هی بال زدم من ز لبت بوسه بگیرم 313-27

هی بال زدم من

زلبت بوسه بگیرم

***

من دوش،

ز میخانه دل،

باده خریدم

مست از رخ دل گشتم ، و

پیمانه کشیدم

در کوی خرابات،

بسی رفتم و گشتم

جز بر در کوی تو،

خرابات ندیدم

درکوی تو من،

تا به سحر،

گشتم وگشتم

جز نرگس مستت ،

می و پیمانه ندیدم

در کنج دلت ،

من به خرابات نشستم

جز باده عشقت،

من دیوانه ،

چه دیدم

آن ساقی جانانه،

ز دل،

سوی من آمد

جز باده دردانه،

ز دل،

باده ندیدم

آن باده،

بنوشیدم و،

از هوش برفتم

جز برق نگاهت ،

بخدا هیچ ندیدم

بر روشنی برق نگاهت،

چو پریدم

جز شمع رخت،

مهر به کاشانه ندیدم

پروانه شدم من،

پر و بالی بگرفتم

سویت بپریدم من و

هی، جامه دریدم

هی، بال زدم من ،

ز لبت،  بوسه بگیرم

زان آتش لبها،

پر پرواز بریدم

بر دامنت افتادم و

مدهوش تو گشتم

در شعله عشقت ،

که بداند چه کشیدم!

عشقت به تنم ریخت،

در آن عشق بمردم

از عشق چو مردم،

به خدا ،

عشق بدیدم

با عشق،

در آن روضه رضوان،

بپریدم

خود را،

تو بدیدم من و،

آن عشق،

تو دیدم

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7940977204/313_27.jpg

http://s2.picofile.com/file/7940977204/313_27.jpg

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد