گوهر عشق و صفایی، لوح و حرف و جوهر آیی 313-92

گوهر عشق و صفایی،

لوح و حرف و جوهر آیی

***

بی دم و*

بی عقل گشتم*

اسب روحم را*

نشستم*

لا مکان و لا زمان را*

با ملائک ،

جمله گشتم*

عالم اوصاف،

گشتم*

عالم اعمال،

دیدم*

ماضی و*

مستقبل و حال*

در قیامت ،

من پریدم*

عالم روحی ،

چنین است*

اولین و

آخرین است*

هان:

بهشت و هم جهنم*

شاهد اهل یقین ، است*

عالم روحی ،

گذر کن*

عالم سرٌش،

سفر کن*

پشت این صورتگریها*

رو،

ز اسرارش خبر کن*

هان،

تو اسرارش بیابی*

در سخن ،

هرگز نتابی*

چون

تو بر اسما نشینی*

جز صور،

دیگر چه یابی!*

هر زمانی،

جلوه بینی*

از برون،

ذاتش چه خوانی !*

پشت پرده،

کی توانی !*

ذات آن اسرار ،

دانی*

رو ، خفی شو*

آن سری شو*

تا،

درون پرده آیی*

رو،

" خفی اندر خفی "*

شو*

در صدف چون*

 گوهر آیی*

گوهر عشق و *

صفایی*

لوح و حرف و جوهر،

 آیی*

معنی هر

 واژه گردی،*

روشنا ،

پیغمبر آیی*

***

 

ناصر طاهری بشرویه.......روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

 

http://s1.picofile.com/file/8100840568/313_92.jpg

 

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد