من یقین دارم کتاب و عشق و ایمانم کجاست 313-98

در شبستان و مهستان ها، بسی گردیده ام

من یقین دارم کتاب و عشق و ایمانم کجاست

***

من پریشان نسیتم امشب،

دل و جانم کجاست

آنکه با عشقی

بشوراند شبستانم کجا ست

آنکه بر جامم بریزد،

باده ای از عشق خود

آتشی روشن کند،

بر دام و انبانم کجاست

با شرابی زان دو چشمش،

گیردم مست و ملنگ

با نوازشها کند بیدار و

هم خوابم کجاست

آنکه با جام لبانش،

می کند دیوانه ام

می برد دل را

سرای آن دلارامم کجاست

آنکه می نوشد دلم،

هر لحظه با انفاس عشق

میزند هی بوسه ها ،

بر دست و اندامم کجاست

با ترنم های چشمش،

می کند دل را پر آب

با نسیم غمزه هایش،

برده ایمانم کجاست

آنکه میگیرد مرا ،

چون بچه در آغوش خود

می کند ناز ونوازشها و

آرامم کجاست

با نوای" لای  لای" اش،

گشته است لیلای من

خنده هایش روز و شب ،

شیرین کند کامم کجاست

آنکه انگشتان او،

را مشگر گیسوی من

با شمیم مهربانی،

میزند تارم کجاست

دا ئماً هی خنده می بارد

ز کوی و بام او

هر کجا من میروم ،

آید سر راهم کجاست

من پریشان نیستم،

دانم که جانانم کجاست

هر کجا باشم ، یقین دارم

دلآرامم کجاست

در شبستان و مهستان ها،

بسی گردیده ام

من یقین دارم کتاب و

عشق و ایمانم کجاست

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

7/8/91

http://s1.picofile.com/file/7541003652/rr98.jpg

http://s4.picofile.com/file/8101631926/313_98.jpg

http://s5.picofile.com/file/8114752984/313_0098.jpg

http://s5.picofile.com/file/8136824492/313_00098.jpg

 

حقیقت تکوین تو به عشق , روح القدس , آگاهی ونباء , لوح وقلم 13-05

حقیقت تکوین تو به

 عشق , روح القدس , آگاهی ونباء , لوح وقلم

(حم.عسق)(ن)(ق)

*******

چشم بند و گوش بند .و لب ببند.

فرض کن:

تو هیچ ندیده ای ،

هیچ نشنیده ای ،

هیچ نگفته ای.

حتی خود را !

!!!

فرض کن:

هیچ صفت و تعینی از خود ندیده ای

هیچ غم و ترس و شادی را متحول نشده ای.

فرض کن:

در آرامش و سکوتی کامل و مطلق هستی

و بر این احسن الحال آگاهی کامل داری

آری : تو بر این بهترین سرشت همانا بر این بهشت آگاهی و هوشیاری کامل داری.

هستی که  یکی تو را حی میکند.

هستی و یکی در تو حول میکند.

هستی  و یکی تو را، - از حی بودنت آگاه ( وحی) میکند.

او به   حی و هست نگهداشتن تو علم کامل دارد.

آری: آنگاه که عاشق شدی نیز اندکی در خود فرو رفته

و با قلب و نفس و حال خود خلوت نمودی و تکوینا

برخی از صفات و افعال تو را ترک نمودند

آری : آنگاه که عاشق شدی دقیقه ای قبل از آن

از این تحول حالی خود که بر آن وارد شدی کوچکترین

آگاهی نداشتی و اکنون نیز نمی دانی که عشق هم

خواهی شد . در این عشق شدگی که همچون عاشق شدگی در یک دم و در یک نفس اتفاق خواهد افتاد

تمامی توجهات و صفات و افعال تو را ترک میکنند

و تکوینا وارد حالی می شوی که

برای تو و بر تو عزیز است ، علیم است.

آری:

عزیز است

اسم ، صفت و فعلی  دیگر در او نمی بینی .

بر  عزیز همانا: عشق بودن آن یقین داری.

این صورت حق الیقینی را به عین الیقین شهادت می دهی.

آری:

علیم است .

به   بودن  و همه احوالات خود عالم بالحق است .

تو به آ ن علم الیقین داری

آ ری اگر تو بر این  حال  تکوین یابی،

در حالی که به مدت یک دم ، یک نفس،به روز ازل بازگشته ای و یک دم ،

چشم ، گوش و لب بسته ای

خود را

جز، همان دم و نفس نمی بینی  .

آنرا  چشمت  نمیبیند ،

قلبت میبیند ، در قلب میبینی .

به اندازه دو قاب قوسین قلبت،

به خودت نزدیک شده ای .

قلبت شده ای. دلت شده ای .

نفست شده ای همان دم شده ای .

آری:

دل شده ای،

دلبر شده ای . دلدار شده ای.

در دم  ،

دل،  دلدار و دلبر را یکی میبینی .

عاشق را میبینی  . خودت هستی.

معشوق را میبینی . خودت هستی.

و عشق را میبینی . خو دت هستی.

عشق شده ای .

این حالیست که تو به آن تکوین می یابی .

این عشق شدگی،این نفس (دم) شدگی

کتاب محکمی است که به یکباره و در یک  دم زدن  ،

به مدد افاضه عشق ،

‌به آن کن فیکون  میگردی .

این است تنزیل رحمان و رحیم ،

تکوین آگاهی ، وحیانیت،  و نبو ت در تو

آری:

او" حی" همانا:-ح- میکند "میت"  همانا:-م-تو را...حم...

آری:

او تنزیلی از رحمان و رحیم است

آری:

او "حول"همانا: -ح- میکند" مرء"ی" همانا: -م- تو را( تو –محمد-مرء)....حم ...

آری:

او  تنزیل کتاب است که یحول بین المرء و قلبه

آری:

او بدینسان  از " حی" شدن،  محمد( تو ، "مرء") را  آگاه ( وحی) می کند. ...حم...

و عقل سلیم و قدسی. همانا:  –روح القدس-

همانا: حکیم و قدوس که خودت هستی

آنرا تکوینی میبیند. و میخواند.

او کتابی جامع است،

ام الکتاب است در نزد حکیم. همانا :  عقل ات, همانا : قدوس , همانا : خودت

که این قدوس

حال به حال همانا: فصل به فصل

در اطوار تو میخواند.

در طور سینین.__ ( بیان خواهد شد)__

همانا: او عشق است(حب) – آری: (ح)،

در حالی که  لب بسته ای .آری:   "میم"

به آرامی و  بدون "های"

به قلب نازل و وارد می شود.آری: (حمیم)(حم)

آری او  دم ، نفس و  عشقی است

که تو عاشقانه او را نفس میکشی.

عزیز حکیم است .

عشق آگاهی بخش است.

نزول آگاهی عشق است .

چشمه  آب حیات است

تنزیل رحمان و رحیم است.

حمیم و( ح میم)(حم) است.

تعمید عشق و آگاهی است

عشق و کلمه است..

تنزیل العزیز و العلیم است.

آری: (حم) است.

نوری است که در دل

و منتهای  تاریکی پاک و مبارکی قرار گرفته است. و بر چشمان بسته تو .

بیداری مبارکی را تکوین میکند.

همه قدر و منزلتهای قبلی تو را خاموش میکند .

آری : لیله القدر است .

دیروزت را پس میزند و فردایت را به تو روشن میسازد.

تو را بهتر و بیشتر از هزاران و بلکه ده ها هزاران ماه و سال بیدار و آگاهت میکند.

تو آگاه می شوی به اینکه:

ان الانسان لفی خسر

حقیقت ارض و سماوات و ما بینهما را در انبساط و شرح صدر مبارکی بطور تکوینی و  روشنا میبینی.

آری:

حم تنزیل الکتاب من الله العزیز و العلیم

حم تنزیل من الرحمن الرحیم    کتاب فصلت آیاته قرآن عربیا لقوم یعلمون

حم  و الکتاب المبین اناجعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم

حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین امرا من عندنا انا کنا مرسلین

حم تنزیل الکتاب من الله  العزیز الحکیم ان فی السموات و الارض لآ یات للمومنین

حم تنزیل الکتاب من الله  العزیز الحکیم ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل  مسمی ....

 

و :

عقل  . آری : ( عین)

سلیم. آری : (سین)  و

قدوس . آری:  ( قاف )

در تو,

تورا (عشق و کلمه-حم-) خواهد دید. آری :( عسق)

بطور تکوینی ،

اینچنین بر تو و بر  انبیا ء قبل از تو  وارد شده ام.

آری :

(حم.عسق)

*** عسق همانا: -روح القدس-همانا: -قدوس-

همان عقل سلیم و قدسی  در توست

و – حم - همانا : حب همانا: عشق شدگی تو است .

آری تو عشق را متجسم شده ای

تو حب را مرءی شده ای

تو –ح – را –م- شده ای

تو – حم- شده ای

آری:روشنا ی عشق شده ای.

. مریم عشق شده ای .

این دم و نفس که تو هستی

این عشق که تو هستی

آ ری:

این نفخه و نور عشق بر عقل و جوارحت می زند .

این  عزیز  علیم بر عقل و جوارحت وارد میشود.

عقل و جوارحت نرم و لطیف و راضی و تسلیم می شوند.

این عقل تسلیم و مسلمان شده،

تمامی دریافتهای قبلی خود را

تمام دارایی و سرمایه خود را

تمام علم و دانش تحصیل خود را

تمامی توجهات و تمایلات و نماز و نیاز های خود را

ترک می کند.

در دم شسته می شود .

پاک میشود، قدسی می شود.

آ ری :

عقل سلیم قدسی (عسق)،

تکوین روح القدس و نزول وحی در توست

آری ..حم ، عسق..

حقیقت چگونگی نزول عشق در قلب و

حقیقت تکوین تو به عشق و

نزول عشق به عقل و

تسلیم عقل به عشق و

قدسی شدن عقل و

تکوین عقل به روح القدس (قدوس) و

آغاز تکوین نبوت همانا: آگاهی  , همانا : –وحی- در توست

آری .

باران و اشک آگاهی در قلب و از چشمان تو جاری می شود.

آری:

اینچنین بر تو و انبیای قبل از تو وحی گردید .

و آن مرتبه آگاهی تو از عشق است که

تو به آن تکوین یافته ای.

آری:

حم عسق . کذالک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم

 

و این  قدوس . آری :ق

بر تو قلم . آری :ق

خواهد شد .و

تو این  قلم ر ا خواهی دید ،

که خودت شده ای.

این قلم ، تو را مکتوب میکند.

همانا: این قلم(آری :ق)،

این قدوس( آری:ق)،

این قرآن را،

که قرین( آری :ق) توست.

قرینه توست.(آری: ق)

حال  رضا یتمندی و قرب(آری:ق) تو به خودت است.

رب رضی است.

تو هستی.

حال فراقت تو از نفس و عالم ملک است.

همانا: -فرقان- است.

حال قرین(ق) تو به عالم نفس(دم)  وملکوت است.

همانا: - قرآن -  است.

مجد و عظمت تو است

همانا:-  قرآن مجید  -  است.

به اذن رب رضی  .

حق است و

حقیقت با اوست.

آری : تو هستی که خود را

به زبان جاری میکنی.

و،

حقیقت همانا: سجل ملکوتی , کتابی مکتوب  میشود.

در حالی که کتاب مکنون و محفوظ، نزد توست.

همانا:

حال ر ضا

و

رب رضی  در توست.

در نفس ( دم) به تو , به قلب تو , عندنا شده است.

و از رگ گردن به  تو , به قلب ات نزدیکتر است.

می آموزد و مشهود میگرداند به تو نقایص و کمبود های جسمانی تورا

و هیجانات و وسوسه ها و اغلال عنق نفس های ( دم های) نفسانی تو را

 

آری:

ق و القران المجید....قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ........لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید......

 

:  در این نعمت . آ ر ی : ن

بر  صراط مستقیم.

همانا : صراط الذین انعمت علیهم

حقیقت را مکتوب خواهی کرد.

آری : قلم ، " ن" را مکتوب میکند.

همانا : خود ،

"حقیقت  خود " را

مکتوب میکند.

آری : خود ،

حال رضامندی .

این خلق  عظیم .

این  نعمت  (آری :ن ) را.

این صراط مستقیم را.

این   راه حق را مکتوب میکند.

آری:

نعمت همانا : "ن"

نزول حال رضا مندی .و خلق عظیم  در  تو است.

تکوین تو،

به " رب رضی"  است

آری: تو مجنون نشده ای.

به  حق رسیده ای.

قرآن مجید شده ای.

کلمه شده ای.

که: انا لله و انا الیه راجعون

حقیقتی تکوینی است.

آری:

ما به حق ،

رجعت تکوینی  (مصیر) میکنیم

آری:

حق خود  را مکتوب میکند.

این عزیز همانا: عشق

این حکیم همانا : عسق – عقل سلیم قدسی- را

مسح همانا : مسیح , همانا: کلمه  می کند،

آری:

عشق، کلمه را مکتوب و مبین میکند.

همانا:

خدا وند عشق بود.  خداوند کلمه بود.

آری : ن و القلم و ما یسطرون

تکوین یافته است و

این همه خودت هستی

 

ن و القلم و ما یسطرون ما انت بنعمته ربک بمجنون  و ان لک لا جرا غیر ممنون  و انک لعلی خلق عظیم

 

آری:

(ادامه دارد……..(

) ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

19/4/89

http://www.Rroshanaa2.persianblog.ir

search rroshanaa in google

http://up.iranblog.com/7/1264813330.jpg

http://s1.picofile.com/file/7553166127/1.jpg

http://s5.picofile.com/file/8107437450/13_005.jpg

http://s5.picofile.com/file/8107437618/13_05.jpg

http://s5.picofile.com/file/8107437618/13_05.jpg