کمال تجسم آدم عشق است 13-04

 حقیقت مکتوب,

 تنزیل عشق است


(حقیقت مکتوب، "تنزیل عشق" است.)

(دین، میزان" تجسم عشق "است.)

(کمال تجسم عشق،" آگاهی" است.)

(کمال تجسم آگاهی ، "عدم" است.)

(کمال تجسم عدم، " دم" است.)

(کمال تجسم دم، " نان و شراب(خون)"  است.)

(کمال تجسم "نان(همانا:جسم) و خون(همانا:جان)" ،

"آدم" است.)

و

(کمال تجسم آدم "عشق" است.)

(و آن تجلی ذات در عالم ملک و ملکوت  است.)

آری:

(صراط مستقیم، صراط عشق است)

 

*******

کن فیکون دیگری در راه است.

بشر متوجه خواهد شد،

کلیه تفاسیر و تعابیر حقیقت مکتوب مردود است.

ولایت و حکمی که در مصیر

عشق و آگاهی نباشد،

مردوداست.

بجز  صاحب وحی که

  شاهد  مقام" لم یکن له کفواً احد "است.

و به امر" آتیناه الحکم" و

 به مقام" ربک الحق"

تکوین یافته است.

 عقول را بر این معانی دسترسی نتواند بود.

مگر با تنزیل عزیز الحکیم و

 تکوین به مقام عشق و آگاهی

آری:

تنها ولایت حقیقی و ایمانی ،

ولایت عامه عشق و کلمه ،

و کلام بسم الرحمن والرحیم است.

که همانا:

ولایت کتاب(حقیقت مکتوب) است.

که

 تنزیل عزیز والحکیم است.

و لاغیر.

که خداوند عشق بود،

که خداوند کلمه بود.

....

عشق ،

مصیر( بستر تکوینی)،

آگاهی به  

همه اسماء، صفات و افعال آدمیان و عالمیان است.

آری:

صیر در

"آگاهی عشق"،

" ایمان"

  است.

و

صیر در

"عشق آگاهانه"،

 "عبادت"

 است.

آری:

و این

مصیر الی الله است.

همانا:

مسیر تکوینی شما ،

 به

 عشق و آگاهی است

آری:

به میزانی که از عشق آگاهی دارید،

" ایمان" دارید.

به میزانی که آگاهانه عشق می ورزید ،

" عبادت" میکنید.

و لاغیر.

نی یقول و نی فعول ایمان تو

عشق باید بارد اندر جان تو

فتنه ها خاموش کن در سینه ات

تا شود روح القدس آیینه ات

                             (روشنا)

جنگ برای دین ،

 جهالت

و

بی ایمانی محض است.

***

به میزانی که

از عشق آگاهی دارید،

 ایمان دارید.

به میزانی که ،

آگاهانه عشق می ورزید،

عبادت می کنید.

به میزانی که،

  به اسامی خداوند ،

که همانا عشق و کلمه است،

متجسم و متجلی می گردید،

دین و ایمان دارید.

دین، میزان تجسم عشق است.

هیچ عقلی سلیم،

 هیچ  دعوت به جنگی را،

 چه برای دین، چه برای زمین ،

تأ یید نمیکند.

تاریخ جنگ

 برای دین،

 منقضی شده است.

اکثریت جنگهای گذشته نیز،

 بنام دین بوده است ،

نه برای دین.

آری:

خداوند از خودتان به شما نزدیکتر است.

برای تقرب به خداوند،

 همانا عشق و آگاهی،

 توسل به،

خشونت و جنگ و قتل ،

جهل مطلق است.

از جهل ،جهل  زاید ، و

از عشق و آگاهی ،

عشق و کلمه.

آری:

خداوند عشق بود.

خداوند کلمه بود.

.....

جهل و بی دینی ،

همانا:

( بی عشقی بشر)

 جنگ می آفریند.

.....

 آگاهی ،دین و ایمان ،

همانا:

 (عشق ورزی بشر)،

 آرامش می آفریند.

....

جنگ برای دین ،

 جهالت است.

 بی دینی و

 بی ایمانی محض است.

...

آری:

بدانید و یقین بدانید.

خدا را

ملاقات خواهید کرد.

بدانید و یقین بدانید،

آنانکه دعوا و دعوی اسلام و مسیحیت و ادیان میکنند،

مسابقه و جنگ دین راه می اندازند.

نه کتاب را می شناسند و نه ایمان را.

آنان، نه تنها راه نجات خود را بسته اند.

عاشقان حقیقت را نیز منحرف کرده اند.

بدانید و یقین بدانید،

تنها دین و ایمان حقیقی ،

تنها عبادت حقیقی،

عشق ورزی آگاهانه است.

و لا غیر.

و این عزیز حکیم را متجسم نخواهید شد،

مگر نفس و نفس(دم) خود را بخوانید و بشمار ید،

جهل و صفات فانی را از آن بزدایید،

پس:

 "روح القدس" را ملاقات خواهید کرد که

عقل قدوس " شماست."

و

 "کتاب" را ملاقات خواهید کرد که ،

 قلب شماست.

 در قلب شماست.

نفس و دم شماست.

اطوار و احوال شماست.

و

" ایمان" را ملاقات خواهید کرد که،

" عشق ورزی" است .

  اسماء ،صفات ، و افعال جوارح شماست.

و

خدا را  ملا قات خواهید کرد که،

 عشق است .

آگاهی است.

کلمه است.

 امر است.

" کن فیکون" است.

 و

 انبیا را ملاقات خواهید کرد که

موسا است .

عیسا است .

 محمد است.

 روشنا است.

 بشری مثلکم است.

 شما هستید.

آری:

صراط مستقیم ، صراط عشق است،

 و لا غیر.

حقیقت مکتوب، "تنزیل عشق" است.

دین، میزان" تجسم عشق "است.

کمال تجسم عشق،" آگاهی" است.

کمال تجسم آگاهی ، "عدم" است.

کمال تجسم عدم، " دم" است.

کمال تجسم دم،

 " نان و شراب(خون)"  است.

کمال تجسم "نان(همانا:جسم) و خون(همانا:جان)" ،

 "آدم" است.

و

کمال تجسم آدم "عشق" است.

و آن تجلی ذات در عالم ملک و ملکوت  است.

***

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

22/5/89

Search rroshanaa on google.com

http://s5.picofile.com/file/8106037018/13_04.jpg

http://s5.picofile.com/file/8106038542/13_004.jpg

 

 


و خداوند عشق بود و خدا وند کلمه بود 13-03

و خداوند عشق بود

و خدا وند کلمه بود

ناصر طاهری بشرویه ... روشنا 13-03 

هیچ پیامبری تا قبل از نبوت اصلا نمی دانست ایمان چیست ،  شما نیز دعوی ایمان نکنید

عشق بورزید ، دعوای دین داری نکنید، همه ادیان حتی بت پرستان را بپذیرید ، قتل نفس نکنید. بت بشکنید نه بت پرست را،   بت پرست گرفتار جهل است و جهل او همانا بت اوست . جهل او با نور آگاهی و بت او با جمال عشق فرو می ریزد .کسی را از خود نرانید تا آنها  شما را از خود نرانند

آب ، زمین، هوا، آتش و هر استعداد و سرمایه ای که از آنها صادر شود  متعلق به همه مو جودات عالم است . آنها را به هیچ بهانه ای از حق خود محروم نکنید. همه مو جودات باید بتوانند به میزان استعداد خود از آنها بهره بگیرند.

دعوای قومی ، دینی و عقیدتی راه نیندازید. و در دعوای دیگران شرکت نکنید.خواهان امنیت ، سلامت ، آزادی و آزادگی برای خود و دیگران باشید.آزادگی و آزاد منشی  را برای خود و دیگران ، به هیچ بهانه ای فرو مگذارید. کمال هر چیز در آزادگی آن است .فساد هر چیز در اسارت آن.

اگر چنین کنید صفات انقباضی و ملکی شما را ترک میکنند ، صفات انبساطی، ملکوتی و شرحه صدر در شما تکوین می یابد . در افقی اعلی وارد می شوید. همه اسما ، صفات و افعال هستی را تجلی درجات بینهایت احدیت عشق و کلمه" توحید " می یابید.همه افعال هستی را جلوه " عدل" می بینید. تمام آیات هستی را غرق در خیر ، رحمت و برکت می بینید، و خود را صاحب" اختیار" و فاعل خیر و رحمت می یابید و بر این آگاهی یقین دارید.

