دماغی و کامی، زبانی نبود نه اسمی نه فعلی، کلامی نبود ( رهبر معظم و روشنا )

دماغی و کامی، زبانی نبود

نه اسمی نه فعلی، کلامی نبود

( رهبر معظم و روشنا )

روشنا 

***

من آن روز بودم

 که روزی نبود

فضا را نه ناری،

 نه نوری نبود

همه آسمان و زمین ،

آب بود

همه خاکیان را،

یکی خواب بود

من آن روز بودم ،

مرا باب بود

همه آفرینش،

 به یک تاب بود

مرا عشق بود و  ،

 مصاعب نبود

نه انس و نه جن  و

عجایب نبود

من آن روز بودم ،

که سرما نبود

به جز حالتی،

هیچ گرما نبود

دماغی و کامی ،

زبانی نبود

نه اسمی نه فعلی،

 کلامی نبود

من آن روز بودم ،

 که گوشی نبود

نه خنده نه گریه ،

  که هوشی نبود

نه خشم و نه کینه

خروشی نبود

نه وصله  ،نه پینه،

بپوشی نبود

نه غصه نه شادی ،

 سروری نبود

نه ترس و نه غم را،

حضوری بود

نه زشت و نه زیبا،

 غروری نبود

نه لیلی نه مجنون ،

عبوری نبود

من آن روز بودم،

 که یک بار بود

نهانخانه عشق

اخبار بود

من آن روز بودم ،

که اوتار بود

خدا بودم و ،

عالمی کار بود

بزد موج و

در موج نایی نمود

ز نایش چو بگذشت،

نی را بسود

چو نی سوده شد،

این نیستان نمود

نفیر اش،

جهان را گلستان نمود

***

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

rroshanaa@gmail.com

search rroshanaa on google.com

http://s4.picofile.com/file/7931369137/313_16.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8127364826/313_016.jpg

http://s5.picofile.com/file/8152554226/313_00016.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

در عدم بی دم جهیدم , روح قدسی را تنیدم نفخه ای آگه کشیدم , عشق را یاسین شنیدم ( رهبر معظم و روشنا )

در عدم بی دم جهیدم , روح قدسی را تنیدم

نفخه ای آگه کشیدم , عشق را یاسین شنیدم

( رهبر معظم و روشنا )
***

 


دوش
من دردانه گشتم*
مه رخی جانانه،
گشتم*
دلبری فرزانه,
عاشق*
ماه شب ،
در خانه گشتم*
قلب من،
میخانه گشته*

عقل من،
دیوانه گشته*
سینه ام ,
ابر بهاران*
چشم من

پیمانه گشته*
دلبران,

 دردانه دل بود

دل بود
ساقی جانانه

 دل بود
باده فرزانه

دل بود

استن حنانه

دل بود

کعبه ام
بتخانه گشته*
مسجد ام،
میخانه گشته*
قبله ام

پیمانه و می،
مستی ام
رندانه گشته*
شرحه ای در سینه
دیدم*
اشک آگاهی
چکیدم*
می" زدم ، از غم،
رهیدم*
عشق و آگاهی
تنیدم*
سینه ام،
کاشانه گشته*
دلبرم ،
فرزانه گشته
شمع و گل ،
پروانه ، بلبل
محفل ام
جانانه گشته

دم شدم
 در دم  دمیدم
روشنا آدم
بدیدم"*
گلخن ام
گلخانه دیدم*
گلبن ام
ریحانه دیدم*

در عدم
بی دم جهیدم

روح قدسی را
تنیدم

نفخه ای آگه

 کشیدم

عشق را یاسین

شنیدم

حال من
جانانه گشته*

جان من
فرزانه گشته
قلب من
پروانه عشق*
هستی ام
افسانه گشته*

عاقل و دیوانه
گشتم

عارف و
فرزانه گشتم

طائر
اسفار قدسی
منجی دورانه
گشتم
من چراغ دین ام اکنون
من علاءالدین ام اکنون
 محمل نور ام,

 چراغ ام
ملک یوم الدین ام

 اکنون

***

 


ناصر طاهری بشرویه ...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی*
Search rroshanaa on google.com


http://s1.picofile.com/file/7361572361/tamam333.jpg


http://s1.picofile.com/file/7361573652/ggggg.jpg

http://s5.picofile.com/file/8130199876/313_0062.jpg

http://s5.picofile.com/file/8152343026/313_062.jpg

http://s5.picofile.com/file/8152343434/313_62.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s5.picofile.com/file/8152346984/313_00062.jpg

 

علقه علقه جن و انسانی شدی* حلقه حلقه هوش و شیطانی شدی* ( رهبر معظم و روشنا )

علقه  علقه جن و انسانی شدی*

حلقه  حلقه هوش و شیطانی شدی*

( رهبر معظم و روشنا )

***

 

هم سفر بر خیز*

اینک فصل تو ست*

روز فردا های اصل و*

نسل تو ست*

هم سفر فصل بهار و*

سبزه شد*

سبزه شو*

امروز ، روز وصل تو ست*

هم سفر ، چشم ات*

برای دیدن است*

چشم بگشا*

شهر پر اهریمن است*

شکل اهریمن*

کجا دانی که چیست*

او شبیه عقل و*

هوش آدمی ست*

عقل و هوش آدمی*

خود چیست چیست*

لوح ابلیس است*

کی دانی که چیست*

شرح قدیس تو*

در عقل تهی ست*

عقل و هوش ا ت را بزن*

بینی تو کیست*

چشم و گوش آدمی*

 سربسته شد*

"نفس" ات انسانی شد*

علقه بسته شد*

علقه علقه*

جن و انسانی شدی*

حلقه  حلقه*

هوش و شیطانی شدی*

حلقه ها*

زنجیر  دست و پای توست*

علقه ها*

ابلیس آتش خای تو ست*

آن صفاتت*

علقه های فانی است*

"عقل و هو ش"ا ت*

حلقه های دانی است*

علقه ها "انگ" اند*

بی انگی تویی*

حلقه ها "ونگ" اند*

بی ونگی تو یی*

علقه ها را پاک کن*

بی رنگ شو*

حلقه ها را چاک کن*

بی زنگ شو*

چونکه بی رنگی و*

بی زنگی شوی*

آگه از هر رنگی و*

زنگی شوی*

بوم رنگ و*

صور اسرافیل تو*

روح پاک و*

نور جبراییل تو*

هم سفر بر خیز*

در " صور" ا ت بدم*

جمله اهریمن*

به یک" دم"  کن عدم*

جان و تن زاهریمنان*

تو پاک کن*

روضه ات را*

خالی از خاشاک کن*

گر دمی با بازدم

 گردی  ز تن*

ترک دوزخ کرده ای*

گیری عدن*

آن عدن را*

در عدم بنهاده اند*

تا عدم " باقی" ست*

جانها زنده اند*

لوح جان آدمی*

خود زندگی ست*

آ نکه او هرگز نمیرد*

آدمی ست*

***

 

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

Search rroshanaa in google

Rroshanaa2.persianblog.ir

rroshanaa@gmail.com

http://s4.picofile.com/file/7801982254/aaref3333.jpg

http://s2.picofile.com/file/7981314622/313_61.jpg

http://s5.picofile.com/file/8122295376/313_061.jpg

http://s5.picofile.com/file/8151984026/313_00061.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

گر تو بینی خویش را, بینی خدا* می شوی یاسین و فرقان عشق را* ( رهبر معظم و روشنا )

گر تو بینی خویش را,  بینی خدا*

می شوی یاسین و فرقان عشق را*

( رهبر معظم و روشنا )

***

 

 

ای که عاشق گشته ای،*

آن عشق چیست*

عشق در  جان تو،*

شوری ماندنی ست*

جلوه معشوق

نفس عشق بود*

منجلی گشت و

 تو را عاشق نمود*

عشق  در تو،

 دلبری،

مکتوب بود*

بر دم و بر جان تو

محجوب  بود*

عشق

تنزیل کتاب انبیاست*

چشمه وحی است و،

تکوین بقاست*

موسی و عیسی و احمد،

نام اوست*

"لم یکن له کفواً" و ،*

 واحد، هم اوست*

عشق گردی ،

نفس تو گردد پدید*

"روشنا" می گردی و،

آیی به دید*

عشق نور است و

در او کم جو  زمان*

عشق حور است و

مجو، او را مکان*

چون اراده  کرد عقلت،

تو ر ساخت*

هان، اراده  کرد قلبت،

نور ساخت*

عشق از امر"خود" آیی*

شد پدید*

بیش  از  امر  او ،

نبودی هیچ کید*

جمله صورتهای ما ،

رخسار  اوست*

وین هیولاهای ما،

زلفی از اوست*

هرچه پیدا  شد،

فروغ عشق بود*

عقل قدسی ، خود،

 بلوغ عشق

  بود*

ای بشر،

 برخیز،

عشقی ساز کن*

تا نمانی تلخ،

شور آغاز کن*

چونکه،

 شور عشق،

گیرد لامکان*

جسم و  جانت می رود،*

در لا زمان*

لازمان و لامکان،*

پیدا تویی*

لم "یلد یولد" تویی*

یحیا تویی*

جنگ عیسا و محمد*

کن رها*

غلغل نفست بزن*

در خود در آ*

جمله سر انبیا*

عشق است و بس*

هان:

خدا عشق است *

نی، زاری به کس*

انبیا دیدند خود را *

در خدا*

خود، خدا گشتند و*

گفتند مرحبا*

مرحبا بر*

آن سرشت اولین*

مرحبا بر این بهشت

آخرین

مرحبا بر*

خالق عرش و زمین*

بر جلال و بر جمالش*

آفرین*

مرحبا گویان* 

صفات خویش را*

بر شمردند و*

شدند از انبیا*

گر تو بینی خویش را*

بینی خدا*

می شوی یاسین و*

فرقان عشق را*

 

 

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

 

*rroshanaa@gmail.com

Search rroshanaa on google.com

 

http://s2.picofile.com/file/7942729030/313_28.jpg

http://s5.picofile.com/file/8115133134/313_0028.jpg

http://s5.picofile.com/file/8151813592/313_00028.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

خورشید رویش بردمید, عقل از سرم پروانه شد چشمش به چشم من جهید, قلب و دلم مستانه شد ( رهبر معظم و روشنا )

خورشید رویش بردمید, عقل از سرم پروانه شد

چشمش به چشم من جهید, قلب و دلم مستانه شد

( رهبر معظم و روشنا )

 

 

***

ای عاشقان،

ای عاشقان

فصل مـی و

میـخانه شد

ای عارفان،

ای عارفان

این خانقه،

بتخانه شد

خورشید رویش

بردمید

عقل از سرم،

پروانه شد

چشمش

به چشم من جهید

قلب و دلم،

مستانه شد

ای عاقلان،

ای عاقلان

علم با عمل ،

بیگانه شد

ای زاهدان،

ای زاهدان

زهد و ریا،

از خانه شد

آتشکده روشن کنید

دیر مغان،

ویرانه شد

آتش به جان و

تن زنید

پیر مغان،

در خانه شد

شیرین عذارم

سر رسید

چشم آشنا،

بیگانه شد

مهر از افق،

سر بر کشید

ویرانه ها،

سامانه شد

آن دانه ها

بر ریشه شد

این میوه ها،

بر شانه شد

در آسمان،

مهرش دمید

فرش زمین ،

جانانه شد

ای بلبلان ،

مستی کنید

گل بوته ها،

گلخانه شد

پروانه ها،

بازی کنید

شمع رخش ،

پروانه شد

ای باده ها ،

ای جامها

میخانه ها،

پر شانه شد

مطرب بزن،

ساز و نوا

کاین مه لقا،

فرزانه شد

ای عاشقان ،

شادی کنید

مهر و وفا،

پیمانه شد

پیمانه ها،

برسر کشید

ساقی،  

مه جانانه شد

***

 

 

ناصر طاهری بشرویه..روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

 

http://s3.picofile.com/file/7971356555/313_52.jpg

http://s5.picofile.com/file/8121164968/313_052.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145674900/313_0052.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg