گوهر عشق و صفایی،
لوح و حرف و جوهر آیی
***
بی دم و*
بی عقل گشتم*
اسب روحم را*
نشستم*
لا مکان و لا زمان را*
با ملائک ،
جمله گشتم*
عالم اوصاف،
گشتم*
عالم اعمال،
دیدم*
ماضی و*
مستقبل و حال*
در قیامت ،
من پریدم*
عالم روحی ،
چنین است*
اولین و
آخرین است*
هان:
بهشت و هم جهنم*
شاهد اهل یقین ، است*
عالم روحی ،
گذر کن*
عالم سرٌش،
سفر کن*
پشت این صورتگریها*
رو،
ز اسرارش خبر کن*
هان،
تو اسرارش بیابی*
در سخن ،
هرگز نتابی*
چون
تو بر اسما نشینی*
جز صور،
دیگر چه یابی!*
هر زمانی،
جلوه بینی*
از برون،
ذاتش چه خوانی !*
پشت پرده،
کی توانی !*
ذات آن اسرار ،
دانی*
رو ، خفی شو*
آن سری شو*
تا،
درون پرده آیی*
رو،
" خفی اندر خفی "*
شو*
در صدف چون*
گوهر آیی*
گوهر عشق و *
صفایی*
لوح و حرف و جوهر،
آیی*
معنی هر
واژه گردی،*
روشنا ،
پیغمبر آیی*
***
ناصر طاهری بشرویه.......روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
http://s1.picofile.com/file/8100840568/313_92.jpg