عشق بوسید و لب او ،
بر لب من آب شد
***
شاه من
کی قلب تو
دم ساز شد *
عشق ،
راهی، بر دلم زد،*
دم به دم ،
آغاز شد *
ماه من،
کی، آن رخت
هفت رنگ شد*
عشق ،
بر چشم و دل و،*
رخسار من،
اورنگ شد*
حور من،
کی نرگست مستانه شد*
عشق ،
در دشت رخ من ،*
آهویی یکدانه شد*
نور من،
کی "مردمان"ا ت
تیره شد*
عشق در چشمم نشست و،*
سایه اش دیرینه شد*
شور من ،
کی سینه از غم پاک شد*
عشق بارید و
غم اندر آتش دل*
خاک شد*
سور من،
کی ، حال و رویت،
شاد شد*
عشق خندید و دلم،*
از فکر و غم
آزاد شد*
جام من،
لعل لبت ،*
کی باب شد*
عشق بوسید و لب او*
بر لب من آب شد*
رام من،
"مجنون"،
ترا کی نام شد*
عشق قلبم را ربود و*
عقل ،بی اندام
شد*
دام من،
کی، گیسوانت تاب شد*
عشق لبریز از سرم*
بر شانه هایم،
خواب شد
شام من
کی، مرغ تو،
افسانه شد*
عشق،
در دل آتش و*
عقل از سرم،
پروانه شد*
بام من*
کی کوی تو پر راز شد*
عشق آمد کوی دل ،
بنشست و*
در آواز شد،*
رای من،
کی،
های تو ،
مستانه شد*
عشق ،
بر عقلم زد و،*
دل ،
عاقل و،
دیوانه شد*
نای من،
کی،
هوی تو ،
جانانه شد*
عشق ، قلبم را دم و*
دم،
"روشنا"
فرزانه شد*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
1/5/90
*http://rroshanaa2.persianblog.ir
*search rroshanaa on google
http://s3.picofile.com/file/7404658816/%D8%A2%D8%A8.jpg
http://s3.picofile.com/file/7404658923/%D8%A2%D8%A8_%D8%B4%D8%AF.jpg