شده ام همنفس ات،ای نفس تو،نفسم 313-091

شده ام همنفس ات،ای نفس تو،نفسم

***

من ندانم که چه شد*

قسمت من بام تو شد*

خود ندانم که چرا*

شهرت من نام تو شد*

من که نی اهل خراباتم و*

نی مسجد و دیر*

زچه، سجاده من*

قبله به اندام تو شد*

بخدا، نرگس تو*

شمس دل افروز من است*

دیدن ماه رخت*

ذکر شب و روز من است*

جلوه قامت تو*

طلعه جانسوز من است*

شربت لعل لبت*

باده پیروز من است*

همه شب تا به سحر*

چشم ز هم وا نکنم*

پشت چشمم، نفسی*

با تو، من و ما نکنم*

همه کون و مکان *

از تو هویدا شده اند*

بخدا، جز مه تو*

مه رخی ، پیدا نکنم*

مه من، ای شه من*

ای "مه شاهنشه "من*

ره من، ای چه من *

ای" مه آهو وه" من*

بخدا، نور منی*

ماه منی، شاه منی*

بجز از شمس تو، من*

انوره پیدا نکنم*

همه هستی خود*

غرق وصال تو کنم*

بجز از وصلت تو ،*

هیچ تمنا نکنم*

همه تن،*

 عشق منی*

روح منی ، جان منی*

بخدا ،*

من ، تو شدم*

 من زتو حاشا نکنم*

شده ام همنفست،*

ای نفس تو،*

 نفسم*

من به تو غایبم و*

عشق ، تمنا نکنم*

بخدا، دم شده ام*

دم شده ام ، دم شده ام*

آگه  از انفسم و*

در خور آدم شده ام،*

بخدا، عشق منم ،*

صورمنم ، صیر منم،*

 مرده ام ، زنده منم،*

صورت آدم شده ام،*

عدنم، در عدمم ،*

هم عدمم، هم بدنم*

بخدا واژه منم*

وحی مسلم شده ام*

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

1/9/90

*rroshanaa@gmail.com

*search (rroshanaa) in google

http://s1.picofile.com/file/8100782434/313_91.jpg

http://s5.picofile.com/file/8111606992/313_091.jpg

http://s5.picofile.com/file/8134699918/313_0091.jpg

 

تکوین تو به سنم همانا : صنم ملکوتی همانا: احسن الحال همانا: زبور قدسی 13-08

تکوین تو به  طور سیناء

( طور سینین)

تکوین تو به طائر سدرة المنتهی

تکوین تو به سنم

 همانا : صنم ملکوتی

همانا: احسن الحال

همانا: زبور قدسی

تکوین به "لم یکن له کفواً احد"

***

آری:

در  مصیر

حم. عسق" "

و تکوین به

عشق و آگاهی

بحق  "سلامت" خود را .

آری :

" س " را

ملاقات میکنی.

 منصرف از

 تما می صفات و تعینات شده ای.

عقل تو

تسلیم"،"

آ ری :" س"،

قلب تو

سلیم"،"

آ ری:"س" ،

نفس و نفس(دم) تو

 مطمئن، آرام و

 "سکینه"

آری:"س" ،

طین  ، طینت ،

 مزاج

 و نفسهای تو

خالص و زلال و روان  و بی طغیان (ط)

همانا:

تسنیم""

آری:"س"

میشود.

بر  این

خوش صیرتی  ،

 خوش ذاتی ،

بی طغیانی(ط)

 خوش نفسی

همانا: بر این

"سنم"

آری :

"س"،

سبحان

آری :"س"، 

سجده" ."

آری :"س"،

  درود و

سلام"،"

آری:"س"

می کنی.

بر دستان و

 آستان 

سنم ملکوتی""

 بوسه میزنی.

  برقدر و منزلت تمام جوارح خود،

 آگاهی عاشقانه و

علم الیقین

 می یابی.

اشک آگاهی،

 از چشمانت جاری میشود.

آری:

اینچنین  در 

محراب عشق و آگاهی،

بر   تربت پاک  خود،

هما نا :

 طین   و طینت سالم  خود،

صلات و صلوات  میگویی.

" سعه صدر "

آری: "س"،

 می یابی.

با صدق و خلوص ،

  و عاشقانه،

در زمره

مخلصین له الدین حنفاء" "

تکویناً

تجسم عشق""

 می شوی،

همانا:

معشوق حی و باقی را،

ساقی جانانه را،

راضیةً مرضیةً،

به عین الیقین شهود میکنی.

حق الیقین را،

رب رضی را،

  این نعیم را،

که

 تکویناً،

" خودت" شده ای،

به عین الیقین،

 شهادت می دهی.

آری:

معنای

" من عرفه نفسه فقد عرفه ربه"

در تو تکوین یافته است.

آری: تو

 به طین و تربت پاک و سالم خود،

به "ذی طوًی"

به این وادی همانا: حال همانا: طور (ط) بی تردید و بی طغی (ط)

 همانا: قیم و مطهر

هما نا:

به طومار آسمانی،

 کتاب و طومار ملکوتی ،

همانا:

صحفًا مطهرةً ، فیها کتبُ قیمةُ""

آری:

به

"سجلّ"

ملکوتی

آری:س،

منقلب می شوی.

 چه "حسن مآب"ی.!

طوبی شده ای. طغی را هوا شده ای( بیان خواهد شد)

اطوار را طور شده ای

احوال را حال شده ای

طغی را طو بی شده ای

طه شده ای ( بیان خواهد شد)

  آسمان عشق و آگاهی را

 طی و طواف میکنی.

رکوع ، قعود و سجود خود را ،

صلات و صلوات میشنوی.

خود را در زمره مسجودین

آری:"س "،

تمیز میدهی.

بر ید بیضائ خود بوسه میزنی

  تمام ملایک، قوا و جوارح ات

 تکویناً،

 تو را سجده

(آ ری: "س")

 میکنند.

تو نیز،

خود را تسبیح

(آری: "س")

 میکنی.

آری:

بر دستانت بوسه میزنی،

لباس انس و جن ،در افکنده ای.

خود را،

در روشن ترین ،

نورا نی ترین ،

تکوین "مکانی زمانی"،

در" بهترین سرشت" خود

همانا:

 "بهشت"

آری:

 در شرقی ترین نقطه بهشت

در شادی ،  آرامش و رضایت محض

فی

عیشةٍ راضیةٍ" "

همانا:

در" علیّین"،

مکتوب و مرقوم میبینی.

 به احسن الحال متحول شده ای.

"مالک یوم الدین" شده ای

 "تجسم عشق" شده ای.

آری:

در عدن ،

در "سدرة منتها"،

آری:

س"،"

 همانا:

در طور سینین (س _ س _س ـ ...)

وارد شده ای.

"سنم"

 (صنم تکوینی و ملکوتی)

شده ای

در طور" اطوار سنم" خود،

 وارد شده ای.

آری:

طور سینین" "

شده ای.

"سنم "شده ای.

"ماه" شد ه ای.

سیناء" شده ای."

"نو ر " شده ای.

روشنا" شده ای."

مبارک" شده ای."

طور" شده ای."

"معبد" شده ای.

"طور سیناء" شده ای.

پر برکت" شده ای."

طور سینین" شده ای."

آری:

طور سینین"

 جایی ست که خودت را"

 به عین الیقین می بینی.

نعیم تو،

یقین تو،

حق الیقین تو،

همانجاست.

ربک الحق، 

نور ایزدی،

نور هدایت،

 همانجاست.

آذر گشسپ،

فر ایزدی ،

برهمن ،

همانجاست.

صو معه و مسجد

 دیر و کنشت ،

 همان جاست.

 ساقی و میخانه ،

بت و بتخانه ،

سا غر و پیمانه،

معشوق جانانه،

همانجاست.

نفس و نفس(دم)،

هوای  بی هوس،

هوی بی نفس(دم)،

های بی قفس ،

هیو لای بی تو کس،

همانجاست.

کوه نورانی و مبارک

طور سیناء ،

همانجاست.

آری:

ربک الحق

همانا:

لم یکن له کفواً احد" "

هم،

 آنجاست.

تو" هستی."

"اطوار سینین"

 تو هستی.

***

طس

همانا: طور سینا

تو هستی

آری:

در ملاقات با نفس ملکوتی

همانا:

درملاقات با خودت،

طین و تربت پاک و

سالم (س) را،

عقل قدسی و

تسلیم (س) را،

قلب

سلیم(س) را،

سکینه(س) قلبی را

تکوین به،

سجلٌ(س)، و سجٌیل را

سجود(س) ملایک را،

تسبیح(س) ربک الحق را

قرآن ذی ذکر و،

سعه(س) صدر را

مزاج تسنیم را 

تکوین به

سنم(س) را،

طائر سدرة(س) المنتها  را،

تکوین به کلمه را،

تکوین به عدم را،

تکوین به دم را،

تکوین به آدم را،

تکوین به عشق را

تکوین به،

طائرکم " را"

تحیة و سلام (س) 

میگویی و میشنوی

در.

این احوال و اطوار تکوینی، 

رکوع و قعود ،

سجود و سلام (س-س)میکنی.

این

طور (ط)-" سینین"(س)) ،

این

"طاسین"

مصیر الی الله است..

حال و طور قدسی است. .

مزاج و طینت سالم  است..

آری:

طس""

است.

نان عیسایی است.

جسم  سالم است.

تربت مقدس ا ست.

حال  و طور سالم (طس) است.

طور سیناء است.

آری:

"طا"" سین"

است.

همانا:

تجسم حی و قیوم تو است.

بستر

نان و شراب مسیحایی ،

جسم و جان،

و حال سلامت و مبارک در توست.

طین و طور "سالمین" توست.

جنتین" باقی توست."

نهر ها و شریانهای حیات در بستر آن جاری  می باشند..

در آن جایگاه استوا ،

در آن افق اعلی

سکنا،

و تسکین (س)  میگیری. 

بحق ،

سجلٌ و سجیل(س) تو ،

همانا:

لوح "وحی"

حال بقاو حی شدگی تو ،

آری:

یحیای" تو"

می شوند..

به این سجلٌ

همانا:

" زبور قدسی"

در قلب  ،

در این وادی مقدس ،

تکوین  می یابی.

آری:

در این

طین سالم،

طین ملکوتی ،

این

  تین در ملکوت

دراین مزاج و طینت سالم

در این

" تسنیم"

در این وادی

ذی طوًی""

این

زیتون ملکوتی

در این

طور سینین(س _س_س)

همانا:

در زمره سالمین،

آری : س

در بهترین  حال،

آری :

در احسن التقویم،

جنتین""

خود را ،

تکویناً ملاقات میکنی.

طائر سدره المنتها شده ای،

"طا سین" شده ای،

به سدره المنتها،

به عدن،

به فعلیت محض ،

منقلب شده ای .

این  جایگاه  و شهر  ایمن   را

همانا:

 این  "بلد الا مین"  را

باز  می یابی..

آری:

در می یابی  که ،

در این  شهر  جای داری.

در این  احسن الحال "حل" شده ای..

در این" بلد الامین"، "حل" شده ای.

آری:

" انت حل بهذاالبلد"

و همانا:

هذا البلد الامین" را"

تکویناً ،و به عین الیقین

ملاقات می کنی

خاستگاه توست

که  تو هستی در بهترین حال

آری:

از سفلی ، به علیا،

از ملک به ملکوت،

صیر میکنی..

آری:

"التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین لقد خلقنا الانسان فی احسن التقویم. ثم رددنه اسفل سفلین. الا الذین امنواو..."

آری:

طس""

عقل و جوارح ،

تسلیم به عشق شده،

در تو است..

همان

تربت پاک و سالم توست..

حال سلامت  توست..

او را

تکویناً، میبینی..

طائر " سنم قدسی" شده ای..

طا سین شده ای..

طائر "سنم خودت" شده ای..

آری :

به "طائرکم" تکوین یافته ای..

در چشمه آب حیات،

به مدد نفخه عشق،

در چشمه زمزم،

دم به دم و دمادم،

شسته می شوی.

آری:

طا سین

طور و حال

تسنیم و تزکیه

در تو  است..

حال بی تردید و  بی وسو اس است.

حال یقین است.

حال رضا، است.

دمادم این حال را ،

بر خودت یاد آور می شوی.

دمادم این نفس مطمئنه را،

نفس(دم) میکشی..

ذکر می گویی..

این حق الیقین را،

صلات و صلوات،

می شنوی..

دمادم خود را  تسبیح می گویی..

آری:

دمادم خود را می خوانی و

خود را می شماری..

همانا:

طس

آیات لوح مقدس ،است.

تورات است..

اسفار کتاب سلامت توست.

احوال و اطوار سینین توست..

عقل سلیم و قدسی ،

که همان حکیم است،

برایش قابل خواندن (قرآن) است.

طین پاک و سلامت است که،

در طین همه موجودات،

بطور تکوینی هر لحظه،

از صو رتی یه صورتی ،

از طوری به طوری دیگر،

تکوین و تبیین می یابد.

ذات الصور است.

حق الیقین است.

مقام" استوا"  و

" عرش اعلی،

است.

آری:

آیات تکوینی،

قرآن کریم،

و

آیات کتاب مبین،

است.

آیات کتاب "ذی ذکر" تو است.

آیات کتاب" تز کیه" تو است..

آیات کتاب "احوال یقین" تو است..

آیات کتاب" اطوار سینین" تو است..

آیات لوح  طور سینا است..

آیات کتابی مکنون است..

آیاتی قابل خواندن ،

آری:

آیات قرآن،

برای عقل قدوس

همانا:

روح القدس""

است..

و

آیات کتابی مبین ،

برای مومنین است..

آنان که،

در مصیر

تکوین به قرآن ذی ذکر

تکوین به عقل قدوس

و تزکیه نفس،

عاقبت،

به

حق الیقین""""

تکوین می یابند.

آری..

"طس تلک آیات القر ان و کتاب مبین. هدی و بشری للمومنین.الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم بالاخره هم یوقنون"

آری:

******

طسم

همانا:

"طا-سین-میم"

طائر- سدره –منتها

طور-سینای-موسا

طور-سینین-محمد

آیات کتاب مبین ،

تو هستی.

تین است.

زیتون است.

اطوار سینین است.

تجسم طین و طینت قدسی

همانا:

تربت پاک است.

وادی

" ذی طوًی "

است.

آری:

 

عقل سلیم و قدوس،

همانا:

عقل حکیم،

اطوار سینین (طس)تو را،

مبیند و مبین(م) میکند.

آنچه قدوس حکیم ،

از طور سینین تو،

بر  تو ( محمد.محسنین-مومنین- مرء- میم)

بر لبان (صوت لب –میم ) تو

جاری و مبین (میم) کند.

شرح

اطوار(ط) سینین (س)  تو  است ،

که موسایی ، محمدی، مبین و مرئی(م) میشود.

(آری : طسم).

طور سینین محمد است.

طور سینای موسا است.

طور سینین(طس)،

مؤمنین و مؤمنات(م)،

محسنین(م)،

است .

اطوار سینین(طس)

است که،

مبین(م)  میشود.

متجسم(م) میشود.

مکتوب(م) میشود.

طین و طینت سالم موسا است.

طسم" است."

لوح فرامین ( آیات) آسمانی موسا است.

تورات است.

طین و طینت سالم(طس) است،

که تکویناً بر تو مرئی(م) میشود.

سبحان ، سجده ، سلام،

رکوع و قعودی به

ربک الحق" است."

آری:

"طوی" یی ،(طوایی)

در مصیر،

تکوین تو به،

"سا لمین"

و ورود تو به،

"جنتین"

است.

تو،

طائر(ط) سدره(س) منتها(م)

شده ای.

طا-سین-میم""

شده ای.

طوبا شده ای .

از صفات فانی ،

تکویناً تزکیه شده ای.

یحیا شده ای.

این بیٌنه تکویناً،  در تو

وحی شده است.

تکویناً، و بالبیٌنه

حی شده ای

همانا:

این بیٌنه،

آیات کتاب مبین است.

آری:

کتاب،

تو هستی.

نفس  و

نفس(دم) تو

است.

و

آیات،

اطوار تو هستند.

که

برای عقل قدسی،

قابل خواندن ( قرآن ) است.

بدون خستگی ،

با گشاده نفسی،

با نفسی مطمئن،

بر لب جاری و مبین می کنی.

آری:

عقل حکیم و قدوس

 میگوید:

" لعلک باخع نفسک.."

آری:

شدید القوا شده ای.

همانا:

به عین الیقین

این بیٌنه را شهود کرده و

به علم الیقین

و بدون خستگی نفس

آن را مبین میکنی.

آری:

هرگاه

این حقیقت ملکوتی،

در فلب  عاشقان حق،

به اذن رب رضی ،

بطور تکوینی،

نازل شود.

گشاده نفسی و آرامشی بحق ،

در آنها تکوین می یابد.

عقل آنها خاضعانه تسلیم و

مسلمان میشود.

آری:

طسم

تربت و طین سالم است.

"طس" است.

همان لوح مقدسی است که

با

ریختن آب آگاهی بر آتش جهل،

تعمید در آتش عشق،

خاموش شدن فتنه ها در سینه ات،

آن را تکویناً

مرئی،

متجسم و مبین

(میم)

میشوی.

موسا می شوی.

محمد میشوی.

میوه و منتهای شجره طیبه را،

مرقوم و منشور میشوی.

طائر سدرة المنتهی میشوی.

آوای بهشتی سر می دهی.

سرود عشق و آگاهی می سرایی.

پیامبر عشق و آگاهی می شوی.

آری:

"طسم"

آوای

شعله های عشقی پاک و مقدس است،

در نیستان وجودت.

امواج

شرابی طهور  است،

در پیمانه نسوجت.

انوار

شهاب های آگاهی است

در آسمان ملکوتت.

" آتش عشق"

تنها آتشی بی شعله ،است

که

نمی سو زاند،

زنده میکند.

آری:

آیات و نشانه های این

طین سالم(طس) را

همانا:

تجسم این ،

حال و طور ( ط ) سالم ( س ) همانا:(طس) را

که

در آتش عشق تعمید یافته و

حال طغی ( ط ) در آن هدی و هوا ( طه) شده  است،(بیان خواهد شد)

تکوبناً و

بحق الیقین،

ملاقات  و مبین (م)

میکنی.

آری:

طسم""

لوحی  است، که

موسا(م) از طور سینا (طس) با خود آورد.

همانا: لوح, موسا است. همانا: لوح , تو هستی.

که در آن احوال و اطوار و طغیان ( ط) نفس را سکینه ( س) شده ای

آری:

سجلٌ ملکوتی است.

صحف آسمانی است.

کلام ربک الحق است.

کلماتی است که

انوار عشق،

در قلب و دل موسا

وحی" و  "حی" "

کرده است.

طسم

طور سینای موسا(طسم) است.

طور سینین محسنین(طسم) است

طا سین میم"   "

است.

طلوع  و ظهور سنم آسمانی است.

"طوی" ی(طوای)

انفاس و طائران عرش قدسی و ملکوتی است

بحق، خاموش کننده ،

"طغی" ی(طغای) فرعونیان،

در  فرش ملکی و زمینی است.

آری:

طسم

تکوین تو به سالمین است.

تمکین تو در جنتین است.

تنزیل حق الیقین در تو است،

تحویل  و تبدیل جوارح و چوبدستی موسا،

به

ید بیضای  رب العالمین است

سِفر" های کتاب تورات مبین است ، "

طائری سنم ،

در انفاس مرسلین است.

طائری آسمانی و وحیانی،که

بر انفاس و اعناق هر مومنی  فرود آید.

خشیت الهی و ملکوتی در وی تکوین می یابد.

طین او،

وادی " ذی طوًی ".

احوال او،

"اطوار سینین" .

نفس و نفسهای  او،

"طائر سدرة منتها"

و "شدید القوا"

میشود.

آری:

نفس او،

در بلد الامین،

در عدن،

ساکن می شود.

نفسهای او،

آرام و قرار میگیرد.

و همانا:

در تحویل و تبیین

این حال ملکوتی،

این طور و طومار اسمانی،

این حال نبأ،

این نبوت،

خستگی در نفس و نفس(دم) او صیر نمی کند.

آری:

طسم تلک آیات الکتاب المبین

لعلک باخع  نفسک الا یکونوا مومنین

ان نشا تنزل علیهم من السماء ایه

فظلت اعناقهم لها خاضعین

....

طسم تلک ایات الکتاب المبین

نتلوعلیک من نباء موسی و فرعون بالحق

لقوم یومنون

 

آری:

ادامه دارد.......

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

20/7/89

Search  rroshanaa on google.com

http://s5.picofile.com/file/8108410976/13_08.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8108527734/13_008.jpg

http://s5.picofile.com/file/8108527734/13_008.jpg

 

زهره عشق و وفایی* در صدف ، در و صفایی 313-092

زهره عشق و وفایی*

در صدف ، در و صفایی

***

بی دم و*

بی عقل گشتم*

"باز دم"  

شد سرگذشتم

در حباب تیرگی ها*

روشنا گشتم

 گذشتم*

عالم اوصاف،

گشتم*

عالم اعمال،

دیدم*

ماضی و*

مستقبل و حال*

در قیامت ،

من پریدم*

عالم روحی ،

چنین است*

مالک ایام دین

است*

هان:

بهشت و هم جهنم*

نفخه اهل یقین ، است*

هیمه تن را ،

رها کن*

خیمه دم را،

سوا کن*

پشت این صورتگریها*

غل از اعناق ات

هوا کن*

گر دمی  دم را بیابی*

دل به غم ،

هرگز نتابی*

در همه انفاس عالم*

همدمی جز دم،

نیابی!*

هر زمانی،

نفخه بینی*

گه یساری

گه یمینی

پشت پرده،

کی توانی !*

روشنا اسرار  ،

بینی*

آدمی شو*

رو دمی شو*

تا،

بهشت و گلشن آیی*

چشم بند و

 با دمی شو*

در سیاهی *

 روشن آیی*

زهره عشق و *

وفایی*

در صدف

در و صفایی

نون قلم

ما یسطرونی

درحدیثی احسن

 آیی*

***

 

ناصر طاهری بشرویه.......روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

 

http://s1.picofile.com/file/8100840568/313_92.jpg

http://s5.picofile.com/file/8125112000/313_092.jpg

 

 


خودم را عاشق و معشوق خدا را عشق دیدم من 313-015

خودم را عاشق و معشوق

خدا را عشق دیدم من

***

ز آب و گل

تنیدم من

به نای و نی،

دمیدم من*

شراب و ساقی و مطرب

بهار دل بدیدم من

گلی دیدم،

که در جامی*

شکوفا شد،

چه بویا   شد*

ز عطر گل،

شنیدم  من*

سلام اولین اش من*

شبی دیدم

که انس و جن*

یکی نای و

یکی نی شد*

شنیدم :

" اقرا بسم رب"*

کلام اولین اش  من*

صراط  مستقیم  دیدم

صراط  الذین اش من*

که انعمت علیهم بود

پیام ملک و دین اش من*

به  آب و باد و

در خاک اش*

نظر کردم،

ندیدم  من*

بجز آن  قطره باران*

که از ابر اش،

چکیدم  من*

پریدم  من،

چکیدم من،*

بجز ساقی،

ندیدم  من*

بجز راهی بسوی  او*

رهی باقی،

ندیدم من*

ره ساقی , ره عشق و

ره باقی ره عشق است

چو خود را عشق دیدم من

به آگاهی رسیدم من

خدا را فعل ما عشق و

سماء و حال ما عشق است

بجز عاشق وشی آگاه

شهی باقی ندیدم من

همه انفاس انس و جن

پی عشق اند و آگاهی

عدم معشوق آگاهی

عدن را عشق دیدم من

چو عاشق گشت معشوق و

چو معشوق گشت عاشق وش

خودم را عاشق و معشوق

خدا را عشق دیدم من

خدا ی عشق را دیدم

یحول بین قلب و من

بجز این  نفس حول الحال

مهی باقی ندیدم من

چه ها دیدم , چه گویم من

چه ها گویم, چه دیدم من

خدای عشق و آگاهی

خودم را عشق دیدم من

رها گشتم , چه ها گشتم

جلال کبریا گشتم

همه انفاس عالم را

جمال خویش دیدم من

 

***

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com*

http://s1.picofile.com/file/7929984080/313_15.jpg

http://s1.picofile.com/file/8124425368/313_015.jpg

 

عشق خرگاه است* "خرقه" کن حریق* 313-086

عشق خرگاه است*

"خرقه" کن حریق*

***

ای درون چاه ما ،*

نای شما*

خلوت ما*

آرزوهای شما*

شهوت ما*

آب جویای شما*

یوسف ما ،*

با زلیخای شما*

بستر ما*

خاک طوبای شما*

بوسه و آغوش و

گرمای شما

در درون خاک ما*

آب شما*

شربت انگور ما*

باب شما*

شیره ما*

خامه ناب شما*

راحت الحلقوم و*

عناب شما*

ای به زیر پای ما ،*

سقف شما*

ثروت دنیای ما،*

وقف شما*

ورد ما و حرف ما ،*

وصف شما*

بر لب هر بام ما ،*

برف شما*

آری : اندر کاه ما،*

کاه شما*

کاهگل ما*

با گل و کاه شما*

کلبه ما ،*

بر سر راه شما*

ماه ما و ماه شب ،*

ماه شما*

ای ،درون قهر ما،*

قهر شما*

شور و شادیهای ما ،*

شهر شما*

بارش باران ما ،*

نهر شما*

خسروی شیرین ما ،*

بهر شما*

آری اندر جان ما*

جان شما*

خنده ما ،*

خندد از خوان  شما*

بنده ما *

تحت فرمان شما*

ناله ما*

نالد از خان شما*

اندرون نای ما*

نای شما*

نفخه ما*

سور  "درنا"ی شما*

نغمه ما*

شور "سرنا"ی شما*

موسی ما *

طور سینای شما*

ای به کوه قاف ما*

جای شما*

قد قد ما*

مرغ عنقای شما*

هد هد ما*

جام صهبای شما*

قل قل ما*

صبح فردای شما*

مسجد ما ،*

چون کلیسای شما*

عابد ما ،*

همچو ترسای شما*

مصطفای ما ،*

چو عیسای شما*

منجی ما *

بر چلیپای شما*

از چه با خود*

قهر و دعوا میکنید!*

از چه با خود *

جهل سودا میکنید!*

ای رفیق نا زنین *

ما خود، تو ایم*

از چه باخود*

حیله بر پا میکنید!*

عشق آگاه است،*

"آگه" شو، رفیق*

عشق خرگاه است*

"خرقه" کن حریق*

عشق ،

ساقی است و باقی ،*

چون "عقیق"*

عشق نوش و

عشق نوشان*

نی "دریغ"*

ناصر طاهری بشرویه...روشنا*

پیامبر عشق و آگاهی*

12/6/90*

Search  rroshanaa  on google.com

*http://rroshanaa.persianblog.ir

rroshanaa@gmail.com*

http://s4.picofile.com/file/8100182768/313_86.jpg

http://s5.picofile.com/file/8123974884/313_086.jpg