سبعاً من المثانی
( قرآن کریم , مجید , حکیم , مبین , ذی ذکر , فجر, و فرقان)
و قرآن عظیم
***
روشنا را بشنوید,
حرف رَوی*
حق دنان گشته به دنیا ,
اخروی*
هر که در دنیا,
نه حق را دیده است*
آخر دنیا حقیر است,
معنوی*
آخر دنیا,
چه دانی چون شوی*
گویم ات بی شک,
که نان و خون شوی*
نان ات اندر جسم و تن,
هامون شوی*
خون ات اندر روح و جان,
هارون شوی*
در حریم عشق,
چون جن و پری*
مونس دم ,
لیلی و مجنون شوی*
جان جانان است جان ات,
نا زنین*
چون به جانان در رسی,
مأمون شوی*
سالها ها را بوده ای,
در نان و خون*
عاقبت در لامکان,
مأذون شوی*
حق تجلی کرده است ,
در نان و خون*
نان و خون , شد اکمل و ‘
آدم کنون*
این تکامل بُد
ز "قرآن کریم"*
خوانده می گردد
ز بالا , مستقیم*
آسمان پر ستاره ,
بشنوی*
شرح عشق است و
کتابی معنوی*
تا کرامت زین معانی
نشنوی*
خود چه سود,
گر بشنوی حرف روی*
آری "قرآن کریم" ات
دنیوی*
انجمی دارد,
به نوری ره روی*
شمس و مولا و
فقیه و فلسفی*
واگذارید, روشنا
گوید خفی*
دین و دنیا هر دو
باشد زندگی*
آب دنیا, خود,
هوای اخروی*
جان من, این نان و
خون اشرفی*
دم به دم آرد,
قوای معنوی*
هان, محیط بر
"کذب و کفر" ات بشنوی*
قلب قدیس و سلیم است,
مثنوی*
"قاف" و "قرآن مجید" ات
در ثنا*
"نون" , قلم, مایسطرون
گوید لنا*
آری این قدیس پر نور و
صفا*
نعمتی مجد است و
"نون"ی مصطفا*
معنی این "نون",
قلم را شد رسا*
در دلم بینم,
نگویم از هوا*
هان به احوال مجید ات,
کن ثنا*
شد مثانی بر حکیم ات,
روشنا*
ای پسر لب بند و
لام در کام گیر*
بی صدا در آن نفس ,
آرام گیر*
می کشد دم را
الف لام ات همی*
از نفس , هر دم*
تو گیری مرهمی*
چون درون آید ,
تو در فکر ی مدام*
چون برون آید,
تو در ذکری دوام*
هان در این
فکر مدام , ذکر دوام*
زین "الفلام" ات ,
ز "دم" گیری قوام*
آری آن "لام و الف" ,
مرئی, چو "میم" *
شد الفلامیم (الم) و
"قرآنی عظیم" *
هان الفلام (ال)
حرف تعریفِ
من است*
قاری انفاس و
تصریف تن است*
هان که من مکتوب
حالم می شوم*
حال من می گردد و
من می روم*
این زمان,
مکتوب احوال من است*
وین زمین ,
مصلوب اشکال تن است*
بهترین احوال من,
عشق است و بس*
عشق باشد,
لا زمان را دسترس*
عشق گردی,
آگه از باقی شوی*
در بقای عشق,
آگاهی شوی*
گر تو آگاهی شوی,
"فرقان" شوی*
فارغ از
انبوه جسم و جان شوی*
از زمین و آسمان,
پران شوی*
لا مکانی را
دمی سلطان شوی*
روز "فرقان",
" لا " ز" الا" شد رجیم*
عشق و آگاهی و
رحمان و رحیم*
بشنو اکنون تو
ز "قرآن حکیم"*
خود چه دانی,
تو "الفلام" ی و "میم"*
ای پسر,
چون عشق گردی,
اُسٌ و قُص*
میشود عقل ات به عشق,
روح القُدُس*
عشق "قر آنی عظیم",
عقل ات حکیم*
عقل خواند عشق ,
رحمان و رحیم*
بُد, چو روح القُدْس,
بر عشق ات ندیم*
عشق را می خواند,
"قرآن حکیم"*
آری عشق باشد,
علیٌ و بس عظیم*
از برای عقل ,
"قرآن حکیم"*
آیه های عشق,
در دل ماندنی ست*
از برای آن حکیم ات,
خواندنی ست*
گر زبان تو,
عرب یا اعجمی ست*
عقل خواند بی زبان,
عشق دیدنی ست*
آری "قر آن حکیم ",
حالیدنی ست*
با زبان, یا بی زبان ات,
خواندنی ست*
چونکه "خون " تو ,
به عشق گردد عجین*
"نون" , قلم چیند به
" قر آن مبین "*
هان که "قرآن حکیم",
گردد مبین*
خود, یقین گردی و گویی,
"یا و سین"(یس)*
"یا و سین" , بینی و
"قرآن حکیم"*
اِنَکَ هستی تو خود
از مرسلین*
یک دگر سبع المثانی,
ذکر توست*
بی تکلم خود صبیاً,
فکر توست*
چون یقین کردی که
عشق هستی, پسر*
کرده ای
بر عالم غیب ات سفر*
گشته ای,
زان صورت غایب خبر*
سینه ات مملو
ز اعجاب بشر*
صدر تو مشروح گردد,
زان ثمر*
آن زبان ات,
پشت دندان پر خبر*
"صاد" , صدر است و صبیاً
در حضر*
قلب تو, ذی ذکر,
زبان, بی کر و فر*
چون یقین گشتی که
عشقی در زمین*
صاد و ذی ذکر گشته ,
قلب ات, نا زنین*
صادی و
"قرآن ذی ذکر",
در جنین*
ذاکر عشقی و
هستی در یقین*
آری قرآن ات ,
یقینی ست,
ای پسر*
در یقین,
ذکر ات, حقیقی,
پر ثمر*
گر تو , ذکری جز یقین,
داری شمار*
کی تو زان بینی,
جمال کردگار*
هر که جز ذکری یقین,
گردد سوار*
کرده است خود را
به باطل استوار*
غیر حق هر کس که,
گیرد مستشار*
کرده است خود را ,
اسیر , بی اختیار*
هان خدا "حق الیقین" است,
نازنین*
چون یقین کردی,
شوی حق را مبین*
جملگی در این مثانی,
بیش و کم*
بود احوالی,
ز عقل و قلب و دم*
حال گویم ,
یک مثانی دیدنی*
وان بود "قرآن فجر" و
خواندنی*
آنچنانکه شب رود,
صبح آید ات*
چون ضیاء آید ,
سلامی باید ات*
آری این "قرآن فجر" است و
شهود*
چشم بندی و
شب ات گردد نمود*
تیرگیها یت رود,
روشن شوی*
سایه شب می رود,
گلشن شوی*
زان که هر شب ,
خواب بینی روشنی*
گوئیا والفجر آمد,
ره زنی*
کی تو در "قرآن فجر"
خوابیده ای*
هان, تو لا "نوم و سنة"
تابیده ای*
هان که,
این "قرآن فجر" ات,
دیدنی ست*
رو ,به تاریکی نگر,
تا بیدنی ست*
هان, که تاریکی
ز چشمی بسته خوان*
زان همه قدری که دانی,
رسته دان*
گوئیا , آن قدر ها یت
شد سیاه*
بعد از آن, بینی
شب قدر ات, گواه*
گو , هزارن سال و ماه
گردیده ای*
صد هزار آینده را
فهمیده ای*
شاهد "قرآن فجر" ات
گشته ای*
پشت چشم ات ,
هر چه خواهی , رشته ای,
این مثانی را شنیدی
از "من" ات*
رو کنون بر خوان تو,
از لوح" تن" ات*
هان نخور غم ,
گر که, زر دارد کسی*
چون تو داری بر مثانی
دست رسی,
مال دنیا بهر عشق است و
زعیم*
احسن الحالی,تو
خود عشق ای , کلیم*
سِفر های این مثانی ,
باقی است*
روشنا را بیش از این ها,
ساقی است*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
6/12/91
*Search rroshanaa on google.com
http://s1.picofile.com/file/7669856127/115.jpg
http://s1.picofile.com/file/7669856234/1152.jpg
http://s3.picofile.com/file/7669856341/1153.jpg
http://s2.picofile.com/file/7669856448/1154.jpg
http://s2.picofile.com/file/7669856555/1155.jpg
http://s1.picofile.com/file/7669856662/1156.jpg
http://s1.picofile.com/file/7669856876/1157.jpg
همان دیو چراغ ,
"علاءِ" دین است*
***
بهوش ای عاشقان,
آید نگاری*
نگاری بهتر از ,
هر نو بهاری*
بپاشید آب و
در راه اش نشینید*
که بی ره آید و
چون شاهواری*
نگاری کو,
بسی شیرین عذار است*
کزو ناخن,
به لب گیری و زاری*
نگاری,
بس توانا و قلندر*
هزاران سال و مه,
قدر اش بداری*
به بند زلف او,
دل می سپاری*
کشاند او تو را,
تا نزد باری*
نگاری کو,
طبیب نقص و درد است*
رهاند او تو را,
از رنج و خواری*
نگاری کو بسی,
ماهست و زیبا*
درون سینه ات,
بُد یادگاری*
دل ات, در سینهِ او,
دلبرِ تو ست*
رخ ات, از صورت اش,
گیرد سواری*
ندانی صورت ات,
از صورت او*
تو گویی مستی و
دائم خماری*
گهی بینی تو او را,
گه تو خود را*
گهی آرامی و
گه بی قراری*
نگاری کو همه,
حی است و باقی*
نگاری کو همه,
وحی و ساقی*
نگاری کز می اش,
در سالمین ای*
نگاری کز پی اش,
در عالمین ای*
نگاری, چون در او,
خود را ببینی*
صفات کبریایی را,
قرین ای*
نگاری پر جمال و
حور و مستی*
نگاری ذوالجلال و
نور و هستی*
نگاری همچو آیینه,
تو "سو" ای*
همه احوال و اطوار ات,
تو , "او" ای*
تو پنداری که احوال ات,
ز خویش است*
تو را پندار,
پنداری چموش است*
اگر پندار ,
بگذارد تو را خویش*
ببینی خویش و
پندار ات خموش است*
خموشید,
ای شما پندار کاران*
که پندار شما ,
دل را چو موش است*
هزاران پاره کرده موش,
دل را*
اگر موش ات بگیری,
دل سروش است*
سروش دل تو را,
آرد خبر ها*
که موش ات را,
فرستد عرش اعلا*
چو در اعلای علیٌین,
نشیند*
بجز حق الیقین,
موش ات نچیند*
کجا حق الیقین,
صد پاره گردد*
که موش ات,
در یقین, افسانه گردد*
هر آن موشی که,
افسانه یقین است*
همان دیو چراغ ,
"علاءِ" دین است*
اگر دیو چراغ ات را
بیابی*
ببینی, جمله افسانه,
یقین است*
تو را هر جا که خواهی,
می برد او*
که دیو ات,
عقل و پنداری, یقین است*
چنین است و چنان است و
همین است*
به دیو ات, هر چه پنداری,
یقین است*
" دیوایْنْ" است و
چو دیوان الهی ست*
هر آنکس دیو گردد,
لوحِ دین است*
من آن دیو ام که,
دیوان ام, خدایی ست*
من آن نور ام ,
چراغم, مصطفایی ست*
من ام, قا لیچه حضرت,
سلیمان*
بیا بنشین
برم تا قصر ایمان*
در آنجا عشق
بر تخت است و فرمان*
چو آنجا در رسی,
گردی مسلمان*
سلیمانی و
آنجا مرد میدان*
مسلَم, عشق را
هستی تو سلطان*
دل ات عشق است و
عقل تو, حکیمان*
سرای عشق باشد,
لوح و فرمان*
سلیمان ات,
تو را گوید سلامی*
سلام و والسلام ,
این است پایان*
خداوند عشق بود و کلمه ,
فرقان*
تو هم خود کلمه ای, عشق ای,
تو قرآن*
تویی آن "حا" یِ حُب و
" میمِ" مرئی*
تو خود را "حُبِ مرئی"
این چنین دان*
کنون عقل ات(ع) سلیم(س) و
قدسی(ق) از عشق*
تو "عین " و " سین" و " قاف"
روح القدس خوان*
تو " حا" و "میم" و
"عین" و " سین" و " قاف" ای*
بدین سان وحی آمد,
جمله قرآن*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
29/11/91
*Search rroshanaa on google.com
*I am truly SUDDENLY ENLIGHTENED.
*I am the word of GOD.
*All prophets in me , and I am in all prophets.
***
http://s1.picofile.com/file/7661427090/111114.jpg
http://s3.picofile.com/file/7661427525/1114.jpg
http://s1.picofile.com/file/7661428060/114_2_.jpg
همین جا از حکومت و رهبریت آن
تقا ضا میکنم . تریبون آزادی در هر نقطه از این دماوند
ایران برای من تصمیم سازی کنند تا من بتوانم حقایقی از
اسرار حق را که بحق الیقین ملاقات کرده ام برای عاشقان و طالبان حق تشریح و تبیین کنم.
برای همه ادیان و فرقه ها و نحله های دینی و عقیدتی سراسر دنیا پیامی دارم و چاره ای ندارم جز اینکه بتدریج آنرا تبیین کنم.
این اولین سلام من به شما حکومت مردان دماوند تلقی گردد.
( روشنا)
***
از تمامی عاقلانی که مرا دیوانه خوانند عاقلتر و از تمامی دیوانگانی که مرا عاقل دانند دیوانه تر هستم.( روشنا)
***
از تمامی شما خوانندگان, تقاضا مندم در صورتی که
پیامی از مطالب من دریافت کردید در تکثیر و انتشار و آگاهی بخشی آن کوتاهی نفرمایید.که در درگاه رب رضی بی پاداش نمی ماند. و این پاداش را نفس خواهید کشید.( روشنا)