دلبرا، روح من و روح تو، از یک باده مست است

دلبرا،

روح من و روح تو،

از یک باده مست است

****

روشنک نوری،*

ز چشمت،

سوی قلبم،

چشمه ای شد

چشمه در*

صحرای دل،

جوشید و ابر و

قطره ای شد

قطره  از چشمان من،*

بارید و دشت و

بیشه ای شد

قلبم*

اندر بیشه سرگردان و،

عاشق پیشه ای شد

قلب عاشق پیشه ام،*

مجنون و

 "جام" اش،

شیشه ای شد

شیشه شد قلب من و،*

قهر تو،

سنگ و تیشه ای شد

قهر کم کن نازنین،*

قلبم بخون آغشته  گشته

از" بر" و" پیش "م نرو،*

غم بر دل من، ریشه ای شد

*صافی قلب مرا،

 لیلی،

چرا پرریشه کردی!

*من که "مجنون" ات شدم،

عشقت، مرا اندیشه ای شد

لیلی زیبای من،*

"مهر" ات به قلبم لانه کرده

شمعک شیدای من،*

قلبم، تو را پروانه ای شد

این دل دیوانه ام،*

هر دم، تمنای تو دارد

چشم تو ساقی شد و،*

لبها، مرا پیمانه ای شد

ثروت و سر مایه ام،*

شور تو را، در "مایه" دارد

مایه سودای من،*

قلبم، ترا بازیچه ای شد

*سایه روح من و

همسایه قلب منی تو

همنفس با قلب من،*

روحت مرا، همپاله ای شد

دلبرا،*

 روح من و روح تو،

از یک باده مست است

*باده چشم تو، اندر چشم من،

پیمانه ای شد

مستم از همپالگی،*

از تربت کوی تو مستم

روز و شب، "فکر تو" ام*

میدان گشت و

 کوچه ای شد

*دست اندر دست تو

در کوچه ها گشتیم و گشتم

*"گیسو" ات رامشگر و،

هر دم، "رخ "ام را

بوسه ای شد

*بوسه بر لبها بنه

ای ساقی جان و تن من

*کان سلیمانم تویی،

عشق"ات ،مرا قالیچه ای شد"

*ساقی کوثر نگر،

کز چشمه زمزم دمادم

*عشق ، آگاهی شد و

خود، راضی و

مرضیه ای شد

قصه "گویاتر" شنو،*

ای دلبر فرزانه من

*از ازل "عشق" بوده ایم،

"عشق"،

 عاشق و معشوقه ای شد

 

 

***

*ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی*

26/4/90

http://rroshanaa.persianblog*

http://rroshanaa.mihanblog*

rroshanaa@gmail.com*

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد