من دلبر طنازم , گنجینه هر رازم

من دلبر طنازم , گنجینه هر رازم

 

***

من باد ام و من آب ام

بال و پر  آفتاب ام

در خواب ام و در تاب ام

لولی وش مهتاب ام

من آتش و من خاک ام

یال و بر افلاک ام

می دوزم و می چاک ام

خنیاگر دل پاک ام

من آدم و ذی جودم

موجودم و مو جودم

زآغاز  ازل بودم

پایان غزل ، عود ام

هم موسی این رود ام

دردانه و مسعودم

هم انس ام و جن بودم

ابلیس ام و مسجود ام

من عشق نظر باز ام

پایان ام و آغاز ام

من دلبر طناز ام

گنجینه هر راز ام

من کلمه و سجیل ام

من عقلم و انجیل ام

فرقان ام و تنزیل ام

قرآن ام و جبریل ام

من  اهل وفا بودم

من عشق و صفا بودم

زاندیشه رها بودم

من مشق خدا بودم

عاشق به وصال ام من

فارغ ز خصال ام من

در بزم جمال ام من

در عزم کمال ام من

من طائر احوال ام

من بخت ام و اقبال ام

سیمرغ سبک بال ام

آگه ز پر و بال ام

نوری به دلک دارم

حوری به فلک دارم

غربیل و الک دارم

صیری به ملک دارم

شور است همه بارم

عشق است همه کارم

من عاشقی سالار ام

معشوقهء دربار ام

می ریشم و می ریشم

من میوه پر ریش ام

می مات ام  و می کیش ام

من مست دل خویش ام

هستم زازل هستم

من تا  به ابد مستم

دم هستم و دم  هستم

یک دم ز عدم جستم

ابریق نفس ها ام

از خود به  خدا راه ام

من شاهد و آگاه ام

لولی وش درگاه ام

من رند خودآگاه ام

خورشید ام و در ماه ام

با ابر ام و در چاه ام

در صبح و سحر گاه ام

من مست ام و من مست ام

من مستی هر هست ام

من هستم و من هستم

من هستی سر مست ام

بالا یم و در پست ام

پنهان ام و در دست ام

لاحول و لا قوه

الا که  خدا هستم

***

ناصرطاهری بشرویه ... روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

 

Search rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7974481505/313_53.jpg

http://s5.picofile.com/file/8113327792/313_0053.jpg

http://s5.picofile.com/file/8132682500/313_00053.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s5.picofile.com/file/8167766134/313_000053.jpg

http://s3.picofile.com/file/8227082734/313_00000053.jpg

 

 

 

تکوین تو به آیات" کتاب و قرآن حکیم".(الر)

تکوین تو به آیات "کتاب و قرآن مبین".(المر)

تکوین تو به "صلات و صلوات"،

"شرحه صدر"،

و

" قرآن ذی ذکر".(ص)

تکوین و تجسم قرآن ذی ذکر و ایمان در تو و تکوین  تو به قرآن مبین.(المص)

***

 

آری:

"رب رضی" را ملاقات کرده ای.

آ ر ی :"ر"

همانا : "روح القدس".

آری "ر"

همانا: عقل قدسی شده.

همانا: قدوس متکلم، را

که خودت شده ای.

آری:

این حال تکوینی،

این صورت" ال"تو (م) ،

کتاب جامع ،محفوظ، مکنون و ام الکتاب است.(ال)

معشوق باقی ، و

حی و قیوم است .

بر عقل می نشیند و

عقل بر خود می نشاند.

مقام رضا ست  .

این حال رضامندی ،

تکوین نزول عشق است .

رب رضی است.

این عشق شدگی،

که  دفعتاً به آن تکوین یافته ای،

حال و طوری است،

بی تردید،

آری:

کتابی

محفوظ و محکم است،

در دست عقل راضی تو.

مقام طمئنینه قلبی توست.

عقل تو،

آنرا آیه به آیه،

حال به حال (اطوار) ،

فصل به فصل ( ثم فصلت)  می خواند.

آیات کتاب(ال) حکیم( ربک الحق-ر-) است

آری :

"الر"  است .

عقلت انتخاب احسن دیگری ندارد.

راضی و مطمئن است.

آری:

( راء) ی تو

صور و صیر(سیر تکوینی-بستر صورت) رضامندی تو است.

صوت رب رضی(ر) در تو است.

و

عقل قدسی شده از عشق،

هردم این حال رضایت را در توببیند.

بحق (که رضامندی حق است)،

برایش قابل خواندن(قرأن) است .

قابل خواندن(قرآن)،  به زبانی  است که،

برایش قابل فهم و تبیین است.

(عربی -فارسی-یونانی-سانسکریت – و هر زبانی )

آری: قرآن است.

همانا: قرآناً عربیاً

و

برای آنان که،

در این حال و طور قدسی،

که مصیر عشق است .

مأمن گزینند.

بحق،

خارج کننده از

ظلمات جهل، و

هدایت کننده  به

انوار  عشق وآگاهی است.

کلمه است.

آری:

صوت ربک الحق (ر)

کتاب و  قرآن حکیم است. (الر)

آری :

"الر" است.

این حال،

کتابی است.(ال)

نزد حکیم،

همانا: عقل قدسی(قدوس)

همانا : رب رضی (ر) .

آنچه این قدوس می بیند،

آیات  کتاب حکیم است.

آری:

"الر"  کتاب و لوح رضا مندی تو است .

کتابی است در نزد

عقل راضی و بی تردید تو.

حالی تکوینی در تو است.

تو به آن " حال یقین"

حی شده ای.

آن حال، درتو

وحی شده است.

تو ربک الحق شده ای.

ربک الحق حال تو شده است.

تو به این حق شدگی و لقاء در حق

یقین داری

حق الیقین را

تکویناً،ملاقات کرده ای.

عشق شده ای.

کلمه شده ای.

کتاب شده ای.

همین ربک الحق ،

همین عشق ،

تورا به

یگانه فعل ایمانی که

همانا : عشق ورزی است

و لا غیر ،

کن فیکون میکند.

از ظلمات سرگردانی

فتنه و  جهل،

به نور صراط مستقیم

عشق و آگاهی،

رهایی می یابی.

آری :

 

الر تلک آیات الکتاب الحکیم  اکان للناس عجبا ان اوحینا الی رجل منهم.........

الر کتاب احکمت آیا ته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر

الر تلک آیات الکتاب المبین انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون

الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید

الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین.

آری:

لام از کام بر می داری تا،

رضا مندی خود را صلا دهی.

أ) ی خود،

آری: "ر" را،

زمزمه می کنی .

رب رضی (ر) را ذکر میگویی.

که بر زبان و

در لب وجوارح تو

جاری و مبین میشود.

به زبان تو( عربی-فارسی-یونانی- سانسکریت و هر زبانی)

متعین و مبین (م)

آری:"میم" می شود

صوت لب بسته تو (م)

آری: "میم" میشود.

آری:

"المر"

آیات کتاب است (الم)

کتاب، همانا:-ال-

است.

در

تو ( مرء-محمد—م-)

که بر

لب بسته ات  (صوت لب بسته–م-)

مبین (م)

آری: –میم-

میشود

و آنکس که

بر تو نازل میکند،

همانا:روح القدس (ر)

است.

که

به اذن

ربک الحق (ر)

همانا: رب رضی (ر)

همانا: "ر"

برای تو میخواند.

و آن

مقام  رضا مندی و یقین در تو است.

که قرآن میشود

و رضامندی حق است.

آری:

آیات کتاب(ال) بر تو(م) " من ربک الحق" (ر)

نازل میشود

آری:

المر  تلک آیات الکتاب و الذی انزل علیک  من ربک الحق و لکن اکثر الناس لا  یؤمنون....

همانا : حق الیقین  در تو تکوین شده است.

و در حال  و به حال

خود   تجسم " ایمان"   شده ای.

کلمه شده ای. کتاب شده ای

تو به ،

این "حقیقت کتاب و ایمان"،

متجسم شده ای.

در حالی که،

قبل ازاین تکوین،

قبل از  این حی شدگی.

قبل از این وحی و آگاهی نورانی ( روحانی)

(اوحینا الیک روحاً)

نه میدانستی " کتاب"  چیست و

نه می دانستی" ایمان"  چیست.

آری:

و کذلک اوحیناالیک روحاً من امرنا   ماکنت تدری ماالکتب و لا الایمن و لکن جعلنه نورا. نهدی به من یشاه من عبادنا و انک لتهدی الی صراط المسقیم....

پس بنام آنکه تو را چنین خلق کرد.

خود را بحق خواهی خواند .

حق را به خود،

و ،  خود را از حق

خواهی شمرد.

و در حالی که سینه ات پر از عشق و آگاهی ست.

شرحه صدر

آری:ص

می یابی ،

و تکویناً

صلات و صلوات

آری: ص

می شوی،

و میشنوی.

اشک آگاهی از چشمانت جاری میشود.

در هوای دل فرو میریزد.

رضای دل و شرحه صدر در تو تکوین می یابد.

این حال برایت "قر آن ذی ذکر" است .

همان "حال  ذی ذکر" در تو  است.

همان "شرحه صدر " در تو است.

همان صلات تو است .

کلام صادر نشده تو است.

صوت بر لب نزده تو است.

آری: ص

سکوت بلند تو است.

صدای بی لب تو است .

قر آن در نوک زبان(ص) تواست .

آری:  صاد است (ص) ،

قرآن ذی ذکر است،

که در تو تکوین یافته است.

آری:

ص و القرآن ذی ذکر

تو هستی.

در میان دستان تو است.

این" قرآن  ذی ذکر "

در سینه(صدر-ص-) و قلب توست.

برای عقل قدسی شده تو ،

همانا:(حکیم) ،

قابل خواندن(قرأن) است.

آری:

" قرآن  حکیم "

است

این حکیم قدوس ،

در بشارت به مومنان ،

حرجی در سینه خو د (صدر-ص-)راه نمی دهد.

بر زبان تو جاری میسازد.

کتاب ،و ذکری میگردد،

برای  مومنان.

همانا : قرآن حکیم.

کتابی میشود مبین.

و قرآن مبین،

بشارت دهنده ای برای مومنان است.

آری:

 

المص کتاب  انزل الیک  فلایکن فی صدرک  حرج منه لتنذر به و ذکری للمومنین

 

 

آری:

ادامه دارد.......

 

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

23/5/89

Search rroshanaa on google.com

http://s5.picofile.com/file/8108166268/13_07.jpg

http://s5.picofile.com/file/8108166268/13_07.jpg