حاکمان جهل و کین ، ای قاصبان ملک و دین دشمن آزادگان، ای دین فروشان بس کنید

حاکمان جهل و کین ، ای قاصبان ملک و دین

دشمن آزادگان، ای دین فروشان بس کنید

( رهبر معظم و روشنا )

***

 

حاکمان جهل و کین ،

ای قاصبان ملک و دین

دشمن آزادگان،

ای دین فروشان بس کنید

ای برادر ، خواهرم,

فرزند پاک و نازنین

چشم پوشی بر سفیهان،

ای عزیزان بس کنید

آتش اندر سبزه زاران،

تیر بر آزادگان

بر برادر خواهران

ای نیزه داران بس کنید

نی ز اسلام آگهید ،

نی از محمد،  نی ولی

نی ز عیسا ، نی ز موسا،

نی ز وحی منزلی

نی کتاب و نی ز ایمان،

نی ز "نفس اولی"

نی ز نور و نی حقیقت،

نی ز "عشق منجلی"

بسم رحمان و رحیم آمد،

بگوید بس کنید

عشق آرید،

فتنه ها را

از دل خود، پس کنید

بت نه آن خاک و گل است،

ای مردمان روزگار

آنچه در قلبت  نگنجد

بت بود ، هان: ای نگار

گوش و پوس و استخوانها ،

بر تو بت گشته رفیق

جنگ عیسا و محمد ،

کی شود  با تو شفیق

بت پرستی ترک کن،

آگه زنفس خویش شو

نفس خود را گر شناسی

بر دو عالم خویش شو

روشنا آمد بگوید ،

در حوالی پر مزن

نور حق در اندرون  است،

در برون پر پر مزن

نی ز موسا نی زعیسا ،

نی محمد،  دم مزن

جنگ هفتاد و دو ملت،

بس کن و "خر""من" مزن

هان:

الف با لام و میم

خود آن "من" است

هم کتاب و هم قلم,

هم "خرمن" است

"خر""من" این اولیا,

از تن زنید

سوی عشق آیید

بر خرمن زنید.

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

30/11/89

http://s1.picofile.com/file/7988263010/313_72.jpg

http://s5.picofile.com/file/8117346118/1393eyd.jpg

http://s5.picofile.com/file/8149497384/313_0072.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

 

 

 

( رهبر معظم و روشنا ) شربت و می بر لبانش , ساغر و نی در زبانش عشوه ها صاحبقرانش , عاقلان، دیوانه دارد

( رهبر معظم و روشنا )

شربت  و می بر لبانش , ساغر و نی در زبانش

عشوه ها صاحبقرانش , عاقلان، دیوانه دارد

***

 

*ساقی میخانه دل،

*باده ای

دردانه دارد

*شاهد شیرین عذارم،

*حالتی

مستانه دارد

*شعله شمع وجودش،

*عقل و دل،

پروانه دارد

*نفخه های گرم مهرش،

*روح و جان،

فرزانه دارد

*"نرگس مست" اش

چو خندد،

*دل ، به دنیا ،

دل نبندد

*نغمه های "دل نشین" اش

*قصه و افسانه دارد

*مستی و می،

مطرب و نی،

*سا قی و پیمانه ها،

هی،

*باده ای جانانه دارد

*شربت  و می ،

بر لبانش

*ساغر و نی ،

در زبانش

*عشوه ها،

صاحبقرانش

*عاقلان، دیوانه دارد

*زاهدا،

سجاده تا کی!

*عاقلا،

هی ناله و نی

*ای شه و

سلطان و هم کی

*عقلتان، دندانه دارد

*ای حواریون عیسا

*ای امام ،

خاخام و ترسا

*والی مسجد ،کلیسا

*دین فروش،

کفرانه دارد

*ای فقیه ، ای آیت الله

*مجتهد ، ای پاپ دانا

*روشنا آمد، بدانید،

*روشنا، پیمانه دارد

*نی حلال و

نی "حرام" اید

*نی  ز شاه و

نی "غلام" اید

*نی زمین و

نی "زمان" اید

*جهل هم،

تازانه دارد

*دست از ادیان

بشویید

*عیسی و احمد ،

نگویید

*کان حکیم عشق و

رحمت

*روشنا در سینه دارد

*روشنا،

" نور بهشت" است

*شاهد

" لوح سرشت" است

*کاتب

"سر انالحق"

*قبله ای،

فرزانه دارد

***

 

*ناصر طاهری بشرویه...روشنا

*پیامبر عشق و آگاهی

25/4/90

http://rroshanaa.persianblog.ir

http://rroshanaa.mihanblog.com

rroshanaa@gmail.com

http://s1.picofile.com/file/7569652468/hgfg.jpg

http://s4.picofile.com/file/7994564622/313_80.jpg

http://s5.picofile.com/file/8129776450/313_080.jpg

http://s5.picofile.com/file/8144866834/313_0080.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

( رهبر معظم و روشنا ) در دم که آگاهی شدم* شیطان, به دستم بوسه کرد*

( رهبر معظم و روشنا )

در دم که آگاهی شدم*

شیطان, به دستم بوسه کرد*

****

وقتی که,  هستی را خدا*

عین عدم,  می آفرید*

وقتی که چشمان مرا*

چون چشم خود, رعنا کشید*

وقتی خدا,  ناز مرا*

نزد ملائک می خرید*

یک لحظه,  اشک آگهی*

از نور چشمانم, چکید*

دیدم که عاشق گشته ام ,*

عشق گشته من را  آگهی*

من عارف از  خود گشته ام,*

عقل, بی خبر, در ابلهی*

من بودم و دم بود و هی*

من پیر و من سلطان و کی*

گردیده ام در نای و نی*

امروز و فردا ها و دی*

یک لحظه ارباب وجود*

با قطره ای, اشکم سرود*

یک لحظه, نوری روشنا*

از تیرگی هایم ربود*

در دم که آگاهی شدم*

شیطان, به دستم بوسه کرد*

قلبم , مقرب تر شد و*

خود آن خدا را بوسه کرد*

آری که من عشق بوده ام *

عشق بوده من را آگهی*

من عاشق خود بوده ام *

خود عاشق حور و پری *

من بودم و دل بود و نی*

ساقی , شراب و جام می*

شوریدم اندر نای و نی*

شرح دل و اسرار می*

مست وخراباتی منم*

حور و سما واتی منم*

عشق ام, شراب ام, مستی ام*

حق را نشان ام,  هستی ام*

من حی و قیوم ام به عشق*

حق گویم و رویم ز عشق*

من ریشه ها یم دیدنی ست*

گل واژه هایم چیدنی ست*

بر دفتر و اوراق دل*

تابیده ام , حق دیدنی ست*

رو سوی دل,  حق را ببین*

یک دم,  بر ساقی نشین*

خور باده ای هوش آفرین*

مستی حق بین را ببین*

آن صورت حق آشناست*

بی پرده است و روشناست*

اندر دل و قلب شماست*

می گردد و نور خداست*

نوری که, در جام شماست*

حوری که, هم نام شماست*

آئینه دار هستی است *

آگاهی  و عشق و صفاست*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

30/10/91

Search rroshanaa on google.com

http://s3.picofile.com/file/7628806662/1106.jpg

 

http://s1.picofile.com/file/7628806020/106.jpg

http://s3.picofile.com/file/7628806662/1106.jpg

http://s1.picofile.com/file/7628806983/1066.jpg

http://s5.picofile.com/file/8102610418/313_106.jpg

http://s5.picofile.com/file/8130533926/313_0106.jpg

http://s5.picofile.com/file/8143815918/313_00106.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

 

باز امشب ،قدسیان را پرده های شرم گیرم در سرای "مریم عشق" جام وحیانی بنوشم ( رهبر معظم و روشنا )

 

باز امشب ،قدسیان را پرده های شرم گیرم

در سرای "مریم عشق" جام وحیانی بنوشم

( رهبر معظم و روشنا )

***

 

باز امشب، در هوایت*

*جامه ای روشن بپوشم

پا ،به ساحل ها گذارم*

دل ،به دریا ها فروشم*

باز امشب، پرده ها را*

از در و پیکر بگیرم*

*جملگی دروازه ها را

*با زر و زیور بپوشم

*باز امشب" پا به پای" ات

جام زرینی بچینم*

*سکه ریزم، زیر پایت

*فرش ایرانی بپوشم

*باز امشب، "سر سرای" ات

چلچراغانی بگیرم*

بامها و کوچه هارا*

*طاق نورانی بپوشم

*باز امشب، شمع و گلدان

بر سر راهت گذارم*

*بلبلان مستانه خوانند

*در "نی و نای" ام خروشم

باز امشب، ماه شب را*

از دل ظلمت بگیرم*

*پیش روی "ماه ماه" ات

*جامه ای کهتر بپوشم

باز امشب، از لبانت*

باده و ساغر بگیرم*

*چشم د ر چشمت گذارم

جرعه ای مهتر بنوشم*

باز امشب ،قدسیان را*

پرده های شرم گیرم*

در سرای "مریم عشق"*

جام وحیانی بنوشم*

باز امشب، حوریان را*

چتر گل از شاخه چینم*

جام گل بر سر گذارم*

عطر روحانی بنوشم*

*عاشقان،

 امشب کجایید

روشنا آمد،

 بیایید*

*جامهای عشق گیرید

*مطرب و ساقی،

*به هو شم

*****

 

 

*ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی*

27/4/90

Search  rroshanaa  on google.com

rroshanaa@gmail.com*

http://s4.picofile.com/file/7997756555/313_82.jpg

http://s5.picofile.com/file/8111262584/313_082.jpg

http://s5.picofile.com/file/8142564900/313_0082.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg

 

 

( رهبر معظم و روشنا ) خلوتی باخلوتش کردم , رخم مجنون نمود رخ چو مجنون گشت , هر لیلی وشی مفتون نمود

( رهبر معظم و روشنا )

خلوتی باخلوتش کردم , رخم مجنون نمود

رخ چو مجنون گشت , هر لیلی وشی مفتون  نمود

 

***

قطره ای،

زان چشمش افتاد و

دلم،

 پر خون نمود

خون دل خوردم بسی

هوش از سرم،

 بیرون نمود

خلوتی باخلوتش کردم

رخم،

 مجنون نمود

رخ چو مجنون گشت

هر لیلی وشی

 مفتون  نمود

عاشقی  بودم

 چو فرهاد و

دلم شیرین صفت

بیستون کندم بسی

تا خاک من

 شیرین نمود

چونکه ،

شیرین گشتم و

دل بود، 

کوه بی  "ستون"

من بکاویدم به دل

آن کوه ،

 فرهادم نمود

در دلم نجوا شنیدم

دل مرا شد

 کوه طور

موسی  آن طور گشتم

طور

طوبایم نمود

یک نفس

 طوبا  شدم من

طور در خود

 طور  شد

شرحه ای

 در سینه دیدم

عشق ،

  فرمانم  نمود

لوح فرمانش گرفتم

جانب هامون شدم

بر همه فر عونیان

آن لوح، 

فرمانم نمود

عشق بودم ،

واژه گشتم

موسی ام آگاه شد

عشق،

 موسا شد،

 قلم  شد

آن  قلم ،

ماری نمود

چون قلم نیلی شد و

آن لوح ، 

 نیلی از قلم

نیل

 زان خشکیده شد

وان لوح ، 

توراتم نمود

بر قلم افتاده عشق

ای عاشقان ،

مجنون شوید

لیلی ،

 اندر کلبه دل

نام  خود ،

 مجنون نمود

چون،  

دل و دلبر یکی شد

بانگ آگاهی زدند

عشق ،

 " اقراء بسم رب"

انجیل و

 قرآنم نمود

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

 

 

http://s3.picofile.com/file/7960526876/313_44.jpg

http://s4.picofile.com/file/7960779779/313_044.jpg

http://s5.picofile.com/file/8123795542/313_0044.jpg

http://s5.picofile.com/file/8142739684/313_00044.jpg

http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg