بخدا واژه منم، "وحی مسلم"، شده ام

بخدا واژه منم،

 "وحی مسلم"، شده ام

***

من ندانم که چه شد*

قسمت من بام تو شد*

خود ندانم که چرا*

شهرت من نام تو شد*

من که نی اهل خراباتم و*

نی مسجد و دیر*

زچه، سجاده من*

قبله به اندام تو شد*

بخدا، نرگس تو*

شمس دل افروز من است*

دیدن ماه رخت*

ذکر شب و روز من است*

جلوه قامت تو*

طلعه جانسوز من است*

شربت لعل لبت*

باده پیروز من است*

همه شب تا به سحر*

چشم ز هم وا نکنم*

پشت چشمم، نفسی*

با تو، من و ما نکنم*

همه کون و مکان *

از تو هویدا شده اند*

بخدا، جز مه تو*

مه رخی ، پیدا نکنم*

مه من، ای شه من*

ای "مه شاهنشه "من*

ره من، ای چه من *

ای" مه آهو وه" من*

بخدا، نور منی*

ماه منی، شاه منی*

بجز از شمس تو، من*

انوره پیدا نکنم*

همه هستی خود*

غرق وصال تو کنم*

بجز از وصلت تو ،*

هیچ تمنا نکنم*

همه تن،*

 عشق منی*

روح منی ، جان منی*

بخدا ،*

من ، تو شدم*

 من زتو حاشا نکنم*

شده ام همنفست،*

ای نفس تو،*

 نفسم*

من به تو غایبم و*

عشق ، تمنا نکنم*

بخدا، دم شده ام*

دم شده ام ، دم شده ام*

آگه  از انفسم و*

در خور آدم شده ام،*

بخدا، عشق منم ،*

صورمنم ، صیر منم،*

 مرده ام ، زنده منم،*

صورت آدم شده ام،*

عدنم، در عدمم ،*

هم عدمم، هم بدنم*

بخدا واژه منم*

وحی مسلم شده ام*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

1/9/90

*rroshanaa@gmail.com

*search (rroshanaa) in google