این "من سوم" ، من پیدایی است عشق و آگاهی و حق پیمایی است 313-050

این "من سوم" ، من پیدایی   است

عشق و آگاهی و حق پیمایی است

***

در بقای حال من،

جان است و تن

جان و تن

آرد بسی اطوار من

آن "من اول"،

غرایز پرور است

در پی

شیرینی خشک و تر است

چون غرایز گشنه شد،

ننگ آورد

بهر سیری،

دم به دم ، جنگ آورد

چون تو  ارضایش کنی،

شادی کند

با  همه  نامردمان

بازی  کند

آنکه با تو زنده گردد

این "من" است

خواب و خوراکش،

بقای این تن است

آن بقای تن

سرای  جاری است

عاقبت

جایش فنای باقی است

چون " من اول"، از این وادی جهید

دم به دم جاری شد و

" تن ها  " تنید

خورد و خوراکش

" تن اغیار"  بود

عاقبت" تن" را ،به آن اغیار سود

این "من اول"

ز " تن ها"   زنده بود

"تن" به " تن ها "  داده

اینسان  مرده بود

هان پسر

بینی که این من

" تن "   خورد

هر که در" این من" بماند

سر خورد

هر که سیری را

در" این من"پرورد

چون گرسنه ماند،

او را  " تن "  خورد

هان

" من دوم"

چو در" من" بر دمید

ذهن و عقلت گشته

بر بامت پرید

آن" من اول" ،

"من دون و دنی" ست

وین" من دوم" ،

"من ما و منی "ست

این" من دوم

"نگه بر خویش کرد

خوب و بدها را بدید،

دل ریش کرد

اسب روحت را  ،

چو زین کرد و نشست

بام عالم را پرید  و ،

جمله گشت

"باید و ناید"،

در این" من" چون   رسید

در روان ات ،

خلق و خوی" من"،  دمید

این من صد خلق و خو،

شیطان ماست

وارث ترس و گنه ،

انسان ماست

هان ، "من سیم "،

فرامن گشته است

پادشاه" من"  ،

در این "تن"  ،

گشته است

هم صفایت می دهد    ،

هم نور و سو

گر تو عاشق گشته ای  ،

دانی تو او

آن" من اول" ،

"من جسم و تن"  است

وان" من دوم"  ،

به "عقلت"  گلشن است

این "من سیم " ،

که عشق است  و دل  است

همدم روح است و دم را،

محمل است

این "من سوم "،

من پیدایی   است

عشق و آگاهی و

حق پیمایی است

هر منی دیگر که

خصم من شود

نزد این من

بی سر و بی تن شود

یک دم ار

با این" من ات "،خلوت کنی

کی توانی!

دم به دم "خر""من"کنی

آگه از این" من" شوی،

باقی شوی

عقل و تن شویی

تو آگاهی شوی

آب آگاهی  خوری ،

" قو""قو"  کنی

طائر قلب ات شوی

" هو"" هو" کنی

***

ناصر طاهری بشرویه....روشنا

سروش عشق و آگاهی

rroshanaa@gmail.com

search rroshanaa on google.com

http://s1.picofile.com/file/7968052040/313_50.jpg

http://s1.picofile.com/file/7968052682/313_050.jpg

http://s5.picofile.com/file/8122952368/313_0050.jpg

 

به عشق زیباست, انواع جهان ها 313-100

به عشق زیباست, انواع جهان ها*


***

دلم دریا و موج و ،

آب و تاب است*

ز ابر دل

مرا جام شراب است*

هر آن دل

موج بر دریا نشیند

شراب عشق

نگزیند سراب است*

هر آن دل

اوج در صحرا  گزیند*

سماع عشق

نشنیند برآب است*

خراباتی , "دل" اش

غوغا ی عشق است*

سماواتی "سر"اش

سودای  عشق است*

زمین و آسمان ,

پیدا و پنهان*

همه کون و مکان,

بودای عشق است*

به عشق،موجی ست ،

آرام است و شیدا*.

زعشق اوجی ست،

فرجام اش سویدا*

ز عشق, مجنون به کوه و

دشت و صحرا*

ز عشق, لیلی

شراب آرزوها*

به عشق,

باران و باد وسرد و گرما*

به عشق,

خورشید و ماه و نور ، پیدا*

به عشق،

دریا پر از،

ماهی ، صدف ها*

به عشق,

صحرا پر از،

سبزی ، علف ها*

به عشق, پیداست

جانها و نهان ها*

به عشق,  زیباست

انواع جهان ها*

خراباتی شدم,

  از عشق مست ام*

سماواتی شدم من,

 عشق هستم*

من آن "خاک" ام,

بهارم، "نی" پرستم *

من آن "آب" ام,

شرابم، "می" به دستم *

من آن" هوی" ام , "دم" ام

با بال و دستم *

من آن "نور" ام,

"سر" ام، فرزانه هستم *

منم،

بازیگر هر دو جهان ام*

سرم  آگاهی و

تن، بی مکان ام

من آن "حور" ام که,

پاییز و بهارم*

من آن "نور" ام،

که" لیل" ام ، النهارم*

"پیام " ام،

واژه و معنا، منم من*

"کلام" ام،

شاهدو گویا , منم من*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

14/9/91

http://s1.picofile.com/file/8101899600/313_100.jpg

search rroshanaa on google.com

http://s5.picofile.com/file/8122806826/313_0100.jpg

 

 

علقه ها را پاک کن , بی رنگ شو* حلقه ها را چاک کن , بی زنگ شو* 313-061

علقه ها را پاک کن , بی رنگ شو*

حلقه ها را چاک کن , بی زنگ شو*

***

هم سفر بر خیز*

اینک فصل تو ست*

روز فردا های اصل و*

نسل تو ست*

هم سفر فصل بهار و*

سبزه شد*

سبزه شو*

امروز ، روز وصل تو ست*

هم سفر ، چشم ات*

برای دیدن است*

چشم بگشا*

شهر پر اهریمن است*

شکل اهریمن*

کجا دانی که چیست*

او شبیه عقل و*

هوش آدمی ست*

عقل و هوش آدمی*

خود چیست چیست*

درس" دیروزی" ست*

کی دانی که چیست*

درس دیروز تو*

استادش "خودی"  ست*

"چشم و گوش" ا ت را ببند*

گیری تو بیست*

چشم و گوش آدمی*

 دل بسته شد*

"نفس" ات انسانی شد*

علقه بسته شد*

علقه علقه*

جن و شیطانی شدی*

حلقه  حلقه*

هوش و عقلانی شدی*

حلقه ها*

زنجیر دست و پای تو ست*

علقه ها*

ابلیس آتش خای تو ست*

آن صفاتت*

علقه های فانی است*

"عقل و هو ش"ا ت*

حلقه های دانی است*

علقه ها "انگ" اند*

بی انگی تویی*

حلقه ها "ونگ" اند*

بی ونگی تو یی*

علقه ها را پاک کن*

بی رنگ شو*

حلقه ها را چاک کن*

بی زنگ شو*

چونکه بی رنگی و*

بی زنگی شوی*

آگه از هر رنگی و*

زنگی شوی*

بوم رنگ و*

صور اسرافیل تو*

روح پاک و*

نور جبراییل تو*

هم سفر بر خیز*

در " صور" ا ت بدم*

جمله اهریمن*

به یک" دم"  کن عدم*

شهر از اهریمنان*

تو پاک کن*

روضه ات را*

خالی از خاشاک کن*

یک دم ار*

در" شهر جان" گیری وطن*

ترک دوزخ کرده ای*

گیری عدن*

آن عدن را*

در عدم بنهاده اند*

تا عدم " باقی" ست*

جانها زنده اند*

لوح جان آدمی*

خود زندگی ست*

آ نکه او هرگز نمیرد*

آدمی ست*

***

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

Search rroshanaa in google

Rroshanaa2.persianblog.ir

rroshanaa@gmail.com

http://s4.picofile.com/file/7801982254/aaref3333.jpg

http://s2.picofile.com/file/7981314622/313_61.jpg

http://s5.picofile.com/file/8122295376/313_061.jpg

 

( حروف عشق خوانا بود) 313-009

( حروف عشق خوانا بود)

***

 

دل مجنون خود بردم

سر کو یی که

لیلا  بود

ندیدم بر سر کویش

سری دیگر،

که شیدا  بود

کمان ابروی خود

زه کرد

نگاهش گرم و

گیرا بود

دل زارم

به یغما برد

بدان چشمی که،

زیبا  بود

صفای کلبه

پیدا بود

نوا در

نی لبکها بود

هوای دل

مصفا بود

شب من

شام یلدا بود

نگاهش پر

زمعنا بود

حروف عشق

خوانا بود

گل روی

لطیف او

دلم را باغ و

صحرا بود

مژه بر

ساحل چشمش

حضور

شاپرکها بود

کمان ابروی

مشکینش

کمین آه و

غمها بود

لبش جامی

مسیحا بود

رخش ماه و

فریبا بود

حباب خنده

بر رویش

نگارم مست و

شهلا بود

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

rroshanaa@gmail.com

search  rroshanaa   on google

 

 

http://s4.picofile.com/file/7921750963/313_9.jpg

http://s5.picofile.com/file/8122178100/313_009.jpg

 

در حلقه آغوش تو،* چون چیره دستان آمدم 313-001

در حلقه آغوش تو،*

چون  چیره دستان آمدم*


*****

آب آمدم،

باد آمدم، *

پیداو پنهان آمدم*

از آسمان واززمین*

باعهد و پیمان آمدم*

ابری بدم،

باران شدم*

باکشتزاران آمدم*

رودی بدم،

دریاشدم،*

از کوهساران آمدم*

با باد، پران آمدم*،

با ابر و باران آمدم*

با عطر گلهای بهار،*

در این گلستان آمدم*

آهی بدم،

اشکی شدم،*

از نر گس جان آمدم*

شبنم به گیسویت شدم،*

در این شبستان آمدم*

در حلقه آغوش تو،*

چون  چیره دستان آمدم*

با زهره سوسوی تو

در این مهستان آمدم

نوری بدم در لا مکان،*

از بستر جان آمدم*

مست وصالت بوده ام ،*

از راه زهدان آمدم*

من دردمندان آمدم،*

هم درد و درمان آمدم*

صورتگر جانم تویی،*

جانم به فرمان آمدم*

عشق تو بر جانم زده ،*

بی پا و دستان آمدم*

در بستر عشق تو من،*

گریان و شادان  آمدم*

برخیز و خندانم نگر،*

سبز و خرامان آمدم*

برخیز و گریانم نگر،*

از کوی جانان آمدم*

گریان وخندان  آمدم،*

آگاه و حیران آمدم*

با گوش و چشمی روشنا *

قلبی مسیحان  آمدم،*

من باده نوش  عشقم و*

ساقی به مستان آمدم*

من مست مست  ساقی  ام،*

باقی به دستان آمدم*

چون عندلیبان آمدم*

رقصی به میدان آمدم*

از عشق  می گویم سخن*

منجی دوران آمدم*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

Search  rroshanaa on google

 

http://s1.picofile.com/file/7526621284/gf2.jpg

http://s2.picofile.com/file/7904555264/313_1.jpg

http://s5.picofile.com/file/8121960218/313_01.jpg