"نفخه عشقی" و آدم ، شاه خوبان است

 

"نفخه عشقی" و

آدم ،

شاه خوبان است*

***

 

من نمیدانم

کدامین  عشق

باران است*

من نمی دانم

کدامین عشق

طوفان است*

عشق دیرینم

که شور او

به سامان است*

یا که این شوریده

کز وی

دل خرامان است*

عشق دیرین من

آری: نیک میدانم*

شاهد شور من و

دل را چو باران است*

باری: این شوریده

کو عشق است

میدانم ،*

 من به او آرامم  ،

گر چه باد و طوفان است *

عشق ،نی خاموش و

بی جان است،

 چوپان است *

در دو عالم،

آنچه جز عشق است،*

حرمان است*

عاشق و معشوق ،

هر دم،

طالب عشق اند،*

"ساقی عشق" است ، کو

همچون،

طبیبان است*

عشق ، جانا خود تویی،

آنگه که دریابی،*

"نفخه عشقی" و ،

آدم ،

شاه خوبان است*

آری : آری:

آن قلم، عشق است و

جوهر، عشق،*

عشق، آدم گشت و

احوالش چو فرقان است*

"نان و خون" در

شام آخر ،

جسم و جانش عشق،*

جسم و جان عشق،

خود،

انجیل و قرآن است*

مرد و زن ،تمثیل  عشق و

معنی عشق اند،*

عشق گرد و

بنگر آن خود را

در ایوان است*

گر شناسی آن "خود" و

معشوق را بینی،*

مطرب عشقی و

منزلگه به "عدنان" است*

آن عدن، عشق است و

صورت در" عدم" دارد*.

وآن عدم، " آگاهی" و

"صور" اش، به ابدان است*

آدمی عشق است و

"صیر"ی در عدم دارد.*

عشق جو ، ای نازنین،

کان عشق

 یزدان است.*

 

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

15/4/90

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد