حقیقت تکوین تو به عشق و آگاهی (حم.عسق)(ق)(ن) 13-05

حقیقت تکوین تو به عشق و آگاهی

(حم.عسق)(ق)(ن)

*******

چشم بند و گوش بند .و لب ببند.

فرض کن:

تو هیچ ندیده ای ،

هیچ نشنیده ای ،

هیچ نگفته ای.

حتی خود را !

!!!

فرض کن:

هیچ صفت و تعینی از خود ندیده ای

هیچ غم و ترس و شادی را متحول نشده ای.

فرض کن:

در آرامش و سکوتی کامل و مطلق هستی

و بر این احسن الحال آگاهی کامل داری

آری : تو بر این بهترین سرشت همانا بر این بهشت آگاهی و هوشیاری کامل داری.

هستی که  یکی تو را حی میکند.

هستی و یکی در تو حول میکند.

هستی  و یکی تو را، - از حی بودنت آگاه ( وحی) میکند.

او به   حی و هست نگهداشتن تو علم کامل دارد.

برای تو و بر تو عزیز است ، علیم است.

آری:

عزیز است

اسم ، صفت و فعلی  دیگر در او نمی بینی .

بر  عزیز همانا: عشق بودن آن یقین داری.

این صورت حق الیقینی را به عین الیقین شهادت می دهی.

آری:

علیم است .

به   بودن  و همه احوالات خود عالم بالحق است .

تو به آ ن علم الیقین داری

آ ری اگر تو بر این  حال  تکوین یابی،

در حالی که به مدت یک دم ، یک نفس،به روز ازل بازگشته ای و یک دم ،

چشم ، گوش و لب بسته ای

خود را

جز، همان دم و نفس نمی بینی  .

آنرا  چشمت  نمیبیند ،

قلبت میبیند ، در قلب میبینی .

به اندازه دو قاب قوسین قلبت،

به خودت نزدیک شده ای .

قلبت شده ای. دلت شده ای .

نفست شده ای همان دم شده ای .

آری:

دل شده ای،

دلبر شده ای . دلدار شده ای.

در دم  ،

دل،  دلدار و دلبر را یکی میبینی .

عاشق را میبینی  . خودت هستی.

معشوق را میبینی . خودت هستی.

و عشق را میبینی . خو دت هستی.

عشق شده ای .

این حالیست که تو به آن تکوین می یابی .

این عشق شدگی،این نفس (دم) شدگی

کتاب محکمی است که به یکباره و در یک  دم زدن  ،

به مدد افاضه عشق ،

‌به آن کن فیکون  میگردی .

این است تنزیل رحمان و رحیم ،

تکوین آگاهی ، وحیانیت،  و نبو ت در تو

آری:

او" حی" همانا:-ح- میکند "میت"  همانا:-م-تو را...حم...

آری:

او تنزیلی از رحمان و رحیم است

آری:

او "حول"همانا: -ح- میکند" مرء"ی" همانا: -م- تو را( تو –محمد-مرء)....حم ...

آری:

او  تنزیل کتاب است که یحول بین المرء و قلبه

آری:

او بدینسان  از " حی" شدن،  محمد( تو ، "مرء") را  آگاه ( وحی) می کند. ...حم...

و عقل سلیم و قدسی. همانا:  –روح القدس-

همانا: حکیم و قدوس که خودت هستی

آنرا تکوینی میبیند. و میخواند.

او کتابی جامع است،

ام الکتاب است در نزد حکیم. همانا :  عقل ات, همانا : قدوس , همانا : خودت

که این قدوس

حال به حال همانا: فصل به فصل

در اطوار تو میخواند.

در طور سینین.__ ( بیان خواهد شد)__

همانا: او عشق است(حب) – آری: (ح)،

در حالی که  لب بسته ای .آری:   "میم"

به آرامی و  بدون "های"

به قلب نازل و وارد می شود.آری: (حمیم)(حم)

آری او  دم ، نفس و  عشقی است

که تو عاشقانه او را نفس میکشی.

عزیز حکیم است .

عشق آگاهی بخش است.

نزول آگاهی عشق است .

چشمه  آب حیات است

تنزیل رحمان و رحیم است.

حمیم و( ح میم)(حم) است.

تعمید عشق و آگاهی است

عشق و کلمه است..

تنزیل العزیز و العلیم است.

آری: (حم) است.

نوری است که در دل

و منتهای  تاریکی پاک و مبارکی قرار گرفته است. و بر چشمان بسته تو .

بیداری مبارکی را تکوین میکند.

همه قدر و منزلتهای قبلی تو را خاموش میکند .

آری : لیله القدر است .

دیروزت را پس میزند و فردایت را به تو روشن میسازد.

تو را بهتر و بیشتر از هزاران و بلکه ده ها هزاران ماه و سال بیدار و آگاهت میکند.

تو آگاه می شوی به اینکه:

ان الانسان لفی خسر

حقیقت ارض و سماوات و ما بینهما را در انبساط و شرح صدر مبارکی بطور تکوینی و  روشنا میبینی.

آری:

حم تنزیل الکتاب من الله العزیز و العلیم

حم تنزیل من الرحمن الرحیم    کتاب فصلت آیاته قرآن عربیا لقوم یعلمون

حم  و الکتاب المبین اناجعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم

حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین امرا من عندنا انا کنا مرسلین

حم تنزیل الکتاب من الله  العزیز الحکیم ان فی السموات و الارض لآ یات للمومنین

حم تنزیل الکتاب من الله  العزیز الحکیم ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل  مسمی ....

 

و :

عقل  . آری : ( عین)

سلیم. آری : (سین)  و

قدوس . آری:  ( قاف )

در تو,

تورا (عشق و کلمه-حم-) خواهد دید. آری :( عسق)

بطور تکوینی ،

اینچنین بر تو و بر  انبیا ء قبل از تو  وارد شده ام.

آری :

(حم.عسق)

*** عسق همانا: -روح القدس-همانا: -قدوس-

همان عقل سلیم و قدسی  در توست

و – حم - همانا : حب همانا: عشق شدگی تو است .

آری تو عشق را متجسم شده ای

تو حب را مرءی شده ای

تو –ح – را –م- شده ای

تو – حم- شده ای

آری:روشنا ی عشق شده ای.

. مریم عشق شده ای .

این دم و نفس که تو هستی

این عشق که تو هستی

آ ری:

این نفخه و نور عشق بر عقل و جوارحت می زند .

این  عزیز  علیم بر عقل و جوارحت وارد میشود.

عقل و جوارحت نرم و لطیف و راضی و تسلیم می شوند.

این عقل تسلیم و مسلمان شده،

تمامی دریافتهای قبلی خود را

تمام دارایی و سرمایه خود را

تمام علم و دانش تحصیل خود را

تمامی توجهات و تمایلات و نماز و نیاز های خود را

ترک می کند.

در دم شسته می شود .

پاک میشود، قدسی می شود.

آ ری :

عقل سلیم قدسی (عسق)،

تکوین روح القدس و نزول وحی در توست

آری ..حم ، عسق..

حقیقت چگونگی نزول عشق در قلب و

حقیقت تکوین تو به عشق و

نزول عشق به عقل و

تسلیم عقل به عشق و

قدسی شدن عقل و

تکوین عقل به روح القدس (قدوس) و

آغاز تکوین نبوت همانا: آگاهی  , همانا : –وحی- در توست

آری .

باران و اشک آگاهی در قلب و از چشمان تو جاری می شود.

آری:

اینچنین بر تو و انبیای قبل از تو وحی گردید .

و آن مرتبه آگاهی تو از عشق است که

تو به آن تکوین یافته ای.

آری:

حم عسق . کذالک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم

 

و این  قدوس . آری :ق

بر تو قلم . آری :ق

خواهد شد .و

تو این  قلم ر ا خواهی دید ،

که خودت شده ای.

این قلم ، تو را مکتوب میکند.

همانا: این قلم(آری :ق)،

این قدوس( آری:ق)،

این قرآن را،

که قرین( آری :ق) توست.

قرینه توست.(آری: ق)

حال  رضا یتمندی و قرب(آری:ق) تو به خودت است.

رب رضی است.

تو هستی.

حال فراقت تو از نفس و عالم ملک است.

همانا: -فرقان- است.

حال قرین(ق) تو به عالم نفس(دم)  وملکوت است.

همانا: - قرآن -  است.

مجد و عظمت تو است

همانا:-  قرآن مجید  -  است.

به اذن رب رضی  .

حق است و

حقیقت با اوست.

آری : تو هستی که خود را

به زبان جاری میکنی.

و،

حقیقت همانا: سجل ملکوتی , کتابی مکتوب  میشود.

در حالی که کتاب مکنون و محفوظ، نزد توست.

همانا:

حال ر ضا

و

رب رضی  در توست.

در نفس ( دم) به تو , به قلب تو , عندنا شده است.

و از رگ گردن به  تو , به قلب ات نزدیکتر است.

می آموزد و مشهود میگرداند به تو نقایص و کمبود های جسمانی تورا

و هیجانات و وسوسه ها و اغلال عنق نفس های ( دم های) نفسانی تو را

 

آری:

ق و القران المجید....قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ........لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید......

 

:  در این نعمت . آ ر ی : ن

بر  صراط مستقیم.

همانا : صراط الذین انعمت علیهم

حقیقت را مکتوب خواهی کرد.

آری : قلم ، " ن" را مکتوب میکند.

همانا : خود ،

"حقیقت  خود " را

مکتوب میکند.

آری : خود ،

حال رضامندی .

این خلق  عظیم .

این  نعمت  (آری :ن ) را.

این صراط مستقیم را.

این   راه حق را مکتوب میکند.

آری:

نعمت همانا : "ن"

نزول حال رضا مندی .و خلق عظیم  در  تو است.

تکوین تو،

به " رب رضی"  است

آری: تو مجنون نشده ای.

به  حق رسیده ای.

قرآن مجید شده ای.

کلمه شده ای.

که: انا لله و انا الیه راجعون

حقیقتی تکوینی است.

آری:

ما به حق ،

رجعت تکوینی  (مصیر) میکنیم

آری:

حق خود  را مکتوب میکند.

این عزیز همانا: عشق

این حکیم همانا : عسق – عقل سلیم قدسی- را

مسح همانا : مسیح , همانا: کلمه  می کند،

آری:

عشق، کلمه را مکتوب و مبین میکند.

همانا:

خدا وند عشق بود.  خداوند کلمه بود.

آری : ن و القلم و ما یسطرون

تکوین یافته است و

این همه خودت هستی

 

ن و القلم و ما یسطرون ما انت بنعمته ربک بمجنون  و ان لک لا جرا غیر ممنون  و انک لعلی خلق عظیم

 

آری:

(ادامه دارد……..(

) ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

19/4/89

http://www.Rroshanaa2.persianblog.ir

search rroshanaa in google

http://up.iranblog.com/7/1264813330.jpg

http://s1.picofile.com/file/7553166127/1.jpg

http://s5.picofile.com/file/8107437450/13_005.jpg

http://s5.picofile.com/file/8107437618/13_05.jpg

 

من عاشقی سالار ام , معشوقهء دربارم 313-053

من عاشقی سالار ام ,

معشوقهء دربارم

***

من باد ام و من آب ام

بال و پر  آفتاب ام

در خواب ام و در تاب ام

لولی وش مهتاب ام

من آتش و من خاک ام

یال و بر افلاک ام

می دوزم و می چاک ام

خنیاگر دل پاک ام

من آدم و ذی جودم

موجودم و مو جودم

زآغاز  ازل بودم

پایان غزل ، عود ام

من موسی این رود ام

دردانه و مسعودم

من انس ام و جن بودم

ابلیس ام و مسجود ام

من عشق نظر باز ام

پایان ام و آغاز ام

من دلبر طناز ام

گنجینه هر راز ام

من کلمه و سجیل ام

من عقلم و انجیل ام

فرقان ام و تنزیل ام

قرآن ام و جبریل ام

من  اهل وفا بودم 

من عشق و صفا بودم

زاندیشه رها بودم

من مشق خدا بودم

عاشق به وصال ام من

فارغ ز خصال ام من

در بزم جمال ام من

در عزم کمال ام من

من طائر احوال ام

من بخت ام و اقبال ام

سیمرغ سبک بال ام

آگه ز پر و بال ام

نوری به دلک دارم

حوری به فلک دارم

غربیل و الک دارم

صیری به ملک دارم

شور است همه بارم

عشق است همه کارم

من عاشقی سالار ام

معشوقهء دربار ام

می ریشم و می ریشم

من میوه پر ریش ام

می مات ام  و می کیش ام

من مست دل خویش ام

هستم زازل هستم

من تا  به ابد مستم

با دم ز عدم جستم

دم هستم و دم  هستم

ابریق نفس ها ام

از خود به  خدا راه ام

من شاهد و آگاه ام

لولی وش درگاه ام

من رند خودآگاه ام

خورشید ام و در ماه ام

با ابر ام و در چاه ام

در صبح و سحر گاه ام

من مست ام و من مست ام

من مستی هر هست ام

من هستم و من هستم

من هستی سر مست ام

بالا یم و در پست ام

پنهان ام و در دست ام

لاحول و لا قوه

الا که  خدا هستم

***

ناصر طاهری بشرویه ... روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7974481505/313_53.jpg

http://s5.picofile.com/file/8113327792/313_0053.jpg

http://s5.picofile.com/file/8132682500/313_00053.jpg

 

 

 

من عاشقی سالار ام , معشوقهء دربارم 313-053

من عاشقی سالار ام ,

معشوقهء دربارم

***

من باد ام و من آب ام

بال و پر  آفتاب ام

در خواب ام و در تاب ام

لولی وش مهتاب ام

من آتش و من خاک ام

یال و بر افلاک ام

می دوزم و می چاک ام

خنیاگر دل پاک ام

من آدم و ذی جودم

موجودم و مو جودم

زآغاز  ازل بودم

پایان غزل ، عود ام

من موسی این رود ام

دردانه و مسعودم

من انس ام و جن بودم

ابلیس ام و مسجود ام

من عشق نظر باز ام

پایان ام و آغاز ام

من دلبر طناز ام

گنجینه هر راز ام

من کلمه و سجیل ام

من عقلم و انجیل ام

فرقان ام و تنزیل ام

قرآن ام و جبریل ام

من  اهل وفا بودم 

من عشق و صفا بودم

زاندیشه رها بودم

من مشق خدا بودم

عاشق به وصال ام من

فارغ ز خصال ام من

در بزم جمال ام من

در عزم کمال ام من

من طائر احوال ام

من بخت ام و اقبال ام

سیمرغ سبک بال ام

آگه ز پر و بال ام

نوری به دلک دارم

حوری به فلک دارم

غربیل و الک دارم

صیری به ملک دارم

شور است همه بارم

عشق است همه کارم

من عاشقی سالار ام

معشوقهء دربار ام

می ریشم و می ریشم

من میوه پر ریش ام

می مات ام  و می کیش ام

من مست دل خویش ام

هستم زازل هستم

من تا  به ابد مستم

با دم ز عدم جستم

دم هستم و دم  هستم

ابریق نفس ها ام

از خود به  خدا راه ام

من شاهد و آگاه ام

لولی وش درگاه ام

من رند خودآگاه ام

خورشید ام و در ماه ام

با ابر ام و در چاه ام

در صبح و سحر گاه ام

من مست ام و من مست ام

من مستی هر هست ام

من هستم و من هستم

من هستی سر مست ام

بالا یم و در پست ام

پنهان ام و در دست ام

لاحول و لا قوه

الا که  خدا هستم

***

ناصر طاهری بشرویه ... روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

Search rroshanaa on google.com

http://s2.picofile.com/file/7974481505/313_53.jpg

http://s5.picofile.com/file/8113327792/313_0053.jpg

http://s5.picofile.com/file/8132682500/313_00053.jpg

 

 

 

جنگ برای دین ، جهالت و بی ایمانی محض است. 13-04

جنگ برای دین ،

 جهالت و بی ایمانی محض است.

***

 (حقیقت مکتوب، "تنزیل عشق" است.)

(دین، میزان" تجسم عشق "است.)

(کمال تجسم عشق،" آگاهی" است.)

(کمال تجسم آگاهی ، "عدم" است.)

(کمال تجسم عدم، " دم" است.)

(کمال تجسم دم، " نان و شراب(خون)"  است.)

(کمال تجسم "نان(همانا:جسم) و خون(همانا:جان)" ،

"آدم" است.)

و

(کمال تجسم آدم "عشق" است.)

(و آن تجلی ذات در عالم ملک و ملکوت  است.)

آری:

(صراط مستقیم، صراط عشق است)

 

*******

کن فیکون دیگری در راه است.

بشر متوجه خواهد شد،

کلیه تفاسیر و تعابیر حقیقت مکتوب مردود است.

ولایت و حکمی که در مصیر

عشق و آگاهی نباشد،

مردوداست.

بجز  صاحب وحی که

  شاهد  مقام" لم یکن له کفواً احد "است.

و به امر" آتیناه الحکم" و

 به مقام" ربک الحق"

تکوین یافته است.

 عقول را بر این معانی دسترسی نتواند بود.

مگر با تنزیل عزیز الحکیم و

 تکوین به مقام عشق و آگاهی

آری:

تنها ولایت حقیقی و ایمانی ،

ولایت عامه عشق و کلمه ،

و کلام بسم الرحمن والرحیم است.

که همانا:

ولایت کتاب(حقیقت مکتوب) است.

که

 تنزیل عزیز والحکیم است.

و لاغیر.

که خداوند عشق بود،

که خداوند کلمه بود.

....

عشق ،

مصیر( بستر تکوینی)،

آگاهی به  

همه اسماء، صفات و افعال آدمیان و عالمیان است.

آری:

صیر در

"آگاهی عشق"،

" ایمان"

  است.

و

صیر در

"عشق آگاهانه"،

 "عبادت"

 است.

آری:

و این

مصیر الی الله است.

همانا:

مسیر تکوینی شما ،

 به

 عشق و آگاهی است

آری:

به میزانی که از عشق آگاهی دارید،

" ایمان" دارید.

به میزانی که آگاهانه عشق می ورزید ،

" عبادت" میکنید.

و لاغیر.

نی یقول و نی فعول ایمان تو

عشق باید بارد اندر جان تو

فتنه ها خاموش کن در سینه ات

تا شود روح القدس آیینه ات

                             (روشنا)

جنگ برای دین ،

 جهالت

و

بی ایمانی محض است.

***

به میزانی که

از عشق آگاهی دارید،

 ایمان دارید.

به میزانی که ،

آگاهانه عشق می ورزید،

عبادت می کنید.

به میزانی که،

  به اسامی خداوند ،

که همانا عشق و کلمه است،

متجسم و متجلی می گردید،

دین و ایمان دارید.

دین، میزان تجسم عشق است.

هیچ عقلی سلیم،

 هیچ  دعوت به جنگی را،

 چه برای دین، چه برای زمین ،

تأ یید نمیکند.

تاریخ جنگ

 برای دین،

 منقضی شده است.

اکثریت جنگهای گذشته نیز،

 بنام دین بوده است ،

نه برای دین.

آری:

خداوند از خودتان به شما نزدیکتر است.

برای تقرب به خداوند،

 همانا عشق و آگاهی،

 توسل به،

خشونت و جنگ و قتل ،

جهل مطلق است.

از جهل ،جهل  زاید ، و

از عشق و آگاهی ،

عشق و کلمه.

آری:

خداوند عشق بود.

خداوند کلمه بود.

.....

جهل و بی دینی ،

همانا:

( بی عشقی بشر)

 جنگ می آفریند.

.....

 آگاهی ،دین و ایمان ،

همانا:

 (عشق ورزی بشر)،

 آرامش می آفریند.

....

جنگ برای دین ،

 جهالت است.

 بی دینی و

 بی ایمانی محض است.

...

آری:

بدانید و یقین بدانید.

خدا را

ملاقات خواهید کرد.

بدانید و یقین بدانید،

آنانکه دعوا و دعوی اسلام و مسیحیت و ادیان میکنند،

مسابقه و جنگ دین راه می اندازند.

نه کتاب را می شناسند و نه ایمان را.

آنان، نه تنها راه نجات خود را بسته اند.

عاشقان حقیقت را نیز منحرف کرده اند.

بدانید و یقین بدانید،

تنها دین و ایمان حقیقی ،

تنها عبادت حقیقی،

عشق ورزی آگاهانه است.

و لا غیر.

و این عزیز حکیم را متجسم نخواهید شد،

مگر نفس و نفس(دم) خود را بخوانید و بشمار ید،

جهل و صفات فانی را از آن بزدایید،

پس:

 "روح القدس" را ملاقات خواهید کرد که

عقل قدوس " شماست."

و

 "کتاب" را ملاقات خواهید کرد که ،

 قلب شماست.

 در قلب شماست.

نفس و دم شماست.

اطوار و احوال شماست.

و

" ایمان" را ملاقات خواهید کرد که،

" عشق ورزی" است .

  اسماء ،صفات ، و افعال جوارح شماست.

و

خدا را  ملا قات خواهید کرد که،

 عشق است .

آگاهی است.

کلمه است.

 امر است.

" کن فیکون" است.

 و

 انبیا را ملاقات خواهید کرد که

موسا است .

عیسا است .

 محمد است.

 روشنا است.

 بشری مثلکم است.

 شما هستید.

آری:

صراط مستقیم ، صراط عشق است،

 و لا غیر.

حقیقت مکتوب، "تنزیل عشق" است.

دین، میزان" تجسم عشق "است.

کمال تجسم عشق،" آگاهی" است.

کمال تجسم آگاهی ، "عدم" است.

کمال تجسم عدم، " دم" است.

کمال تجسم دم،

 " نان و شراب(خون)"  است.

کمال تجسم "نان(همانا:جسم) و خون(همانا:جان)" ،

 "آدم" است.

و

کمال تجسم آدم "عشق" است.

و آن تجلی ذات در عالم ملک و ملکوت  است.

***

ناصر طاهری بشرویه ...روشنا

پیامبر عشق و آگاهی

22/5/89

Search rroshanaa on google.com

http://s5.picofile.com/file/8106037018/13_04.jpg

http://s5.picofile.com/file/8106038542/13_004.jpg

 

 

نه به طاعت شریعت،نه به ساعت طریقت نه به پای جا نماز و نه به بند و دانه باشد 313-094

نه به طاعت شریعت،نه به ساعت طریقت

نه به پای جا نماز و نه به بند و دانه باشد


***

بخدا قسم  رفیقان،

 که خدای هر دو عالم

نه غذا و توشه خواهد،

 نه اسیر مایه باشد

نه به کعبه قبله دارد،

 نه به سجده ناله بارد

نه به خواب اندر آید،

 نه به سر فسانه باشد

به کدام واژه گویم،

 که عزیز هر دو عالم

نه دلی شکسته خواهد،

 نه پی بهانه باشد

نه به طاعت شریعت،

 نه به ساعت طریقت

نه به پای جا نماز و ،

 نه به بند و دانه باشد

به کدام طعنه گویم،

 که طبیب جسم و جانم

سر بی گمانه باشد ،

  دم عاشقانه باشد

پدر زمانه عشق و،

 پسر زمانه عشق است

به خدا که روح قدسی،

 دم قدسیانه باشد

به سرور و شور هستی،

 که سرور جاودانم

من بی گمانه باشد،

من جاودانه باشد

 تو گمان ز سر جدا کن،

 تو کمان غم رها کن

که به چشم دل ببینی

 که تو را خزانه باشد

سر آن خزانه عشق و

ته آن خزانه عشق است

که کلید این خزانه،

 سری عاشقانه باشد

تو به عشق آی و پر زن،

 به سرای عشق در زن

که به چشم خود ببینی،

 که درش بهانه باشد

به شراب عشق سوگند،

 که سرای عشق باز است

غم عاشقان بیدل،

 غم جاهلانه باشد

بخدا قسم بهایی،

 در بسته ای نباشد

در بسته نا امیدیست ،

 نه دری که باز باشد

ز وجود بی نیازش،

 نکند طلب فقیری

که ز شوق بی نیازی،

 به درش نیاز باشد.

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

28/7/91

http://s1.picofile.com/file/7534674515/94.jpg

http://s2.picofile.com/file/8101135600/313_94.jpg

http://s4.picofile.com/file/8101136184/313_094.jpg

http://s5.picofile.com/file/8111908726/313_0094.jpg

http://s5.picofile.com/file/8132397950/313_00094.jpg