آری" اختیار" فعل آگاهی شماست." جبر"  فعل جهل شما ست

زمین و آسمان را در محراب" امامت عشق "  در حال نماز ، نیاز ، تسبیح گو ،  راضی ومسلمان و تسلیم ،   می یابید . که همه ادیان دین تسلیم است،  همه ا دیان اسلام است.

کمال دین در" تسلیم به عشق" و " آگاهی از معشوق باقی و حقیقی" ست . تنها اصل و اصلاح موجود در عالم هستی طلب عشق و عشق ورزیدن است.

آخرین جلوه کمال عشق،  آگاهی ست . کلمه است. تورات است. انجیل است. قرآن است. کلام الله است. "وحی" است . "اقراء باسم ربک الذی خلق" است.  "بسم الله الرحمن الرحیم" است

آری افعال شما صفات شما و صفات شما افعال شماهستند. با افعال و صفات خود انس گرفته ایدو انسان شده اید.شما به افعال صفتی و صفات افعالی در ملک و زمین متعین و اسیر هستید. همه اسما   توسط شما صادر شده اند.این تعینات ، شما را  ملکی و وصفی کرده اند.

میزان حضور و ظهور و جلوه شما در هستی، همان میزان عنایت ، توجه و تمایلی است که شما به ایستایی ، حرکت و یا تحول   افعال ، صفات و  اسامی خود دارید و به آن متعین شده اید.

اگر عنایت خود را از این تعینات منصرف کنید . ملکوت خود را ملاقات میکنید که عاری از هر تعینی است.  در عین حال ملکوت شما  قابل و قادر است که ، به عنایت خود به هر تعینی ظهور و حضور  و تحول یابد.

آری ملکوتی می شوید.در حالی که در استوای عرش مستقر شده اید  و " کن فیکون"و تحول ملک و فرش شما تحت عنایت و امر و اختیار شماست.

آری کار عقل به عشق راست شود. صراط مستقیم صراط عشق است. وکمال عشق ، آگاهی ست. ملاقات عقل با عشق ، تطهیر شدن او از عشق و  حیرت از رضامندی خود، تکوین  "من عرف نفسه " ، وهمان تکوین وحی و "نبوت"  است. که بواسطه  عقل قدسی ( روح القدس) بر نفس می نشیند.

نفس آگاه در مشایعت روح القدس به مقام" نبوت" تکوین یافته است.نگاهی به قلب می اندازد معشوق باقی را می بیند . که چشمه آب حیات است (همان دم- همان نفس) ، بین او و  قلب صنوبری اش در گردش است . از او جان میگیرد .

آری،  جانان را در آغوش می بیند

یک  نفس با عشق خلوت کردمی روز ازل                     آن نفس در سینه میگردد در آغوشم کند

جانان را می شناسد.   لوح مکنون را شناخته است . همان عشق است. لوح را می خواند . کلمه را می شناسد . همان عشق است. خود را پیامبر عشق می یابد.و با "عقل قدسی شده از عشق"  (روح القدس) هم دم می گردد.

به عقل قدسی مینگرد " فاعل عشق کامل" را می شناسد.

به خود مینگرد " کمال فاعل عشق"  را می شناسد.

به عشق مینگرد فعل ملکوتی را می شناسد.

به ملکوت مینگرد   حی و باقی  را می شناسد .می خواهد ملک را از ملکوت خبر دهد . ملک را ملکوت میبیند. و ملکوت را ملک.که دمی از یکدیگر غافل نیستند.

دمادم ملکوت در ملک متجلی می گردد.این خود و آن خداوند در آغوش همدیگر همنفس هستند.و شراب طهور عشق و آگاهی می نوشند و می نوشانند.

در دم  خود را آگاهی و کلمه می یابد. خود را سبک بال و بی تعین می یابد. تکوین نیستی را میشناسد .  که ملک و ملکوت را شناخته است (یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ).

ملک و ملکوت را متصل می بیند . واصل را می شناسد. که نور را  شنا خته است .

به نور مینگرد . تجلی نور را می شناسد .

به تجلی نور می نگرد. متجلی را می شناسد.

به متجلی مینگرد . هست را میشناسد.

هست  را مینگرد .هست شدگی را میشناسد.  " کن فیکون" را شنا خته است.

آگاهی تکوین یافته است.

آگاهی را مینگرد . خود را از او و او را در خود می بیند و خدا را می شناسد. و " فقد عرف ربه" تکوین یافته است

همه این دیدن ها و شناختن ها شهودی و یقینی  است. عقل  راضی و خوشنود و مطمئن است.در شهادت به آنچه تکوین یافته است تردیدی ندارد.تسلیم و مسلمان شده است.حق الیقین را شهادت میدهد.

عقل دیگر دنبال حواس نیست .حواس دنبال او یند. تا پیغام روح القدس را از سوی خداوند عشق دریافت کنند.که همان حقیقت مکتوب است. کتاب جامع و مکنون است.که" یحول بین المرء و قلبه " .

آری تو تجلی خداوند در ملک و ملکوت هستی.تو تجلی عشق و آگاهی هستی.

تنها فعل حقیقی تو  و تنها حقیقت فعلی تو عشق ورزی است.

تنها ادعای حقیقی که تو میتوانی از توجه ات به حق و حقیقت داشته باشی فاعلیت آگاهانه  تو در عشق ورزی است و لا غیر.

تنها ایمان عملی تو و تنها عمل ایمانی تو عشق ورزی است و لاغیر.

هر عملی دیگر که فاعل آن باشی فعلی بیهوده ، شیطانی و لهو و لعب و شهوت رانی  است.

فعل غیر ایمانی و غیر عاشقانه که در صراط مستقیم عشق نباشد. تو را از نعمت شناخت عشق و آگاهی از خود و خداوندگار هستی بخش و  تکوین " یخرجهم من الظلمات الی النور " باز می دارد.  مگر  فعلیتی که " بسم الله الرحمن و الرحیم " بوده و قابل الرحمن و فاعل الرحیم باشد . و فاعلیت عشق را شهادت دهد.

برای شناخت خود ، صفات خود را بشناسید. آنها را نام گذاری کنید.  سپس به آنها وارد شوید . آنها را از خود بزدایید. بدانید آنها چونان شیاطینی انسی و جنی شما را به فرمان خود گرفته اند.خود را از اندوه اسارت در آنها برهانید.

آنها با عنایت شما بر شما وارد شده اند. عنایت خود را از آنها برگردانید. هر صفتی که شما را ترک کند ، نور و آگاهی آن در شما تکوین می یابد.

بیایید رهبران ملک خود را از میان مردمانی انتخاب کنیم . که سرمایه ملک را برای ترویج آزادی و آزادگی و فراهم آوردن زمینه و بستر مناسب برای دوستی ، محبت ، عشق ورزی و آگاه سازی مردمانشان مدیریت می کنند. حکومتشان را در پناه مروت با دوستان و مدارا با دشمنان پایه گذاری می کنند. در سیاست های ذاخلی و خارجی، منطقه ای و جهانی و در تمام زمینه های اقتصاد، فرهنگ ، علم ، فن ، امنیت ، بهداشت ، سلامت، دین ، مذهب و اخلاق در اندیشه جذب دشمنان و رفع اختلافات و بپا کردن جهانی بدون خشونت هستند. نه دفع ذشمنان و تشدید اختلافات ،جهان گشایی و ایجاد خشونتی به پهنای جهان .

بدانید در صورت قصور در انتخاب رهبران اصلح ، عدالت طلب و دوستدار مردمان، به نسل خود و نسلهای بعد از خود مدیون خواهید بود. که کار ملک به عدل و کار مردمان به  عشق و مهر بانی راست شود و لاغیر.

کسی را انتخاب کنید که فریاد " یا محبوب " سر دهد که  فر یاد همه انبیا بود . نه " یا موسا" ، " یا مسیح "  و نه " یا محمد"  که هیچ پیامبری چنین نکرده است و چنین  نخواسته است.

موسی و عیسی و احمد را بنه           هی نکن خود را تو بر ایشان کنه

او تو را از بت پرستی منع کرد            کی تو را بر خود پرستی جمع کرد

هان "خود" آنها  خود ملکی نبود          جملگی " خود" های ما را می نمود

اگر آمادگی ندارید . باعث زحمت خود و رنج دیگران نشوید.  دست از شیطنت بردارید. دعوی دین ، اخلاق و عدالت نکنید .باشد که افا ضه ای از عشق بر شما وارد شود. و شما را یار و همدم گردد.

**********

عدالت، همان عشق ورزی است.

(هستی عین عدل است)

 

عدالت یعنی فعلیت خیر و عادل همان فاعل امر خیر است.

تکوین هستی فعلیت عدالت است.و هستی عین عدل است و فاعل آن خداوند

. آشنایی انسان با خداوند و با نفس خود ، و آگاهی او از عدل که خود اوست تکوین عدالت است.

هرچه بیشتر خود را بشناسی خدا را شناخته ای و به فاعل امر خیر تقریب بیشتر ی می یابی.

فعلیت امر خیر همان عشق ورزی است.

خیر همان عشق است. عدالت همان عشق ورزی است.

هرچه بر عشق،  بیشتر آگاه شوید عادل تر می شوید.و عاشقتر

هیچ انسان عاشق آگاهی و عدالت ، جان خود و یا دیگری را بها و بهانه بر پایی عدالت نمی شناسد.

هیچ انسان خود شناس و خداشناسی خود را فاعل حکم خدا نمی نامد.

خدا وند خود صاحب امر است و فعل خدا " کن فیکون " است.

از مهمل گویی دست بردارید که حامل تجسم حقیقت مکتوب در میان شماست...روشنا

*****

(عشق ورزی،تنها عمل ایمانی تو است)

 

( به میزانی که از عشق آگاهی دارید ، ایمان دارید)

( به میزانی که آگاهانه عشق می ورزید، عبادت می کنید)

( ملکوت  همه افعال ورود به آ گاهی است.همه افعال عشق ورزی است.)

(معجزه آن فعلیتی است که عقل شما از ادراک آن عاجز است. همه افعال ملکوت و ملکوت همه افعال شما معجزه است. کن فیکون است.)

( در ملکوت همه عصا ها مار و همه مارها عصا میشوند. همه آبها می شکافند و خشکی می شوند.

همه دم ها مرده زنده می کنند.همه موجودات زبان همدیگر را می فهمند.و ...........

و چنین است حقیقت همه افعال ملکی شما و دیگر مو جودات ولی شما به آن تعقل نمی کنید.و از آن حقیقت غافلید.)

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com

http://s5.picofile.com/file/8105473534/13_03.jpg

http://s5.picofile.com/file/8105473650/13_003.jpg

 


یعنی که بجز دل, سری هوشیار ندیدند 313-112

یعنی که بجز دل,

سری هوشیار ندیدند

***

مستان خدا ,

باده ز دلدار خریدند*

یعنی که بجز دل ,

سری هوشیار ندیدند*

رندان خدا , طره

نه دادند , نه گرفتند*

 زیرا بت عیار,

ز احوال گزیدند*

نی نکته بگفتند و

نه حرفی بشنیدند*

خود عشق بگشتند و

به اقبال رسیدند*

آگاه شدند و همه احوال

بدیدند*

هر حرف شنیدند,

از این حال شنیدند*

کی نقطه عاشق شدن,

عشاق کشیدند*

عاشق شدگان ,

عشق بگشتند و بدیدند*

کی بهر مکافات ,

بر عشق رسیدند*

از غافله عشق,

بجز مهر نچیدند*

کی بهر ملاقات,

پی عشق دویدند*

تا عشق نگشتند,

ملاقات ندیدید*

آنان که پی عشق دویدند,

خزیدند*

پا را ندوانیده,

به معشوق پریدند*

معشوق سوار اند ,

کجا در پی عشق اند*

کی عشق بدیدند,

گر آن پای نچیدند*

آنان که ز آرام و قرار,

فاصله گیرند*

نی عشق ز ره چیده و

نی قافله دیدند*

نی عشرت و نی حسرت و

نی سعی ونه کوشش*

ساکت شدگان اند,

به آرام رسیدند*

نی عابد و نی زاهد و

نی مجتهد و شیخ*

هر قوم دویدند ,

به بازار رسیدند*

فریاد مزن,

چیست , کجاست

جام حقیقت*

آن چیست تویی , جام تویی

سفره نچیدند*

بی دل نظران

غافل از آن "در" نهان اند*

بازار بگشتند و

متاعی نخریدند*

همت طلب از " بازدم" ات,

 "ذکر دوام "ات*

زنهار , سفیهان که

ز دم فلسفه چیدند*

فریاد مکن بیش,

نه دام است ونه دانه*

آن دانه تویی, دام تویی,

حیله نچیدند*

از دام برون آی,

که از بستر دانه*

بس پیر و جوان,

بر دل افلاک پریدند*

هان چشم مگردان ز " دم "ات,

"فکر مدام" ات*

ذات الصور عشق,

در این جام کشیدند*

هان صورت آن یار,

در این دانه نهان است*

آنان که شکفتند,

در آن یار تنیدند*

یک نقطه در آن دانه,

از آن یار جدا نیست*

آنان که رسیدند,

بجز دانه نچیدند*

آن دانه نگر, دانه نگر

دانه تو یی تو*

چون دانه بدیدند,

به دردانه رسیدند*

دردانه خدا بود و

به هر دانه رها بود*

از دانه رها گشته ,

خدا گونه تنیدند*

آری به خود آ ,

کین تو, در آیینه,

 خدا بود*

خود را چو بدیدند,

خدا را بشنیدند*

آنان که چو آیینه,

بدیدند نفس خویش*

"بسم ربک الحق" شده,

خلقی بشنیدند*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

15/11/91

*Search  rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7649310107/112112.jpg

http://s2.picofile.com/file/7649310000/112.jpg

http://s2.picofile.com/file/7649326020/1112.jpg

http://s5.picofile.com/file/8103441192/313_112.jpg

 


نفس من ، پروانه عشق 313-62

 

نفس من ، پروانه عشق



***

دوش

من فرزانه گشتم*
دلبری مستانه،
گشتم*
مه رخی جانانه
در دل*
ماه شب ،
در خانه گشتم*
عقل من،
دیوانه گشته*
قلب من،
دردانه گشته*
چشم چون،
ابر بهاران*
باده در،
پیمانه گشته*
آری: آن فرزانه
دیدم*
ساقی میخانه دیدم
ساغر مهرش
خریدم*
سجده را در می
کشیدم*
کعبه ام
بتخانه گشته*
مسجد ام،
میخانه گشته*
قبله ام

پیمانه و می،
مستی ام
رندانه گشته*
شرحه ای در سینه
دیدم*
اشک آگاهی
چکیدم*
می" زدم ، از غم،
رهیدم*
عشق و آگاهی
خریدم*
سینه ام،
کاشانه گشته*
دلبرم ،
حنانه گشته*
شمع و گل ،
پروانه ، بلبل
محفلی
جانانه گشته
دم شدم
در دم پریدم
پر زدم از تن
جهیدم"*
گلخن ام
گلخانه دیدم*
گلبن ام
ریحانه دیدم*
حال من
فرزانه گشته*
جان من
مستانه گشته*
نفس من
پروانه عشق*
هستی ام
افسانه گشته*
زادم و آگه پریدم
آن من بی دم
بدیدم
در عدم
بی دم چکیدم
روح قدسی را
تنیدم
عاشق و
دیوانه گشتم
دیو را
افسانه گشتم
آگه از
احوال دیوان
ایزد منانه
گشتم
من چراغ دین ام اکنون
من علاءالدین ام اکنون
نار ام و نور ام,

 چراغ ام
مالک,

 یوم الدین ام اکنون

***
ناصر طاهری بشرویه ...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی*
Search rroshanaa on google.com


http://s1.picofile.com/file/7361572361/tamam333.jpg


http://s1.picofile.com/file/7361573652/ggggg.jpg

http://s5.picofile.com/file/8116631776/313_62.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8116631326/313_062.jpg