عا شقان رویت بدیدند, طرح گیسویت زدند چشم و ابرویت کشیدند, قلب و دل سودا برفت

عا شقان رویت بدیدند, طرح گیسویت زدند

چشم و ابرویت کشیدند, قلب و دل سودا برفت

( رهبر معظم و روشنا )

 

****

عمر بگذشت و

بسی

نا مهربانیها برفت

عشق

با ما شد گهی و

لحظه ای

 بی ما برفت

آنکه

عاشق شد تو را

از کوی خود

بیگانه شد

وانکه

مجنون تو شد

بی سرشدو،

بی پا برفت

هر که

او پروانه شد

بر شعله شمع رخت

پاره ای

از شعله ات بگرفت و

بی پر،

 وا برفت

غنچه عاشق شد

زعشقت

بال و پر از هم درید

جلوه اش گل گشت و،

مهرش،

در همه دلها برفت

بلبلی

عاشق شد او را

سوی کویش

پر کشید

بوی گل

در دل گرفت و

"هو"ی دل

بالا برفت

زاهدان

رفتند کنجی

تا که تسبیحت کنند

چون که

 رویت را ندیدند

گنبدان

 بالا برفت

عا شقان

 رویت بدیدند

طرح گیسویت زدند

چشم و

 ابرویت کشیدند

قلب و دل

سودا برفت

عارفان

 نورت بدیدند

باده و ساغر شدند

جام می

بر سر کشیدند

پرده ها

 بالا برفت

انبیا

نورت گرفتند

ماه ربانی شدند

تا فلق

نورت کشیدند

روشنا پیدا

 برفت

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

 

Search rroshanaa on google.com

http://s4.picofile.com/file/7944547632/313_30.jpg

روشنا 

http://s5.picofile.com/file/8127587450/313_030.jpg

http://s4.picofile.com/file/8162819592/313_00030.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

چه خوش قلبم ربودی تو , چه خوش مهری سرودی تو بنازم آن جفایت را , هم این مهر و وفایت را

چه خوش قلبم ربودی تو , چه خوش مهری سرودی تو

بنازم آن جفایت را , هم این مهر و وفایت را

( رهبر معظم و روشنا )

 

 

***

چه خوش طرحی ،

چه خوش رنگی

همه ماهی تو،

هفت رنگی

بنازم،

کوه و دریا را

بنازم،

دشت و صحرا را

چه خوش

 قلبم ربودی تو

چه خوش

 مهری سرودی تو

بنازم

 آن جفایت را

هم این

مهر و وفایت را

چه خوش،

 غم بر دلم کردی

تو هم شعری،

 هم آهنگی

بنازم،

 قهر و نازت را

بنازم،

 غمزه هایت را

جه خوش،

صورتگری کردی

چه خوش،

 مه پیکری کردی

بنازم،

 خط و خالت را

بنازم،

 شور و حالت را

چه خوش چشمی

چه خوش ابرو

چه خوش صورت

چه خوش گیسو

بنازم،

چشم زیبا را

بنازم،

 قد رعنا را

چه خوش،

بر دل نشستی تو

چه خوش،

 قلبم گسستی تو

بنازم،

 آن نگاهت را

بنازم بوسه هایت را

چه خوش یکرنگ و

بی رنگی

چه خوش همراه و

بی جنگی

بنازم

آن صفا یت را

شمیم روح و جانت را

 

 

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

rroshanaa@gmail.com

 

searchrroshanaa on google.com

 

http://s3.picofile.com/file/7967035913/313_49.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8121466784/313_049.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

http://s4.picofile.com/file/8162616576/313_00049.jpg

 

چشم و ابرو را به کار عشق دار* تا ز خود بینی جمال کردگار*

چشم و ابرو را به کار عشق دار*

تا ز خود بینی جمال کردگار*

( رهبر معظم و روشنا )

 

***

ای برادر

"دانش "ت بی تاب شد*

جمله اوصاف وجودت

آب شد*

ای برادر

اقتصاد و علم و دین*

مدعی

بسیار دارد در زمین*

ملک جای

ادعای علم نیست*

مبداء هر علم ،

از افتادگیست*

علم عشق است

حیلت و مکار نیست*

عشق را با مردمان

پیکار نیست*

عشق ، آمد ،

بسم رحمان و رحیم*

بر قلم زد

تا تو گردی مستقیم*

مستقیم عشق را

بر دل بزن*

ترک عادت کن

دمی "من من " مزن*

جمله اعضای وجودت

تار شد*

قلب و نفس و جان تو

بیمار شد*

آن لب و دست و

زبانت را چه کار*

قلب خود را چاره کن

آید به کار*

ملک ، عدل و

مهربانی میخرد*

ورنه

کار مردمانش نگذرد*

کفر و توهین و

دو رویی بد تر است*

بی ادب در ملک

کارش ابتر است*

ای برادر

خود چه دانی آبرو*

کرده ای تو

آبرو را زیر و رو*

گفته هایت

عقل را حیران کند*

خنده هایت

قلب را ویران کند*

افتخار تو

به نزد اجنبی*

کرده است اخلاق و

دین را منزوی*

دل فریبیهای تو

در ملک و دین*

بر دل آزادگان

آرد حزین*

جان من

دانی   تو کیکاووس کیست؟!*

هیچ دانی

ملک و هم ناموس چیست؟!*

ای برادر ،

اشتباهی بوده ای*

ملک و هم دین را

تباهی بوده ای*

ای برادر

جان من بس کن دگر*

یک دمی بنشین و

در خود کن نظر*

چشم و ابرو را

به کار عشق دار*

تا ز خود بینی

جمال کردگار*

***

روشنا 

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa  on google.com

rroshanaa@gmail.com

http://s4.picofile.com/file/7982562903/313_63.jpg

http://s1.picofile.com/file/7361572361/tamam333.jpg

http://s1.picofile.com/file/7361573652/ggggg.jpg

http://s4.picofile.com/file/7982562903/313_63.jpg

http://s5.picofile.com/file/8116632850/313_00.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s4.picofile.com/file/8162388034/313_0000.jpg

 

مظلوم را صدا کن , با عشق آشنا کن خاموشی جهان را, با مهر روشنا کن

مظلوم را صدا کن , با عشق آشنا کن

خاموشی جهان را, با مهر روشنا کن

( رهبر معظم و روشنا )

 

 ****

ای داد از این استبداد

زین مرد بی استعداد

اندیشه های آزاد

در دست مشتی صیاد

از دل نمی رود یاد

گل از جوانه افتاد

ای وای

داد و بیداد

زین جهل آدمیزاد

در روزهای خرداد

شب از سیاهی افتاد

حاکم شبیه صیاد

قاضی شبیه جلاد

ای لاله های پر خون

لیلی وشان مجنون

سبزینه های گلگون

آزادگان مفتون

خرداد و سال وماه اید

باران ما شمایید

یاران  با صفایید

منشور و ره نمایید

ما عاشقانه سبزیم

در کوه و دشت و مرزیم

از خشم و کین صیاد

زین ظالمان نترسیم

سرخ و سفید و سبزیم

پر مهر  و عشق ورزیم

از جاهل و زبی دین

از محتسب نلرزیم

ای همسفر،  بپا خیز

خو رشید،  شد سحرخیز

می ، شد ز باده لبریز

جامی دگر به لب ریز

مست از می و خموشیم

از عشق ، مست هوشیم

آگه ز کفر و ایمان

ما رند می فروشیم

ای زاهدان ، خموشید

دست از ریا بپوشید

می برکف است وساقی

پیمانه ای بنوشید

حاکم،  ز تخت بر خیز

قاضی،  ز حکم در خیز

با تیغ کفر و ایمان

با  عاشقان نیاویز

آزادگی بپا کن

با مردمان صفا کن

زندیشه های در بند

دل مردگی رها کن

مظلوم را ، صدا کن

با  عشق آشنا کن

خاموشی جهان را

با مهر روشنا کن

***

روشنا 

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com

rroshanaa@gmail.com

 

http://s4.picofile.com/file/7984318488/313_68.jpg

http://s4.picofile.com/file/8162170400/313_00068.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

آن که او ملای عدل و داد بود* بر همه آزادگان صیاد شد*

آن که او ملای عدل و داد بود*

بر همه آزادگان صیاد شد*

( رهبر معظم و روشنا )

 

****

جملگی ایام  ما ،

بر باد شد*

ملت آزاد ما ،

فریاد شد*

آن یکی می گفت،

آیات خداست*

هان که او خود،

آیت بیداد شد*

آن گدا شد مالک و

صاحبقران*

مشق نا ننوشته او،

استاد شد*

وان دگر عمریست،

اندر خواب بود*

چشم خود وا کرد و

در اوراد شد*

ورد او،

نوباوگان را خواب کرد*

میر ما،

زان وردها دلشاد شد*

آن که عمری،

درس و مکتب دار بود*

جمله درس و مکتبش،

بر باد شد*

آن علی،

در مکتبش شد ممدلی*

ممدلی هم،

سست و بی بنیاد شد*

با حسن یا با حسین،

در باد شد*

دشمن دیرین،

استبداد شد*

آن که او،

ملای عدل و داد بود*

بر همه آزادگان ،

صیاد شد*

نام او خود،

حامی مستضعفان*

سایه هایش،

تیغ استبداد شد*

در پی روس و،

مجوس و انگلیس*

دشمن امریک و،

با موساد شد*

خسرو آن

دولت صاحب زمان*

یاامام و یا ولی

یا صاد شد*

آری:

او بنیاد بی بنیاد بود*

بانی بنیاد آب و

باد شد*

آب را در آسیاب

می ریخت او*

آب ته شد،

آسیاب بر باد شد*

***

روشنا 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

http://s3.picofile.com/file/7411819137/41222.jpg

http://s2.picofile.com/file/7989926448/313_74.jpg

http://s5.picofile.com/file/8131982168/313_074.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

http://s5.picofile.com/file/8161924342/313_00074.jpg