باده, کاندر جام کردند* نگار و ساقی و, دل نام کردند* چو از اهل طرب, شوری ندیدند* شراب آگهی, در جام کردند* ز مهر چشم او, پیمانه ای را* شراب ارغوانی نام کردند* ز بهر صید دلهای پریشان* کمند زلف حسنش, دام کردند* به عالم, هرکجا آرامشی بود* بهم کردند و عشقش نام...
-
من عرفه(ال) نفسه(ه) فقد عرفه(ال) ربه(ه) را تکوینا حی و متجسم و مرئی (م) میشوی. 13-06
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 12:07
من عرفه(ال) نفسه(ه) فقد عرفه(ال) ربه(ه) را تکوینا حی و متجسم و مرئی (م) میشوی. (اله) را (الم)میشوی.رب العالمین میشوی. همانا:کتاب بالحق و یقین میشوی الم عرفه (ال-) تو به عدم ( لا) و حی و مرءی ( م) شدن تو در دو عالم و ملاقات تکوینی تو با رب العالمین است که خودت هستی همانا: تکوین تو به عدم-لا----تکوین تو به دم-ه-) )...
-
قبله تو آشنا ست , در دل تو روشناست، سجده کن و بوسه زن قبله آگاه را. 313-099
جمعه 10 مردادماه سال 1393 20:11
قبله تو آشنا ست , در دل تو روشناست، سجده کن و بوسه زن قبله آگاه را. *** باده نشینان عشق، * با دم روح القدس، * ، * بی نفس و صافی اند * ذره آگاه را عشق حریف می است، * ساقی نای و نی است * نی لبکان راوی اند، * * شرحه در گاه را مطرب عشق * مست نیست * خسته * * از این دست نیست رند هزار دست خوان * نفخه آگاه را * بی نفسم ، * با...
-
حقیقت تکوین تو به عشق و آگاهی (حم.عسق)(ق)(ن) 13-05
پنجشنبه 9 مردادماه سال 1393 20:01
حقیقت تکوین تو به عشق و آگاهی (حم.عسق)(ق)(ن) ******* چشم بند و گوش بند .و لب ببند. فرض کن: تو هیچ ندیده ای ، هیچ نشنیده ای ، هیچ نگفته ای. حتی خود را ! !!! فرض کن: هیچ صفت و تعینی از خود ندیده ای هیچ غم و ترس و شادی را متحول نشده ای. فرض کن: در آرامش و سکوتی کامل و مطلق هستی و بر این احسن الحال آگاهی کامل داری آری :...
-
من عاشقی سالار ام , معشوقهء دربارم 313-053
چهارشنبه 8 مردادماه سال 1393 20:58
من عاشقی سالار ام , معشوقهء دربارم *** من باد ام و من آب ام بال و پر آفتاب ام در خواب ام و در تاب ام لولی وش مهتاب ام من آتش و من خاک ام یال و بر افلاک ام می دوزم و می چاک ام خنیاگر دل پاک ام من آدم و ذی جودم موجودم و مو جودم زآغاز ازل بودم پایان غزل ، عود ام من موسی این رود ام دردانه و مسعودم من انس ام و جن بودم...
-
من عاشقی سالار ام , معشوقهء دربارم 313-053
چهارشنبه 8 مردادماه سال 1393 20:58
من عاشقی سالار ام , معشوقهء دربارم *** من باد ام و من آب ام بال و پر آفتاب ام در خواب ام و در تاب ام لولی وش مهتاب ام من آتش و من خاک ام یال و بر افلاک ام می دوزم و می چاک ام خنیاگر دل پاک ام من آدم و ذی جودم موجودم و مو جودم زآغاز ازل بودم پایان غزل ، عود ام من موسی این رود ام دردانه و مسعودم من انس ام و جن بودم...
-
جنگ برای دین ، جهالت و بی ایمانی محض است. 13-04
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 20:20
جنگ برای دین ، جهالت و بی ایمانی محض است. *** (حقیقت مکتوب، "تنزیل عشق" است.) (دین، میزان" تجسم عشق "است.) (کمال تجسم عشق،" آگاهی" است.) (کمال تجسم آگاهی ، "عدم" است.) (کمال تجسم عدم، " دم" است.) (کمال تجسم دم، " نان و شراب(خون)" است.) (کمال تجسم...
-
نه به طاعت شریعت،نه به ساعت طریقت نه به پای جا نماز و نه به بند و دانه باشد 313-094
دوشنبه 6 مردادماه سال 1393 23:41
نه به ط اعت شریعت،نه به ساعت طریقت نه به پای جا نماز و نه به بند و دانه با شد *** بخدا قسم رفیقان، که خدای هر دو عالم نه غذا و توشه خواهد، نه اسیر مایه باشد نه به کعبه قبله دارد، نه به سجده ناله بار د نه به خواب اندر آید، نه به سر فسانه باشد به کدام واژه گویم، که عزیز هر دو عالم نه دلی شکسته خواهد، نه پی بهانه باشد نه...
-
و خداوند عشق بود و خدا وند کلمه بود 13-03
یکشنبه 5 مردادماه سال 1393 23:31
و خداوند عشق بود و خدا وند کلمه بود هیچ پیامبری تا قبل از نبوت اصلا نمی دانست ایمان چیست ، شما نیز دعوی ایمان نکنید عشق بورزید ، دعوای دین داری نکنید، همه ادیان حتی بت پرستان را بپذیرید ، قتل نفس نکنید. بت بشکنید نه بت پرست را, ، بت پرست گرفتار جهل است و جهل او همانا بت اوست . جهل او با نور آگاهی و بت او با جمال عشق...
-
جملگی ایام ما بر باد شد 313-074
شنبه 4 مردادماه سال 1393 17:00
جملگی ایام ما بر باد شد **** جملگی ایام ما ، بر باد شد* ملت آزاد ما ، فریاد شد* آن یکی می گفت، آیات خداست* هان که او خود، آیت بیداد شد* آن گدا شد مالک و صاحبقران* مشق نا ننوشته او، استاد شد* وان دگر عمریست، اندر خواب بود* چشم خود وا کرد و در اوراد شد* ورد او، نوباوگان را خواب کرد* میر ما، زان وردها دلشاد شد* آن که...
-
جملگی ایام ما بر باد شد 313-074
شنبه 4 مردادماه سال 1393 17:00
جملگی ایام ما بر باد شد **** جملگی ایام ما ، بر باد شد* ملت آزاد ما ، فریاد شد* آن یکی می گفت، آیات خداست* هان که او خود، آیت بیداد شد* آن گدا شد مالک و صاحبقران* مشق نا ننوشته او، استاد شد* وان دگر عمریست، اندر خواب بود* چشم خود وا کرد و در اوراد شد* ورد او، نوباوگان را خواب کرد* میر ما، زان وردها دلشاد شد* آن که...
-
همانا:(تثلیث) همان :(حم.عسق) همانا: رمز تکوین وحی, خودت هستی. 13-02
جمعه 3 مردادماه سال 1393 21:41
پدر، پسر ، روح القدس, همانا:(تثلیث) همان :(حم.عسق) همانا: رمز تکوین وحی, این همه خودت هستی. *** خود را بشناس ،خدا را شناخته ای خود را نمی شناسی مگر عیسای وجودت را بر صلیب تنت ملا قات کنی عیسای خود را بر صلیب نمی بینی مگر بکمک افاضه عشق عیسای قبل از صلیب را ببینی عیسای قبل از صلیب را نمی بینی مگر عیسای طفو لیت...
-
از افق تابیده یاران ، روشنا* 313-070
جمعه 3 مردادماه سال 1393 00:36
از افق تابیده یاران ، روشنا * *** سبزه ها گویند ، * ما سبز از خودیم * سبزه ایم و * در شکفتن سر خودیم. * ریشه ها مان ، * در پی آبادی اند. * در پی سبزینه بودن، * بی خودیم. * عاشق نور و * هوای تازه ایم. * در دل کوه و * کنار سازه ایم. * همجوار آب و * در جوی و کنار. * موج های باد را، * اندازه ایم. * سبزه ، بر * آزادگان این...
-
به قلبها بگویید قوسین بگشایند . نفخه ای (د می) در راه است. 13-01
چهارشنبه 1 مردادماه سال 1393 12:06
به قلبها بگویید قوسین بگشایند . نفخه ای (د می) در راه است. **** بنام جانان که موسی را لوح ، عیسی را کلمه و محمد را قلم شد. موسی لوح را دید ، تورات آ ورد. عیسی کلمه را دید ، انجیل آورد . محمد قلم را دید، قرآ ن آورد. هر سه آگاهی محض شدند وحقیقت را مکتوب کردند. قلب آ نها آنچه را دید تکذیب نکرد.آنها به وادی ایمن وارد شده...
-
"دم"ت عشق و "دل" ت عشق و " تن"ت عشق همه ذرات عالم عشق بینی* 313-07
دوشنبه 30 تیرماه سال 1393 17:08
"دم"ت عشق و "دل" ت عشق و " تن"ت عشق همه ذرات عالم عشق بینی* *** بهوش، هان! ای پسر، عمرت به سر شد* تو را، روز و شبت دائم هدر شد* به دل آهی بزن، دل در به در شد* گهی گوش و گهی سر، گه ب صر شد* خرابات دلت، یکدم سفر کن* شراب عشق نوش و لب تو تر کن شهی بنشسته در محضر نظر کن نظر پوشان صاحب دل...
-
نغمه مرغ سحر ام خامشی از تن ببرم 313-019
یکشنبه 29 تیرماه سال 1393 17:31
نغمه مرغ سحر ام خامشی از تن ببرم *** مست و خمارانه سر ام ساقی ام و می به "بر" ام مطرب عشق ام خبر ام شور به دلها ، ببرم عاشق و مستانه سر ام بلبل و پروانه پر ام ماه شب ام، رهگذر ام نور ز دل ها بخرم هوشم و اهل بصر ام هد هد خوش بال و پر ام مهر سلیمان ببرم ملک سبا را بخرم سبزه و گلدانه ، سر ام سنبل و ریحان ثمرم...