بارش باران عشقت در دلم دریا گرفت


بارش باران عشقت               

در دلم ، دریا گرفت

****

عشق ،

آهی ،بر دلم زد

در دلم ،

ماْوا گرفت

مرغ دل،

شیدا شده

عقل از سرم،

سودا گرفت

نفخه های  دلکشت

با سوز دل،

دم ساز شد

یک نفس ،

روی ات  چو دیدم

در دلم مینا گرفت

آسمان قلب تو

در قلب من ،

گسترده شد

بارش باران عشقت

در دلم،

دریا گرفت

قطره های پاک مهرت

در دلم،

پروانه شد

گردش مهرت ،

که داند

از تنم،

غمها گرفت

در تنفسهای عشقت

جان من،

جانانه شد

عیسی ام،

قدیس گشت و

دم به دم،

احیا گرفت

من کنون

یحیای عشق و

واژه آگاهی ام

روشنا در سینه دارم

سینه ام

غوغا گرفت

همنفس با

عشق گشتم

عشق

من را  شد نفس

آن نفس

از قاب قوسین دلم

پروا گرفت

طائری شد آن دم و

شمع دل من

روشنا

روشنا

در طور گشت و

شاخه طوبا

گرفت

ای،

سمن بویان عاشق

چون تو را گویم

که من،

سجده،

بر مهرت نمودم

هستی ام،

معنا گرفت

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Rroshanaa.persianblog.ir

 

http://s3.picofile.com/file/7365175806/images4.jpeg

http://s3.picofile.com/file/7365176555/images2.jpeg

http://s3.picofile.com/file/7365177525/images77.jpeg

 

عشق را در سینه دیدم

عشق را در سینه دیدم


"سوی

ماهم

پر کشیدم"*

ماه شب ،

 بیگانه  شد*

ماه من،

فرزانه شد*

" آن مه مستانه

دیدم"*

باده ام،

پیمانه شد*

کلبه ام،

میخانه  شد*

"جامه از مهرش

دریدم"*

مهر او،

در خانه شد*

حال من،

مستانه شد*

"سجده اندر می

کشیدم"*

مسجد ام،

خمخانه شد*

کعبه ام

بتخانه شد*

"ساقی اندر سجده

دیدم"*

ساقی ام ،

یکدانه  شد*

باقی ام،

حنانه  شد*

*"می" زدم ، از غم،

رهیدم*

هستی ام

دردانه  شد*

مستی ام

افسانه شد*

"عشق را در سینه

دیدم"*

سینه ام،

کاشانه شد

همدمم،

جانانه شد*

" زاشک آگاهی

چکیدم"*

قطره ام

در "دانه" شد*

میوه ام،

فرزانه شد*

"سدره آخر

 رسیدم"*

گلبن ام

ریحانه شد*

بلبل ام

جیرانه شد*

"عشق را فرزانه

دیدم"*

هستی ام

پروانه شد*

مستی ام

فرزانه شد*

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی*

Search rroshanaa on google.com