وقت آنست که* بر ظلمت شب نور افتد

مفتی شهر ، پی

دانه انگور افتد

***

وقت آنست که*

بر ظلمت شب نور افتد*

صبحدم گردد و*

آفاق  فلک شور افتد*

وقت آنست که*

تر دامن گل چاک شود*

طرفه دامن گل*

بر دل مهجور افتد*

نفس باد صبا*

در نی و شیپور زند*

دم عیسایی ما*

بر کرو هم کور افتد*

وقت آنست که*

دیوانه ز شهر دور شود*

مفتی شهر پی*

دانه انگور افتد*

کافر جاهل وسرگشته*

چو حنانه شود*

مومن عاشق و دلبسته*

به مور مور افتد*

ساقی میکده،*

 ساغر،

می دردانه کند*

عاقل و عالم پرغبغبه*

معذور افتد*

عارف و پیر خرابات*

مسیحانه شود*

مسجد و صومعه و دیر*

چو محذور افتد*

زاهد و مدعی شرع*

سر و سینه زند*

عاقبت،

گشته چو "بوجهل" و*

به منفور افتد*

وقت آنست که*

از "قبله گه" حق و یقین*

عشق و فرزانگی،*

 درجام می و *

شور افتد*

دیر و میخانه یکی*

*کعبه و بتخانه یکی*

عاشق حق شوی و*

چشم تو بر نور افتد*

عشق جانانه شوی*

کاتب فرزانه شوی*

شاهد خود شوی و*

عشق ، تو را حور افتد*

حور این روضه شوی*

صاحب فیروزه شوی*

طائر ملک یقین*

قلب تو پر نور افتد*

وقت آنست  که*

در قاطبه ملکت و دین*

"روشنا" آید و*

 این واقعه منصور افتد*

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

16/6/90

*http://rroshanaa.persianblog.ir

http://rroshanaa.mihanblog.com*

rroshanaa@gmail.com*

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد