آری : یکدم عشق گردی ،
عشق بینی لازمان
***
ای که، انسان گشته ای،
روی زمین*
عشق بودی در عدن *
خود بوده ای روح الامین*
صورت اصلی تو*
هم صیرت عشق و صفا*
عشق بودی اول و آخر ،
تو گردی کبریا*
روز اول،
چون تجلی کرد روح ات ،
ای پسر *
صور "بی دم" بودی و
با دم شدی*
آدم ، بشر*
ای بشر، آن عقل ،
روح القدس خوان*
آن زمان کز عشق گردی
قدسی و صاحب زمان*
چشم و گوش و
صورتکها ،*
جسم و جان*
طلعت عشق اند
این رنگین کمان*
صورتکها عقل شد *
تلبیس شد *
هیبت تلبیسها ،*
ابلیس شد *
صورتکها
خیمه در آدم زدند*
جن و انسان گشته *
جان بر هم زدند *
صورتکها ،
طیف های نور خوان *
جان خود را
سر سرای نور دان*
نور بودی ،
نار گشتی،*
جن و هم انسان شدی*
آب بودی،
خاک گشتی،*
سبزه و حیوان شدی*
در تجلی ،
حسن بودی،
مهر آرا،
ابتدا*
جملگی،
خود عشق بودی*
عشق گردی،
منتها *
گوهر اصلی تو،*
در بستر
نور و
صفا*
هان که،
در صیر سماواتی و*
در صیر خدا*
چونکه
قدر خود بیابی*
وان قوایت،
سجده گوت*
لیله القدر تو ،*
آن شب
بگذرد
از بام و کوت*
آن شدید القوت ات،
بینی
تو خود،
بر عرش جات*
استوای عرش گردی،
فرش،
گردد زیر پات*
آری :
یکدم عشق گردی ،
عشق ،
بینی لا زمان*
عقل قدسی گشته
بینی آگهی را،
لامکان*
از مهستان وارهیده،
شمس و نورانی شوی*
روشنای هر دو عالم*
نور وحیانی شوی*
آن" ید" ات بینی
تو زان پس*
"فوق اید یهم"،
پسر*
ماه تو،
خورشید گشته*
میکنی
"شق القمر"*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آ گاهی
*rroshanaa@gmail.com
*search rroshanaa on google.com
http://s1.picofile.com/file/7943974080/313_29.jpg