بیا می نوش بازیگر , رها کن بازی ات دیگر 313-32

که با عین الیقین بینی

تویی الله و هم اکبر

****

اسیر عقل ،

و در بندی

خور وخوابت ،

شده غمها

چو از غمها،

رها گردی

شوی

 ارباب انفس ها

عنان عقل را

در کش

حذر  کن

از  لجاجتها

وزان

تقلید جاهل وار ،

رها  شو،

تا  شوی  پیدا

ز هر

خلق بد و  بدتر،

شوی

سنگین و رنگین تر

مراقب باش ،

کوشش کن،

رها  کن،

خلق بد ازسر

تو عادت کرده ای،

اسمر

زدی خود را،

به گوش کر

گهی زردی ،

گهی احمر

شدی زین رنگها

عنتر

تو،

این احوال فانی را

چو هاله،

کرده ای برسر

تو،

سایه، اصل پنداری،

همه کارت،

شده ابتر

همه وهم  و

خیالاتت  ،

کند هردم،

تو را "پر پر"

وزان،

جن های شیطانی

زنی بر تن زنی بر سر،

اسیر سیمی و هم زر

اسیر عادتی ،  منتر

ز صورت های فانی تو

گهی خشکی و ،

گاهی تر

دل و قلب تو،

گردیده

اسیر دام خیر و شر

بیا می نوش بازیگر

رها کن بازی ات دیگر

تو خود شمسی و هم اختر

بیا در عالمی برتر

چه خواهی زین سریر زر

بیا در عالم انور

که با عین الیقین بینی

تویی الله و هم اکبر

 

 

 

ناصر طاهری بشرویه...روشنا

Search rroshanaa on google.com

rroshanaa@gmail.com

http://s3.picofile.com/file/7945411719/313_32.jpg